صبحِ من امروز با خواندن دو پیام آغاز شد. یکی بهفارسی از سوی خوانندهای که با خواندن ترجمهام از کتاب شعر و واقعیت روبرتو خواروز، با جملههایی سرشار از قدرشناسیِ سخاوتمندانه و صمیمت همدلانه از جایگاهِ حیاتی شعر گفته بود، و دیگری پیامی بود به فرانسوی در ارتباط با انتخاباتِ اخیر در برزیل همرا با متنی از کاستوریادیس، به نام راهِ بیبرونرفت. ( که متأسفانه فعلاً مجال ترجمهکردناش را ندارم).
خواروز: دو شعر برای رُنه شَر و چند قطعهی دیگر
۱
هر حرف تردیدی است،
هر سکوت تردیدی دیگر.
بااینهمه
پیوندشان به ما مجال میدهد
تا نفس بکشیم
نامه و یادداشتِ روبرتو خواروز برای ترجمهی فارسی کتابش.
تمپرلی (آرژانتین) یکم دسامبر 1989 بهروز صفدری عزیز، از سفر به آمریکا تازه برگشتهام. پس هم تأخیر و هم فرانسوی بدم را، زبانی که آن را خوب میفهمم اما نمیتوانم خوب بنویسم، بر من ببخشید. میخواستم به شما فقط این را بگویم که برای ترجمهی شعر و واقعیت موافقتِ خود را با کمالِ همدلی به شما ابراز میکنم. من نیز با شما بر این باورم که «قلمرویی جهانشمول و جدا از عارضههای سیاسی و مادی وجود دارد که همانا...
مقدمهی مترجم بر کتابِ قطعاتِ عمودی و شعر و واقعیت، نشر بازتابنگار، تهران، ۱۳۸۷
هفده ـ هژده سال پیش، کتابِ شعر و واقعیت از روبرتو خوارُز (Roberto Juarroz) را به فارسی برگرداندم، که به صورتی نامطلوب منتشر شد. هفت ـ هشت سال بعد، کتاب دیگری از او به نام قطعات عمودی یا قائم را ترجمه کردم، که منتشر نشد. پنج ـ شش سال پیش برای انتشارِ این دو متن در یک کتاب یادداشتی به عنوان مقدمهی آن نوشتم. حالا، در سال 1384 خورشیدی برابر با سال 2005 میلادی، برای یادآوری و تجدید خاطره با خودم همان...