تشبیه استعاری نیچه در سه دگردیسی ( شتر ـ شیر ـ کودک ) در کاربست روزمرهاش در زیستههای محسوس برای من خاصیتی درمانی دارد. گذر مداوم از بندگی خودخواسته و بردوش گرفتنِ بار هرچه هست، به سرتافتن از تمکین با نقد و نفی، و سرانجام به کشف و ابداعِ دائم کودکی و معصومیت در درون خویش. برای Unschuld ( آلمانی ) ، innocence ( فرانسوی و انگلیسی ) ، در فارسی معادلهایی چون معصومیت، بیگناهی، بیتقصیری، بیآلایشی...
نیچه در قعر چاه افلاطون
در جریان نوشتن متنی بودم و در جایی از آن به نقلقولی از کتاب راهگرد و سایهاش ( که در ترجمههای فارسی با عنوان « آواره و سایهاش » منتشر شده ) نیاز پیدا کردم. گرچه به کیفیتِ بد ترجمههای موجود از این کتاب به فارسی واقف بودم اما باز به امیدِ صرفهجویی در وقت، به دو ترجمهی فارسی از این کتاب نگاهی انداختم. ای کاش چنین نمیکردم چراکه بار دیگر آه از نهاد و دود از کلهام برخاست، و ضرورتِ نقدی گیریم...
ترجمه بهمثابه نقد و بحران، بخش دوم
Considération – observation – réflexion – méditation – remarque – note هر مترجم فارسیزبانِ منصفی میتواند اذعان کند که هنگام مواجهه با واژههای بالا معادلهای دقیق ، یکدست، رسا و روانی به ذهنش نمیرسد و بهناچار به معادلهای موجود و متداول در لغتنامهها یا ترجمههای دیگر رومیآورد. یعنی معادلها و مترادفهایی چون تأمل، تعمق، مداقه، غور، تفکر، ملاحظه، مشاهده، نظر، توجه، دقت، تذکر یا...
ترجمه بهمثابه نقد و بحران یا پَرژَن و پَرژَنه
اخیراً از خبر انتشار دو کتاب در ایران بسیار خوشحال شدم. یکی فرهنگ ریشهشناختی فارسی، (در پنج جلد) از محمد حسندوست، و دیگری تاریخ ترجمه در ایران، از دوران باستان تا پایان عصر قاجار، نوشتهی عبدالحسین آذرنگ. هرچند هنوز هیچیک از این کتابها به دستم نرسیده و اطلاعاتم دربارهی آنها محدود به گزارشها و مصاحبههاست، اما صرفِ فعلیتِ یافتن چنین مباحثی در عرصهی کتاب و کتابخوانی را نشانهای نویدبخش از...
شارل فوریه و فارسیِ زبانبسته
از آغاز راهاندازی این تارسیت یا وبسایت، یکی از طرحهای محوریام ترجمه و انتشاری متنهایی از و دربارهی شارل فوریه بود. تقریباً همهی کسانی که من آنها را همولایتیهای فکری خودم نامیدهام و از آنها متن یا متنهایی به فارسی ترجمه کردهام با شدتهای متفاوت تأثیرپذیرفته از آرا و آثار شارل فوریه بودهاند. از جمله سیتواسیونیستها و مشخصترینشان رائول ونهگم.
بصیرت نزدیکترین زخم به خورشید است.
دو هفته پیش، پس از انتشار مقالهی « کاربردی یا مصرفی »، دوست عزیزم حسن مرتضوی تفسیر و توضیح کوتاهی در این باره در صفحهی فیسبوک من نوشت و من نیز به همان صورت پاسخ مختصری به یادداشت او نوشتم. از آنجا که همهی خوانندگان این وبسایت با فیسبوک سروکار ندارند، من آن هر دو یادداشت را در پایین مقالهی حاضر میآورم.
زبان، آگاهی، سبک، ترجمه؛ بخش اول : مقدمات
در بارهی نثر و سبکِ نوشتارِ سیتواسیونیستها ( بهخصوص گی دوبور، رائول ونهگم و مصطفی خیاطی) در زبان فرانسوی، گاهی به اشاره گفتهام که صلابت و غرابتِ خاصِ این متنها خواندنشان را برای خوانندهی فرانسویزبان نیز نامأنوس و ناآسان میسازد. بسیاری از سطرها، عبارات و پاراگرافها مستلزم درنگ کردن و چندبار خواندن است. بنابراین طبیعی است که برگردانِ فارسیشان نیز، تا آنجا که امکانات نثرِ کنونی...
فرهنگ، شعر و زیستبومشناسی ـ روبرتو خواروز ؛ برگردان: بهروز صفدری
کجاست سایهی شیءیی متکی بر دیوار؟ کجاست تصویرِ آینهیی متکی بر شب؟ کجاست زندگی مخلوقی متکی بر خویش؟ کجاست امپراتوری انسانی متکی بر مرگ؟ کجاست نورِ خدایی متکی بر نیستی؟ آنچه که میجوییم شاید در این فضاهای بیفضاست « در میان همهی نیروها، نخستین نیرویی که جهان را میگرداند دروغ است». این نخستین عبارت کتابی است نوشتهی ژان فرانسوا رُوِل Jean-François Revel به نامِ شناختِ بیهوده.آیا این حرف بازتاب...