برچسبویلهلم رایش

بازگشت به زندگی ـ متن کامل

۱. زندگی یک ابژه نیست ما هیچ‌گاه چیزی جز مردن نیاموخته‌ایم، اینک زمانِ آن فرارسیده که زندگی‌کردن بیاموزیم.در گسست‌گاهِ دو تمدن به‌سرمی‌بریم. جهان کهنه فرومی‌ریزد و ناپدیدشدن‌اش به تأخیر افتاده است، جهان نو سربرآورده و چیره‌شدن‌اش به تأخیر افتاده است.موج‌ضربه‌ای که سیاره را به تلاطم انداخته، هستی‌مان را تکان می‌دهد و ریشه‌ی آن را چنان پدیدار می‌سازد که ازاین‌پس هیچ ایده‌ئولوژی‌یی قدرتِ پوشاندن‌اش...

ورزش، افیون توده‌ها

چندی پیش یکی از دوستان می‌گفت که در طول مسابقات جام جهانی اخیر، « ایران یک ماه تمام به حال اغما فرو رفت ». می‌دانیم که این اغما گستره‌ای جهانی داشت. آیا می‌توان این پدیده‌ی پیچیده را در معرض نظریه‌ی انتقادی قرار داد؟ آیا طرح این پرسش به سختیِ رویشِ گلی خاراشکن در میان صخره‌های عادات و اعتقادات نیست؟

بی‌آزرمی و بی‌معنایی

در رویارویی با موجِ تند و تیزِ پسامدرن، ما خوانندگان‌مان را به مقاومت دعوت می‌کنیم. همان‌گونه که لاکاپریا می‌گوید، دورانِ ما دوستدارِ مفهوم‌سازیِ افراطی‌ای است که « برای جلب توجه کردن » باید درخشان باشد، ولو به حد بی‌معنا بودن برسد. برعکس، ما نیز به دنبالِ اندیشه‌ورزانی چون اورول، در پیِ اندکی آزرم و تواضع بیش‌تر هستیم، و نیز بازگشتی به « عقلِ سلیم». از آن‌جایی که « گرایشِ مسلطِ نثرِ مدرن دورشدن...

طاعون عاطفی و کینه‌توزی

 
من از تاریخ یکم ژانویه‌ی ۲۰۱۵ به وبلاگ‌نویسی رو آوردم و به‌طور جنبی صفحه‌ای فیس‌بوکی نیز صرفاً به عنوان “ویترین کتابفروشی” و همچنین امکان تماس بیشتر با خوانندگان درست کردم. به‌ندرت فرصت پیدا می‌کنم به یادداشت‌ها و صفحات فیس‌بوک دیگران نگاهی بیندازم. اما گاه‌گاه به‌طور تصادفی چند سطر خوب یا نکته‌ای بامزه در این یادداشت‌ها مرا به خواندن ترغیب می‌کند.

طاعون عاطفی

  [ آن‌هایی که نخستین پاره‌سنگ‌ها را پرتاب می‌کنند، و آن‌هایی که شایعاتِ مرگ‌بار می‌پراکنند، و آن‌هایی که پلیس و قاضی‌ها و سگ‌ها و انبوهِ جمعیت و روان‌پزشک‌ها را در پیِ دله‌دزد، ولگرد، یهودی، سیاه‌پوست، مهاجر و مطرود کیش می‌دهند، و آن‌هایی که « حقایق » دینی، سیاسی، علمی‌شان را با قیل و قال‌های صوفی‌گرانه می‌پراکنند، و همه‌ی پُرشمارانی که به هیئتِ همسرایانِ کلیسا، حزب، فرقه، پشتِ سرِ پیشواها...

درکِ خودزنیِ دختران در ایران و نقد یاوه‌بافی‌ها

در ۱۴ دی‌ماه مقارن با ۳ ژانویه امسال از سوی رسانه‌ای مَجازی و مُجاز در ایران گزارشی تصویری منتشر شد با عنوان « خودزنیِ دختران در مدارس ایران؛ آموزش و پرورش کی از خواب بیدار می‌شود؟» . در معرفیِ گزارش آمده است:

ویلهلم رایش؛ لی‌بیدو و انقلاب

به باور من، اگر روزی این پرسش که چرا در میان روشنفکران، اهل نقد و نظر و فعالانِ مبارزه‌ی سیاسی ـــ اجتماعی در ایران، اندیشمندی چون ویلهلم رایش این‌چنین ناشناخته مانده است، نمی‌گویم پاسخی بیابد بلکه دست‌کم طرح شود، آن‌گاه به‌یقین گام مؤثری به سوی واژگونی چشم‌انداز برداشته شده است. شیفتگی و افسون‌شدگی روشنفکران ایرانی به آرای کسانی، برای مثال، چون هایدگر، بدیو، ژیژک، و آماسِ نظریِ استناد به آن‌ها،...

بایگانی

برچسب‌ها