از تاریخ انتشار آخرین مقاله و مقوله در این سایت سه ماه و اندی میگذرد. یک فصل وقفه و انفصال. آخرین سطر آن نوشته، بازگشت به زندگی، این بود: زندگی حرف آخری ندارد. یا هیچ حرفِ زندگی حرف آخرش نیست. در عمر هفت ـ هشت سالهی این وبسایت، این اولین وقفه و تعلیق نیست. و من هر بار کوشیدهام تا به علل «خصوصی و فردی» این تعلیق و وقفهها به قدر کافی به طور ریشهای بپردازم تااز این طریق ابعاد همگانی و...
الا ای پونهی کوهی
شعر، در شکلهای فرهنگیِ خود، جز تیرهترین چهرهاش را عرضه نکرده است، چهرهای که، در دلِ حافظهی خاستگاهیِ ما، در رؤیای آن است که به نیروی حیاتیاش بر هستیِ آدمیان پرتوافشانی کند. به کسانی میاندیشم که مرا با دهشهای خود، با سخاوتی که مایهی قدردانیِ من است، تغذیه کردهاند: لوکرِس، دانته، وینچی، جورجیونه، پاراسلس، بوش، رابله، بروگِل، کنوتزن، دیدرو، موتسارت، بوکِرینی، بلیک، شلی، فوریه،...