توطئهباوری نامِ آگاهیای است که خلعسلاح نمیشود۱. توطئهی ضدتوطئهباوری ۲. همچون سال ۱۹۱۴ ۳. «همهچیز در توطئه [همدمی] است. ۱. توطئهی ضدتوطئهباوری ادعای مبارزه علیه یک اپیدمی، و فردا علیه فاجعهی اکولوژیکی، از طریق مشروطساختنِ هر گونه زندگی اجتماعی به ارائهی یک «گذرنامه»، یعنی تعمیمِ نوعی نسخهی الکترونیکیِ دفترچهی کارگریِ قرن نوزدهم، و سپس داغ ننگِ بیمسؤولیتی زدن...
ژانویهای دیگر با نیچه
در بهار سال گذشته، در آغاز مقالهای با عنوان ” نُتهایی در مقام سالِ نو” نوشته بودم:
« در ایام نوروز امسال با دوستانی صحبت از این به میان آمد که در این زمانه چهگونه میتوان بدون بغضی در گلو تبریک و شادباش سال نو گفت وقتی جایجای این سیارهی محزون در چنگال ستم رنج میکشد؟
ترجمهی یک بند از کتابِ دجال نیچه
امروز صبح پیامی از یکی از دوستان عزیزم دریافت کردم که از من خواسته بود ترجمهاش از بند ۹ دجال نیچه را ببینم و نظرم را دربارهاش به او بگویم. در ضمن در مورد انتخاب معادل فارسی، دجال یا ضد مسیح، برای واژهی Antéchrist هم از من پرسیده بود.
تفسیرِ « در بارهی شاعران »
مقدمهای بر ترجمهی این تفسیر.
۱- امروز فرصت یافتم ترجمهی تفسیرِ پییر ابر سوفرَن بر قطعهی « در بارهی شاعران » را تمام کنم. همان طور که گفتم این تفسیر برگرفته از اثری پنج جلدی است که ابر سوفرن به تحلیل و تفسیرِ موشکافانه و دقیقِ چ.گ.ز اختصاص داده است. و این کار بزرگ را در تداوم و تکمیلِ اولین کتابش، شرحی بر پیشگفتارِ زرتشت، انجام داده که ترجمهی فارسیاش در نشر بازتابنگار چاپ و پخش شده است.
شاعران زرتشت، بخش سوم
در ترجمهی « دربارهی شاعران» بر اساسِ بازبینی ترجمهی داریوش آشوری، توضیحِ تغییرهای جزئی، ذوقی و سلیقهای ( مثلِ « دروغگو» به جای « دروغزن ») را ضروری نمیدانم. اما در بارهی معادلهای پیچیده و چندمعنا توضیحی مختصر خواهم داد.
شاعران زرتشت بخش دوم
پس از نکتههایی که در بخش پیشین مقدمهی این مقاله شد، اکنون میخواهم با بازبینیِ ترجمهی داریوش آشوری از قطعهی « شاعران » در چ.گ.ز. بکوشم ترجمهی جدیدی از آن ارائه دهم. نخست به پیشنهادِ بهجای یکی از دوستان، یادآوری میکنم که طرح ترجمهی چنین گفت زردشت با همکاری و مشارکتِ اسماعیل خویی آغاز شده است و سپس با کوشش داریوش آشوری به پایان رسیده است.
شاعرانِ زرتشت در ترجمهخانهی من
در نوشتهی پیشینام به این موضوع اشاره کردم که درکودریافت من از شعر در پیوند با چشماندازی است که ابعادش از اواسط قرن نوزدهم با جریان شعرِ مدرن ( سپس بازتاب و پیامدش به صورت جنبشهای پیشاهنگِ هنری در قرن بیستم) و اندیشههای شعری ـ فلسفیِ نیچه شکل میگیرد.
فراسوی خیر و شر، بند ۲۹۶
دیشب به هنگام نوشتن متنی و نیاز به یک نقلقول،بارِ دیگر ناگزیر شدم به دلیل نقص و اشکالِ ترجمهی فارسیِ موجودْ متن مورد استنادم را خودم ترجمه کنم. متنِ مزبور بند ۲۹۶ از فراسوی خیر و شرِ نیچه است. همانطور که قبلاً هم اشاره کرده بودم، متنِ فارسی این کتاب با عنوان فراسوی نیک و بد، به ترجمهی داریوش آشوری، ترجمهی خوبی نیست.
هم سال و هم سایه
آمیزهی زمانمندی، مکانمندی و روانِ انسان، یعنی موقعیتِ تاریخی ـ جغرافیاییِ او در پیوند با حالاتِ روانی، حسی و اندیشگیِ او، زندگی و سرنوشتاش را رقم میزند. زیستن در خطههای گوناگون جغرافیایی و فرهنگی بر اثرِ مهاجرت، یا گشایشِ ذهنیت و شناخت به آفاقِ متنوعِ حیاتِ انسانی، استنادهای تکتقویمی را میزداید و از غلظتِ گرایش به تکهویت بودن میکاهد. از اینرو اعتدالِ بهاری، نوروز و تحویلِ سالِ...
نیچه: در بارهی بُتِ نو
در بارهی بُتِ نو
هنوز در جاهایی مردمان و رمگانی وجود دارند. اما نه اینجا نزدِ ما، برادران، نزدِ ما دولتها وجود دارند.
دولت؟ دولت چیست؟ پس خوب گوش کنید تا سخنام را در بارهی مرگِ مردمان به شما بگویم.
سردترینِ هیولاهای سرد دولت نام دارد و به سردی دروغ میگوید؛ و این دروغ از دهانش بیرون میخزد که: « من، دولت، خودِ مردم ام».