(در این لحظه که میخواهم این متن را منتشر کنم، در یکمین سالگرد جنبش جلیقهزردها در فرانسه، اخباری از ایران میرسد که شاید باعث شود موضوع این مقاله در نگاه نخست بیارتباط با اوضاع به نظر آید. اما در کنه مطلب چنین نیست و امواج در اعماق بههم میآمیزند.) حدود یک ماه پیش یکی از دوستان در تماسی تلفنی از من پرسید که آیا خبر دارم ترجمهی جدیدی از جامعهی نمایش در ایران منتشر شده است؟ گفتم نه خبر...
اثر ترجمههای بد
امروز به هنگام نوشتن مطلبی در بارهی زبان و بازی، و نیز استناد به متنهایی از نیچه، به مقالهای به زبان فارسی برخوردم که شباهتاش با موضوع مورد نظر نظرم را بهشدت جلب کرد. عنوان این مقاله « تفسیر فلسفه نیچه بر مبنای مفهوم بازی » است که در سومین شمارهی « حکمت و فلسفه »، پاییز ۱۳۹۳ منتشر شده است. ( و در اینترنت در دسترس است ).
نقدی به ترجمهی فارسی شعرهایی از پاز
در یادداشتهای پیشینِ مربوط به اکتاویو پاز، اشاره کردم که من در آخرین ماههای دههی شصت، مقالهای در نقد ترجمهی چند شعر از اکتاویو پاز برای نشریهی دنیای سخن فرستادم که یا به مقصد نرسید یا رسید و بختِ انتشار نیافت. آن شعرها را در دنیای سخن شماره ۳۵ ( آبان ۶۹ ) و آدینه شماره ۵۲ ( آذر ۶۹ ) خوانده بودم. بهرغم گذشتن ۲۷ سال از عمر این مقاله، و با وجود همهی کمبودهایش، اکنون که دارم نوشتههای...
ایستگاه دیگری بر سر راه « قطار سراسری سوررئالیسم »
چندی پیش فرزان نصر ویراست دیگری از مقالهی مشترکمان « قطار سراسری سوررئالیسم» را جهت انتشار برای نشریهی مترجم فرستاد. پاسخ سردبیر نشریه و جوابهای ما را در اینجا میآورم:
ختنهسوران نیچه با شرکت حاجی هیتلر
سردرگمی و سرسپردگی اغلب اندیشهورزان ( روشنفکران ) ایرانی در تاریخ معاصر به گمان من میتواند دو صفت شاخص یا سرشتارِ اندیشهورزی در این تاریخ محسوب شود. منظور از سردرگمی همان confusion است که من گاهی به پیشنهاد حیدری ملایری آن را “پشش ” ترجمه کردهام. اصلیترین علتِ سردرگمی و پشش، فقر انسجام ِ نظری است. منظورم از سرسپردگی نیز انقیاد به ایدهئولوژیها، اتکا به مصادر و مراجع قدرت، و...
قطار سراسری سوررئالیسم
در یکی از مقالههای پیشین در این وبسایت () نوشته بودم: « چندی پیش با خواندن سی چهل صفحهی اولِ کتابی با عنوان سرگذشت سوررئالیسم، گفتوگو با آندره بروتون، به ترجمهی عبدالله کوثری ( نشر نی، چاپ پنجم، ۱۳۹۴)، نخست از روی شّمِ خود و برپایهی حدودِ آشناییام با متون سوررئالیستی با خطاهای بسیاری در این ترجمه مواجه شدم و سپس برای اطمینان بیشتر به مقایسهی چندین صفحه از این ترجمه با متن اصلی...
نیچه در قعر چاه افلاطون
در جریان نوشتن متنی بودم و در جایی از آن به نقلقولی از کتاب راهگرد و سایهاش ( که در ترجمههای فارسی با عنوان « آواره و سایهاش » منتشر شده ) نیاز پیدا کردم. گرچه به کیفیتِ بد ترجمههای موجود از این کتاب به فارسی واقف بودم اما باز به امیدِ صرفهجویی در وقت، به دو ترجمهی فارسی از این کتاب نگاهی انداختم. ای کاش چنین نمیکردم چراکه بار دیگر آه از نهاد و دود از کلهام برخاست، و ضرورتِ نقدی گیریم...
ترجمه بهمثابه نقد و بحران یا پَرژَن و پَرژَنه
اخیراً از خبر انتشار دو کتاب در ایران بسیار خوشحال شدم. یکی فرهنگ ریشهشناختی فارسی، (در پنج جلد) از محمد حسندوست، و دیگری تاریخ ترجمه در ایران، از دوران باستان تا پایان عصر قاجار، نوشتهی عبدالحسین آذرنگ. هرچند هنوز هیچیک از این کتابها به دستم نرسیده و اطلاعاتم دربارهی آنها محدود به گزارشها و مصاحبههاست، اما صرفِ فعلیتِ یافتن چنین مباحثی در عرصهی کتاب و کتابخوانی را نشانهای نویدبخش از...
پیام به تحریریهی رویدادهای معماری به مناسبت معرفی جنبش موقعیتسازان
برگرفته از سایت رویدادهای معماری : اگر به این قائلیم که هر متن میتواند و باید آغازگر گفتوگویی باشد، چه بهتر است که این گفتوگو را رو به کسانی بیاغازیم که بر موضوع متن احاطهی کامل دارند. بر همین اساس جستار «کنستانت؛ زدودن مرزهای معماری، سیاست و میل» را برای بهروز صفدری فرستادیم که سالها و سالهاست بر موقعیتسازان متمرکز است و بدون شک پهنهی این قلمرو را بیش از دیگران پیموده است. بهروز صفدری...
دربارهی عشق و ابتذال
چندی پیش در مقدمهی ترجمهام از متنِ بنژامن پِره، هستهی اختر دنبالهدار، نوشته بودم: