به نشانهی برگزاری یا بزرگداشتی از گردشِ زمان و طبیعت، به این فکر افتادم که همراه با انتشارِ نسخهی پیدیاف چند تا از متنهای پیشین در بارهی طبیعت و محیط زیست، (بخشی از سیارهی بیمار ، یک جای خالی دیگر: گونتر آندرس، نقادِ عصر جدیدِ مرگمحور،مصاحبهای در بارهی جایگاه محیط زیست در نقد رادیکال و جنبش سیتواسیونیستی، فرهنگ، شعر و زیستبوم و نیز از میان متنهای مربوط به اپیدمی کورونا، برای نمونه...
فراز و نشیبهای زیستن و گفتن
از تاریخ انتشار آخرین مقاله و مقوله در این سایت سه ماه و اندی میگذرد. یک فصل وقفه و انفصال. آخرین سطر آن نوشته، بازگشت به زندگی، این بود: زندگی حرف آخری ندارد. یا هیچ حرفِ زندگی حرف آخرش نیست. در عمر هفت ـ هشت سالهی این وبسایت، این اولین وقفه و تعلیق نیست. و من هر بار کوشیدهام تا به علل «خصوصی و فردی» این تعلیق و وقفهها به قدر کافی به طور ریشهای بپردازم تااز این طریق ابعاد همگانی و...
اطمینان و نااطمینانی
شماری از دوستان خوانندهی این وبسایت در هفتهی گذشته بازگشت و ازسرگیری فعالیت مرا با پیامکهای مهرآمیزشان در صفحهی فیسبوک خوشامد گفتند، در اینجا از لطفِ همهی آنها قدردانی میکنم. در ادامهی پیشدرآمدی که هفتهی گذشته نوشتم، حالا انتخابِ موضوع از میان موضوعهایی که بهصورت کلی و رویهمریخته مطرح کرده بودم، مرا بر میانگیزد تا با بسط همین انتخابِ موضوع و تبدیلاش به موضوعِ...
خواروز: دو شعر برای رُنه شَر و چند قطعهی دیگر
۱
هر حرف تردیدی است،
هر سکوت تردیدی دیگر.
بااینهمه
پیوندشان به ما مجال میدهد
تا نفس بکشیم
فرهنگ، شعر و زیستبومشناسی ـ روبرتو خواروز ؛ برگردان: بهروز صفدری
کجاست سایهی شیءیی متکی بر دیوار؟ کجاست تصویرِ آینهیی متکی بر شب؟ کجاست زندگی مخلوقی متکی بر خویش؟ کجاست امپراتوری انسانی متکی بر مرگ؟ کجاست نورِ خدایی متکی بر نیستی؟ آنچه که میجوییم شاید در این فضاهای بیفضاست « در میان همهی نیروها، نخستین نیرویی که جهان را میگرداند دروغ است». این نخستین عبارت کتابی است نوشتهی ژان فرانسوا رُوِل Jean-François Revel به نامِ شناختِ بیهوده.آیا این حرف بازتاب...
نامه و یادداشتِ روبرتو خواروز برای ترجمهی فارسی کتابش.
تمپرلی (آرژانتین) یکم دسامبر 1989 بهروز صفدری عزیز، از سفر به آمریکا تازه برگشتهام. پس هم تأخیر و هم فرانسوی بدم را، زبانی که آن را خوب میفهمم اما نمیتوانم خوب بنویسم، بر من ببخشید. میخواستم به شما فقط این را بگویم که برای ترجمهی شعر و واقعیت موافقتِ خود را با کمالِ همدلی به شما ابراز میکنم. من نیز با شما بر این باورم که «قلمرویی جهانشمول و جدا از عارضههای سیاسی و مادی وجود دارد که همانا...
مقدمهی مترجم بر کتابِ قطعاتِ عمودی و شعر و واقعیت، نشر بازتابنگار، تهران، ۱۳۸۷
هفده ـ هژده سال پیش، کتابِ شعر و واقعیت از روبرتو خوارُز (Roberto Juarroz) را به فارسی برگرداندم، که به صورتی نامطلوب منتشر شد. هفت ـ هشت سال بعد، کتاب دیگری از او به نام قطعات عمودی یا قائم را ترجمه کردم، که منتشر نشد. پنج ـ شش سال پیش برای انتشارِ این دو متن در یک کتاب یادداشتی به عنوان مقدمهی آن نوشتم. حالا، در سال 1384 خورشیدی برابر با سال 2005 میلادی، برای یادآوری و تجدید خاطره با خودم همان...