به لطف اطلاعدهی یکی از دوستان خواننده متوجه شدم که در مقالهی «موقعیتسازی از و در زمان انقلابی»، پس از مقدمه، متن مورد نظر در دسترس نیست. در اینجا متن کامل را با عنوان اصلی آن از نو منتشر میکنم.
دریــافت فایـــل پیدیاف
(در این لحظه که میخواهم این متن را منتشر کنم، در یکمین سالگرد جنبش جلیقهزردها در فرانسه، اخباری از ایران میرسد که شاید باعث شود موضوع این مقاله در نگاه نخست بیارتباط با اوضاع به نظر آید. اما در کنه مطلب چنین نیست و امواج در اعماق بههم میآمیزند.) حدود یک ماه پیش یکی از دوستان در تماسی تلفنی از من پرسید که آیا خبر دارم ترجمهی جدیدی از جامعهی نمایش در ایران منتشر شده است؟ گفتم نه خبر...
هر بار كه بخواهیم با در تقابل نهادن مافیا و دولت چیزی را توضیح دهیم، در اشتباه خواهیم بود: این دو هیچگاه با هم در رقابت نیستند. تئوری به سهولت آنچه را كه همهی شایعاتِ زندگی پراتیك بهسادگی نشان داده بود تصدیق میكند. مافیا در این جهان غریبه نیست؛ كاملاً در خانهی خویش است. در برههی نمایشگری انتگره، مافیا درواقع همچون الگوی همهی شركتهای پیشرفتهی...
شعر در شهر یلهگردی پس هدفِ I.S. ساختنِ زندگییی آکنده از شعر بود. اما چگونه میتوان در فضایی شهری که چیدمان و سامانهبندیاش پاسخی به الزامات فایدهمندانه و تکنیکگرایانه است به گونهای شاعرانه زیست؟ چگونه میتوان در شهر سکونت گزید هنگامی که چنان که پاتریک مارکولینی نیز خاطرنشان میکند: جابهجاییها در فضای شهری در انقیاد همان عقلانیتی هستند که به سیستم سرمایهداری نظم و ترتیب میبخشد: عقلانیتی...
مقدمه- حال و خبر پس از سفر از نیچه این را هم آموختهایم که هر نوشتهای ریشه در زندگی نویسنده دارد و خواه ناخواه نوعی اتوبیوگرافی است. مقالهی حاضر، و ترجمهی متنِ همراه آن را، پس از سفر اخیرم به ایران و چون پژواکی از زیستههایم مینویسم. اگر میدانستم آمیزهی بدترین و بهترین چیز را به چه صفتی باید نامید، آن را برای توصیف این سفر، و نیز، به گمانم، همهچیزِ زندگی در این روزگار، به کار...
پیش از این در نوشتههایم از دوستی به نام پاتریک مارکولینی یاد کرده و از او متنهایی نیز ترجمه کردهام ( بهویژه مقالههای « در شناختِ رادیکالیته» و « بهسوی یلهگردی از طریق روانجغرافیا». او که سرپرستی مجموعهای به نام versus در انتشاراتِ L’échappée را برعهده دارد، پیوسته لطف میکند و از کتابهای منتشرشدهشان برایم میفرستد. چهار کتابی که تازگیها برایم فرستاده هرکدام ارزشی ویژه دارند و...
کسانی که از انقلاب و مبارزهی طبقاتی سخن میگویند بیآنکه صریحاً به زندگی روزمره استناد کنند، بیآنکه بفهمند چه چیزِ بنیانبراندازی در عشق و چه چیز ایجابی و مثبتی در نپذیرفتنِ اجبارها نهفته است، چنین کسانی جنازه در دهان دارند.
( رائول ونهگم، رسالهی زندگیدانی، فصل یکم، بیمعناییِ معناشده، بند ۴.)
اشاره: جا دارد اشاره کنم، که به هنگام ترجمهی متن حاضر، پی بردم که ترجمهای به فارسی از متنِ بسیار مهمِ گی دوبور، « گزارش دربارهی ساختنِ موقعیتها» روی اینترنت منتشر شده است. زحمتِ این ترجمه را نیز ایمان گنجی کشیده و روی همان سایت عصبسنج منتشر کرده است. من قبلاً ترجمهی ایمان گنجی از متن دیگری از سیتواسیونیستها ( تزهایی دربارهی کمون پاریس ) را در همین وبسایتام بررسی و نقد کردم و از...
چندی پیش این ایده در ذهنم نشست که در دنبالهی نکتههایی که دربارهی مسئله ترجمه و زبان مطرح کردهام به آرای آنتوان بِرمَن اشاره کنم و بهویژه به نظراتش در بارهی جایگاه ترجمه در رمانتیسمِ آلمان بپردازم، زیرا جای چنین دیدگاهی را در عرصهی نقد و نظر، و پژوهش در قلمروِ معنای مدرن شعر خالی میبینم. به خصوص اینکه استنادِ محوری من برای بررسی شعر و تعریفی که برایش میجویم، مفهومِ جنبشِ...
باز هم مرگ و ترور. و این جریان مرگبار همچنان ادامه خواهد یافت تا زمانی که جامعه بتواند به ریشهی مسائل بپردازد، یعنی به انسان. اگر تا آنهنگام سرمایه، قدرت و بلایای آن جامعهای باقی بگذارد.
با رویداد خونین ماه ژانویه در پاریس، مطلبی منتشر کردم با عنوان « تروریستها زادهی ترور حاکم بر جهان اند ». این سخن را ناگزیر باید همچنان تکرار کنم.