من چگونگیِ برخورد و واکنشِ اغلبِ ایرانیها ( به صورت فردی، گروهی، سازمانی و غیره ) به این رویداد را یکی از سمپتومها یا مرضنشانههای مسئلهای میدانم که آن را در تشبیه و قیاس با نقصِعضو، نوعی نقصِفکر میدانم. استنادهای من برای کاربردِ این مفهوم، آرا و آثار کسانی است چون ویلهم رایش در روانکاوی و ژوزف گابِل در روانجامعهشناسی. گابل، که کارهای پژوهشی ـ بالینیاش دربارهی ایدهئولوژی، آگاهیِ کاذب...