آرام حیوان، آرام!بر دهانهی آتشفشانِ درون، به این زبانهی بیزبان به خود میگویممذابِ کلماتِ جوشان، غلتان، که خوابشان نمیبردتا خوابم ببرد، تا کلمات به رؤیا و تصویر بدل شوندرام نمیشوند تا آرام شوم. فَوَران بهار است؟ آتشفشان زایش؟کلماتِ نازاده در زهدان زبان به هر سو سر میکوبندتا نوزادم شوند، تا زائوی زبانم شوم، زبانِ زبانهبه افسونِ رم و رامِ حرف آرام ای جانورِ رمیدهمرا بافتنِ لگامی از کلام...
همهی لوترهآمون
« شعر باید توسط همه ساخته شود. نه توسط یکی.» این معروفترین عبارت از لوترهآمون است که به کرّات و بهخصوص در آثار سوررئالیستها و سیتواسیونیستها مورد استناد، نقلقول و مضمونربایی قرار گرفته است. برداشت غالب از این عبارت، تأکید بر جنبهی همگانی و اجتماعی شعر است. کمونوته، جمعِ مشترک یا باهمستانِ انسانی، با رهاشدن از چنبرهی زندهمانی، که با قوانین مفرغی اقتصاد بر اجتماع تحمیل میشود، شعر و...
جمعه، زیر چتر لوترهآمون
صبح، همینکه پلکهایم بیاختیار باز شدند تا بیداری را به آرامی احساس کنم، و از دنیای رازآمیز خیالها و رؤیاهای شبانه به سوی واقعیتِ روز پل بزنم، مثل اغلب صبحها، میدانستم که برای بیرون آمدن از دنیای درون و رفتن به زیر بارانِ « اخبار» ناگوار ِ روز باز باید چترم را بازکنم. ستیز میان اصلِ لذت و دلخواستهای درونجوش و اصلِ تحمیلی و برونزادِ واقعیت، ستیز میان ممکناتِ بیکرانِ کودکی و ناممکناتی است...