در یاداشت قبلی، میانبُری ناگزیر مرا به این نتیجهگیری رساند که پرداختن به معنا و مفهوم آگاهی کاذب، بنا بر رویکردِ ژوزف گابل، در این وضعیت ضرورتی بیش از پیش یافته است. آنچه از حالا و شاید طی چند بخش منتشر خواهم کرد پیگیری همین طرح است. ابرام در بازاندیشی به مسألهی آگاهی کاذب برخاسته از بافتار ویژهای است که از آغاز جنبش زن زندگی آزادی در ایران، و سپس مصادفشدناش با جنبش اجتماعی جاری در...
نقص ِ فکر و منطقِ «یا،یا»
من چگونگیِ برخورد و واکنشِ اغلبِ ایرانیها ( به صورت فردی، گروهی، سازمانی و غیره ) به این رویداد را یکی از سمپتومها یا مرضنشانههای مسئلهای میدانم که آن را در تشبیه و قیاس با نقصِعضو، نوعی نقصِفکر میدانم. استنادهای من برای کاربردِ این مفهوم، آرا و آثار کسانی است چون ویلهم رایش در روانکاوی و ژوزف گابِل در روانجامعهشناسی. گابل، که کارهای پژوهشی ـ بالینیاش دربارهی ایدهئولوژی، آگاهیِ کاذب...