بزرگداشتِ تلخ بیستوپنج سال تجربهی زاپاتیستی نوشتهی ژروم بشه، Jérôme Baschet ـ ۷ ژانویه ۲۰۱۹ چند روز پیش، زاپاتیستهای چیاپاس بزرگداشتِ بیستوپنجمین سالِ خیزشِ اولِ ژانویهی ۱۹۹۴ را برگزار کردند. خیزشی مسلحانه که Ya Basta ! ، دیگر بس است! ی بود به پنج قرن سلطهگری استعماری بر مردمان بومی، به شش دهه « دیکتاتوریِ بینقص » از سوی حزبِ نهادیِ انقلابی، به دوازده سال سیاستِ نئولیبرال و شکلِ نمادینِ...
بزرگداشتِ تلخ ـ بیستوپنج سال تجربهی زاپاتیستی ، بخش ۱
با روی کار آمدنِ هیئتِ دولتِ جدید در مکزیک، تجربهی خودمختاری زاپاتیستهای چیاپاس بار دیگر به مخاطره افتاده است. با توجه به اضطراری بودن موقعیت، متنهایی را که در این باره بهدستم میرسد بهطور عاجل، گیرم در بخشهایی ناتمام ترجمه و منتشر میکنم. از دیگر علاقمندان نیز دعوت میکنم برای مقابله با بیخبری، اطلاعزدایی و اخبار کذب در این زمینه، اگر به زبانهای خارجی آشنایی دارند، اطلاعات، گزارشها و...
جنبش جلیقهزردها در مصاف با گلآلودگیهای ژیژکی
چند ماه پیش، حافظهی زبانی و خاطرههایم از دوران کودکی مرا به یاد واژهای کوردی انداخته بود: « ئاو روشناکَره » یا به تلفظِ کوردیِ کتابیتر « ئاو ڕووشن ئاکەر» بهمعنی « آبروشنکننده ».
جنبش “جلیقهزردها”: خیزشی مردمی علیه دومین پردهی تهاجمِ نئولیبرال
نوشتهی الن بیر Alain Bihr ۸ دسامبر ۲۰۱۸ بسیاری از ناظرانِ جنبش “جلیقهزردها” از دیدن این امر شگفتزده شدند که جلیقهزردها نقد و مطالباتشان را بر هیئتِ دولت متمرکز کردهاند، و بهویژه سیاست مالیاتی، و در سطحی وسیعتر، نحوهی ادارهی اموال و داراییهای عمومی توسط این دولت را هدف گرفتهاند اما فراموش کردهاند با کارفرمایان دربیفتند، کارفرمایانی که بدیهی است در تنزلِ قدرتِ خریدِ...
برای یک (یا بیشتر از یک) شب ۴ اوتِ جدید، نوشتهی ژروم بشه
برای یک (یا بیشتر از یک) شب ۴ اوتِ جدید [1] آه، چه جور هم! این را قبول کنیم که مانو[2] احساساتیمان کرد. صدایمان را شنید. باید گفت با گوشپاککنهایی به بزرگی تیرک که پرستاران برایش تهیه کرده بودند حتماً گرفتگی مجرای گوشش برطرف شده بود . فکرش را بکنید او از وقتی رئیسجمهور شده، هر چه کرده، برای ما بوده است. ما را خیلیخیلی دوست دارد! به خاطر ما بوده که CSG ( پرداختِ سهم مالیات اجتماعی...
چرا و چگونه از « جلیقهزردها » باشیم؟
چرا و چگونه از « جلیقهزردها » باشیم؟
نوشتهی آلَن بیر Alain Bihr
دیگر لازم نیست وسعت جنبشی را یادآوری کرد که چیزی جز سورپریزِ عمومیِ ناشی از راهافتادناش با آن برابری نمیکند و دیرَند و رایکالشدناش نیز این سورپریز را تداوم بخشیده است. در عوض اما، خودِ موجودیت و فراشدِ این جنبش همچنان به طرح پرسشهایی نظری و سیاسی دامن میزند.
نامهای از چیاپاس به جلیقهزردها
نامهای از چیاپاسِ سرتافته به کسانی که « هیچی نیستند »
این روزها در همهجا این حرف شنیده میشود که : این قطرهای بود که کاسه را لبریز کرد. و آنجا که بسیاری با تألم ابراز میکردند که جز مردابِ راکدِ اکثریتی موسوم به ساکت و منفغل چیز دیگری نمیبینند ناگهان هزاران تندابِ خروشان و پیشبینیناشده سر برآورد که از مسیلشان بیرون رفته و راههایی گشودهاند که تا همین یک ماه پیش تصورناشدنی
پژواکی از شعر و واقعیتِ امروز
صبحِ من امروز با خواندن دو پیام آغاز شد. یکی بهفارسی از سوی خوانندهای که با خواندن ترجمهام از کتاب شعر و واقعیت روبرتو خواروز، با جملههایی سرشار از قدرشناسیِ سخاوتمندانه و صمیمت همدلانه از جایگاهِ حیاتی شعر گفته بود، و دیگری پیامی بود به فرانسوی در ارتباط با انتخاباتِ اخیر در برزیل همرا با متنی از کاستوریادیس، به نام راهِ بیبرونرفت. ( که متأسفانه فعلاً مجال ترجمهکردناش را ندارم).
برای پایاندادن به مفهوم امپریالیسم
به روال همیشه، اینبار نیز برای بافتارمندسازی [ contextualisation ] متنی که ترجمهی فارسیاش را در این مقاله آوردهام و پژواکهای گوناگون آن با احوال و افکار و زیستههای شخصیام، قطعهوار به نکتههایی اشاره میکنم.
بیآزرمی و بیمعنایی
در رویارویی با موجِ تند و تیزِ پسامدرن، ما خوانندگانمان را به مقاومت دعوت میکنیم. همانگونه که لاکاپریا میگوید، دورانِ ما دوستدارِ مفهومسازیِ افراطیای است که « برای جلب توجه کردن » باید درخشان باشد، ولو به حد بیمعنا بودن برسد. برعکس، ما نیز به دنبالِ اندیشهورزانی چون اورول، در پیِ اندکی آزرم و تواضع بیشتر هستیم، و نیز بازگشتی به « عقلِ سلیم». از آنجایی که « گرایشِ مسلطِ نثرِ مدرن دورشدن...