این وبسایت پس از پنج سال فعالیت اکنون به پیشنهاد و یاریِ دو تن از دوستان سامانهی جدید و کاملتری مییابد و بهاصطلاح پوست میاندازد. من هر از گاهی در منزلگاههایی میایستم تا نکتههایی در بارهی مسیر پیمودهشده و راهِ پیشِ رو را با خوانندگان در میان بگذارم. یادداشت حاضر نیز در همین راستا و به همین مناسبت است. نخستین معرفینامهی این سایت را در ژانویهی ۲۰۱۵ با عباراتی برگرفته از شعر...
تحریرِ بیرشته
پس از وقفهای تقریباً دو ماهه، بار دیگر انتشار نوشتهها را در این وبسایت از سر میگیرم. در این مدت، موضوعهای گوناگونی برای ترجمه و نوشتن به ذهنم مینشست. چند تایی از این موضوعها را بهصورت تکهها و چکیدههایی در اینجا میآورم، همچون دانههایی که به رشتهکشیدنِشان را به ذهنیت خواننده میسپارم تا سر فرصت، دستکم به برخیشان، بیشتر بپردازم.
بازی زبان و زمان
تشبیه استعاری نیچه در سه دگردیسی ( شتر ـ شیر ـ کودک ) در کاربست روزمرهاش در زیستههای محسوس برای من خاصیتی درمانی دارد. گذر مداوم از بندگی خودخواسته و بردوش گرفتنِ بار هرچه هست، به سرتافتن از تمکین با نقد و نفی، و سرانجام به کشف و ابداعِ دائم کودکی و معصومیت در درون خویش. برای Unschuld ( آلمانی ) ، innocence ( فرانسوی و انگلیسی ) ، در فارسی معادلهایی چون معصومیت، بیگناهی، بیتقصیری، بیآلایشی...
الجزایر در آستانهی شکفتگی است
یادداشت مترجم: این روزها برخورد اغلب رسانهها و شبکههای فارسیزبان به جنبش مردمی کنونی در الجزایر همانند برخوردشان به جنبش جلیقهزردها در فرانسه است. شاید با بیاعتناییِ بیشتر. ترجمهی متنی که میخوانید اقدام کوچکی برای شکستن این فضای سکوت است. الجزایر در آستانهی شکفتگی[1] است نوشتهی محمد حربی و نجیب سیدی موسی ظهورِ ناگهانی حرکتِ مردمی در ۲۲ فوریه گسستِ عظیمی در تاریخ ما و نیز در تاریخ کشورهای...
جنبش جلیقهزردها در مصاف با گلآلودگیهای ژیژکی
چند ماه پیش، حافظهی زبانی و خاطرههایم از دوران کودکی مرا به یاد واژهای کوردی انداخته بود: « ئاو روشناکَره » یا به تلفظِ کوردیِ کتابیتر « ئاو ڕووشن ئاکەر» بهمعنی « آبروشنکننده ».
زمستان دگردیسیها
پیشدرآمدی بر این متنها
زمستان حیرتانگیزی است امسال در فرانسه. جنبش اجتماعی بیسابقهای که در جریان است از هر لحاظ غنیتر از آن است که با مقولههای آشنا در سنت مبارزاتی بهآسانی بتوان آن را فهمید و توضیح داد.
پژواکی از شعر و واقعیتِ امروز
صبحِ من امروز با خواندن دو پیام آغاز شد. یکی بهفارسی از سوی خوانندهای که با خواندن ترجمهام از کتاب شعر و واقعیت روبرتو خواروز، با جملههایی سرشار از قدرشناسیِ سخاوتمندانه و صمیمت همدلانه از جایگاهِ حیاتی شعر گفته بود، و دیگری پیامی بود به فرانسوی در ارتباط با انتخاباتِ اخیر در برزیل همرا با متنی از کاستوریادیس، به نام راهِ بیبرونرفت. ( که متأسفانه فعلاً مجال ترجمهکردناش را ندارم).
ما و خوابِ خرابِ جهان
هر بار كه بخواهیم با در تقابل نهادن مافیا و دولت چیزی را توضیح دهیم، در اشتباه خواهیم بود: این دو هیچگاه با هم در رقابت نیستند. تئوری به سهولت آنچه را كه همهی شایعاتِ زندگی پراتیك بهسادگی نشان داده بود تصدیق میكند. مافیا در این جهان غریبه نیست؛ كاملاً در خانهی خویش است. در برههی نمایشگری انتگره، مافیا درواقع همچون الگوی همهی شركتهای پیشرفتهی...
ارّهبرقیهای مافیایی
در اوایل سال ۲۰۱۷ در مقالهای با عنوان « ترجمهی تجربه » ، از جمله در بارهی محلهای به نام لَه پِلِن در شهر مارسی نوشته بودم: « یکی از محلههای مورد علاقهی آلهسی، لَه پِلِن La Plaine نام دارد که چندین سال است مشمولِ برنامهای از «بازآمایش سرزمین» شده است، از همان برنامههای به اصطلاح « عمرانِ شهری» که بر مبنای روحِ سودجویانهی سرمایهداری و مطامع سلطهگرانهی دولتی، شیرازهی زندگی و...
شانه بر گیسوی سوگ
در یکی از روزهای هفتهای که گذشت به چند تن از دوستان فرانسویام چنین نوشتم:
در عالم خیال به رؤیای پولیفیل[1] میاندیشم: طبیعت همچون مادرِ جهانشمول، مادرِ همهی چیزها.
کودک، چه در بُعدِ تکوینِ فردِ انسانی، و چه در بُعدِ تکوینِ نوعِ بشر، همواره در هالهای از تونالیتهی توتالیته و تمامیت پوشیده شده که در چهرهی مادرِ بُنآغازین تنانگی و جسمیت مییابد.