مقدمه و تدارکِ ترجمهی شعرِ génie از رمبو در مقالهای که در بارهی نیچه و رمبو نوشته بودم، و در پیوندِ با آن به ترجمهی بیژن الهی از اشعار رمبو پرداخته بودم، همراه با ترجمهی یک شعر از رمبو، ضمنِ ارائهی تحلیلی از شعرِ « جنّی »، ترجمهی کامل و جداگانهی خودِ شعر را به فرصتی در آینده موکول کردم. علتِ اصلیِ این تعلیق، فضای تاریکروشنی است که هم در فارسی و هم در فرانسوی بر گردِ کلماتی چون...
رُزِ سیاه، برای وَردیس تزوریس
چند نکتهای که به بهتر فهمیدنِ این متن کمک میکند: بر بلندای تپهای، با منظرهای هوشربا مشرف به دریا، در شهرکانیا در جزیره کرت در یونان، ساختمانی هست به نام رُزا نِهرا Rosa Nera [ رُزِ سیاه ] که از سیزده سال پیش تا کنون در اشغال فعالانِ لیبرتر و آنارشیست است. این بنای بزرگ قدیمی سابقاً در مالکیتِ قدرتها و حاکمانِ مختلف بوده، و اکنون نیز مدرسهی عالی پلیتکنیک شهر کانیا به لحاظِ اداری مدعیِ...
ترجمه بهمثابه نقد و بحران، بخش دوم
Considération – observation – réflexion – méditation – remarque – note هر مترجم فارسیزبانِ منصفی میتواند اذعان کند که هنگام مواجهه با واژههای بالا معادلهای دقیق ، یکدست، رسا و روانی به ذهنش نمیرسد و بهناچار به معادلهای موجود و متداول در لغتنامهها یا ترجمههای دیگر رومیآورد. یعنی معادلها و مترادفهایی چون تأمل، تعمق، مداقه، غور، تفکر، ملاحظه، مشاهده، نظر، توجه، دقت، تذکر یا...
ترجمه بهمثابه نقد و بحران یا پَرژَن و پَرژَنه
اخیراً از خبر انتشار دو کتاب در ایران بسیار خوشحال شدم. یکی فرهنگ ریشهشناختی فارسی، (در پنج جلد) از محمد حسندوست، و دیگری تاریخ ترجمه در ایران، از دوران باستان تا پایان عصر قاجار، نوشتهی عبدالحسین آذرنگ. هرچند هنوز هیچیک از این کتابها به دستم نرسیده و اطلاعاتم دربارهی آنها محدود به گزارشها و مصاحبههاست، اما صرفِ فعلیتِ یافتن چنین مباحثی در عرصهی کتاب و کتابخوانی را نشانهای نویدبخش از...
خاراشکن
میانپردهای در وصفِ وادادگیها
متنی که با عنوان هنرهای دل و اندرونی ترجمهاش را از مقالهی پیش آغاز کردم، به دلِ شماری از خوانندگان نشسته و پیامهایشان مرا به ادامهی انتشار این متن و چنین متنهایی دلگرمتر کرده است. اما در اثنای کار برای به پایان رساندن ترجمهی بخش دوم و انتشار آن، اقلیم ذهنی و عاطفی من دستخوش تلاطمهایی شد که میخواهم پژواکی از آن را به صورت این میانپرده و پیش از ادامهی آن متن در اینجا بیان کنم...
هنرهای دل و اندرونی
دو سال پیش در ایامی مشابه، در معرفی مارسل مورو و ترجمهی قطعهای از او نوشته بودم:
سیلِ فقیرسازیِ آگاهی این روزها چه آزارنده است برای اذهانی که در پروای غنیسازی شعورِ خویشاند. گاهی عصاره و لب و لبابِ جامعهی نمایشگریِ یکپارچه برای هر چشم غیرمسلحی نیز برملا میشود.
دربارهی عشق و ابتذال
چندی پیش در مقدمهی ترجمهام از متنِ بنژامن پِره، هستهی اختر دنبالهدار، نوشته بودم:
لنین و لنینیسم، رهبرانِ پرولتاریای جهانی؟ نستور ماخنو
چند نکتهی مقدماتی:
هرچند من از کسانی نیستم که به عدد و رقم استناد میکنند اما در این مورد خاص شاید بعضی ارقام گویای حقایقی باشند. اگر آماری که در سامانهی وبسایتام میبینم درست باشد مقالهی پیشین، « ولایت لنین »، طی سه روز نزدیک به ۹۰۰۰ «بازدیدکننده» داشته است.
در حاشیه «ولایت لنین»
لنینیسم، نیز انقلابی است که به زورِ تفنگ به ملوانانِ کرونشتات و طرفدارانِ ماخنو توضیح داده شد. یک ایدهئولوژی.
در چارچوب گفتوشنود دوستانه با حسن مرتضوی در مقالهی پیشین نکتههایی مطرح کردم، و از جمله در پاسخ به یکی از پرسشهایش نوشتم: