چندی پیش یکی از دوستان میگفت که در طول مسابقات جام جهانی اخیر، « ایران یک ماه تمام به حال اغما فرو رفت ». میدانیم که این اغما گسترهای جهانی داشت. آیا میتوان این پدیدهی پیچیده را در معرض نظریهی انتقادی قرار داد؟ آیا طرح این پرسش به سختیِ رویشِ گلی خاراشکن در میان صخرههای عادات و اعتقادات نیست؟
برای پایاندادن به مفهوم امپریالیسم
به روال همیشه، اینبار نیز برای بافتارمندسازی [ contextualisation ] متنی که ترجمهی فارسیاش را در این مقاله آوردهام و پژواکهای گوناگون آن با احوال و افکار و زیستههای شخصیام، قطعهوار به نکتههایی اشاره میکنم.
رمانتیسم انقلابی چیست؟
اغلب ترجمههایی که طی این سالها عرضه کردهام از روی نیازم به معرفیِ مفهومها و معنیهایی بوده که غیابِ آنها در قلمروِ نقد و نظرِ فارسیِ معاصر مشکل و مانعِ اصلی در راهِ من برای طرح و بیانِ چشماندازِ اندیشگیام بوده است. به عبارت دیگر، بخشی از این ترجمهها برایم « زیرنویس »هایی پیشاپیش بوده از متنی که سپس خواهم نوشت!
چشمانِ مرکبِ فروغ فرخزاد و محمد مختاری
ریشه و محور اصلیِ نقد و نگاهی که من میکوشم با ترجمهها و نوشتههایم به زبان فارسی در اشاعهاش سهمی ادا کنم، شعر است، به معنا و در جایگاهی که با آغازِ شعرِ مدرن ( برای مثال رمبو و لوترهآمون در زبان فرانسوی)، جنبشهای هنری پیشاهنگ ( لتریسم، سوررئالیسم، جنبشِ سیتواسیونیستی) و نیز در آثار نیچه به مثابه « فیلسوف ـ شاعر» داشته است.
در شناختِ رادیکالیته، بخش سوم، سرپیچی از جهانِ بدکردار
گسستن از نظام همانگونه که پیشتر توضیح دادیم، رادیکال بودن یعنی این نظام و سیستم را با در نظر گرفتن ابعادِ چهارگانهی اقتصادی، تکنولوژیک، فرهنگی و سیاسیِ آن مؤاخذه کردن و علتِ مسأله دانستن ــ و مجموعهی این ابعاد را بدون نادیده گرفتن هیچکدامْ موضوعِ نقدِ یگانهای قرار دادن. اما نقد برای رادیکال بودن باید همچنین این مؤاخذه را چنان ژرفا بخشد که موجبِ گسستی راستین از این سیستم شود. و این مشخصاً...
در شناختِ رادیکالیته؛ بخش دوم
بااینحال، موفقیتِ سرمایهداریِ صنعتی فقط در صورتی میسر بود که بتواند الگوی انسانشناسیکِ خودش را ـ یعنی الگویی فرهنگی ـ در انطباق با گسترشیابیاش از خود تراوش دهد، و این الگو به تدریج جانشین الگوهای پیشین شد: انسانِ اقتصادی Homo œconomicus ، یک انسانِ محاسبهگرِ عقلانی ( امری که الزاماً به معنی برخورداری از درایت نیست ) که همواره در پیِ منافع خصوصیِ خویش است. خطا خواهد بود اگر دامنهی این...
در شناختِ رادیکالیته؛ دنباله و افزودهای بر نقد فرنچتئوری
چندی پیش دوستم پاتریک مارکولینی چند جلد از کتابهای انتشاراتِ L’échappée را که مسؤولیت مجموعههایی در آنجا برعهدهی اوست ، برایم فرستاد. عنوانِ یکی از این کتابها « رادیکالیته؛ ۲۰ اندیشمندِ بهراستی منتقد » است. با خواندن مقدمهی کتاب و همسویی و اشتراک چشماندازی که میان آن و کتابِ بهتازگی منتشرشده در بابِ نقد فرنچ تئوری دیدم، دریغم آمد که دستکم و فعلاً ترجمهی همین مقدمه را همچون افزودهی...
زبان، آگاهی، سبک، ترجمه؛ بخش اول : مقدمات
در بارهی نثر و سبکِ نوشتارِ سیتواسیونیستها ( بهخصوص گی دوبور، رائول ونهگم و مصطفی خیاطی) در زبان فرانسوی، گاهی به اشاره گفتهام که صلابت و غرابتِ خاصِ این متنها خواندنشان را برای خوانندهی فرانسویزبان نیز نامأنوس و ناآسان میسازد. بسیاری از سطرها، عبارات و پاراگرافها مستلزم درنگ کردن و چندبار خواندن است. بنابراین طبیعی است که برگردانِ فارسیشان نیز، تا آنجا که امکانات نثرِ کنونی...
مصاحبهای در بارهی جایگاه محیط زیست در نقد رادیکال و جنبش سیتواسیونیستی
نوشتهی: سمیه خواجوندی گفتگو با بهروز صفدری بهروز صفدری عمدتاً به خاطر تلاشهایاش در ترجمه و معرفی جنبش سیتواسیونیستی به زبان فارسی، به ویژه جامعهی نمایش اثر گی دوبور (تهران، نشر آگه) شناخته شده است. از میان دیگر ترجمههای وی میتوان به رسوایی شاعران، اثر بنژامن پره، شاعر سوررئالیست، اینک آن انسان، و شرحی بر چنین گفت زرتشت نیچه ( تهران، نشر بازتابنگار)، در ستایش تنآسایی، شامل متن معروف پل...