از سرسریخوانان بیزار ام. « نیچه، چ.گ.ز» گاه و بیگاه در نوشتههایم اشاره کردهام که من زیر پرچم هیچ ایسمی سینه نمیزنم، ایسمها و ایدهئولوژیها را ساختارهایی علیه آگاهی میدانم. میکوشم زنبوروار، با نگاهی مرکب به کثرتِ کششها، از گلوگیاهانی که مرا به سوی خود میکشند، در شانهای ذهنیتِ خویش عسلی فراهم سازم، رهتوشهی لحظاتِ سفر زندگیام. اما معنایی که برای کثرت قائلام، با تکثیرِ...