همیشه گل و گیاهانی را که بهرغم شرایطِ نامساعد میرویند دوست داشتهام. چه آنها که در اقلیمهای کویری از پستانِ زمین خشک به جادوی مکِشی که خود رمزش را میدانند مینوشند و میبالند و چه آنها که بر صخرهها و ریگزارها از لابلای مواد سفتوسخت میشکفند.
هولدرلین هم!
در یادداشت قبلی، به این مسئله اشاره کردم که برای نقل قول آوردن از روی ترجمههای فارسیِ آثار مورد استنادم با چه موانعی روبهرو میشوم. اما گاهی غافلگیر هم میشوم.
نیچه: در بارهی بُتِ نو
در بارهی بُتِ نو
هنوز در جاهایی مردمان و رمگانی وجود دارند. اما نه اینجا نزدِ ما، برادران، نزدِ ما دولتها وجود دارند.
دولت؟ دولت چیست؟ پس خوب گوش کنید تا سخنام را در بارهی مرگِ مردمان به شما بگویم.
سردترینِ هیولاهای سرد دولت نام دارد و به سردی دروغ میگوید؛ و این دروغ از دهانش بیرون میخزد که: « من، دولت، خودِ مردم ام».