از تاریخ انتشار آخرین مقاله و مقوله در این سایت سه ماه و اندی میگذرد. یک فصل وقفه و انفصال. آخرین سطر آن نوشته، بازگشت به زندگی، این بود: زندگی حرف آخری ندارد. یا هیچ حرفِ زندگی حرف آخرش نیست. در عمر هفت ـ هشت سالهی این وبسایت، این اولین وقفه و تعلیق نیست. و من هر بار کوشیدهام تا به علل «خصوصی و فردی» این تعلیق و وقفهها به قدر کافی به طور ریشهای بپردازم تااز این طریق ابعاد همگانی و...
در بارهی سلسلهمراتب، با استناد به هانری لهبوری و کورنلیوس کاستوریادیس
چندی پیش یکی از خوانندگان وبسایت در واکنش به مقالهی مربوط به ویلهم رایش، نکتهها و پرسشهایی مطرح کرده بود که در بخش دیدگاهها در دسترس است، به این نشانی: من به این دوست خواننده اطلاع دادم که در پی فرصت خواهم بود تا به پرسشهای او بپردازم. اکنون بخشی از یادداشتهای فراهمشده در این باره را در اختیار ایشان و سایر خوانندگان علاقمند میگذارم. دوست خوانندهی ما در بخشی از یادداشت خود نوشته است: «...
گفتههای هانری لهبوری در فیلم ِ عموی آمریکاییِ من، از اَلَن رُنه (۱۹۷۹)
« تنها دلیلِ وجود یک موجود وجود داشتن است ( تنها دلیلِ بودنِ یک باشنده همان بودن است). یعنی نگهداشتن ساختارش. این زنده نگهداشتنِ خود است و بدون آن وجودی در میان نخواهد بود. دقت کنید که گیاهان خود را زنده نگه میدارند بی آنکه جابهجا شوند، آنها غذایشان را مستقیم از خاکی که در آن هستند میگیرند. و به یاری انرژیِ خورشید مادهی بیجانی را که در خاک هست به مادهی زنده تبدیل میکنند.
سیستم عصبی: الگویی برای ایدههای لیبرتر
نوشتهی: برونو دوبوک تلخیص، اقتباس و ترجمه: بهروز صفدری این مقاله بر پایهی کتابِ « جامعهی اطلاعمحور، ایدههایی برای خودگردانی» نوشتهی هانری لهبوری، تدوین شده است. شاید درستتر باشدکه که عنوانِ این نوشته را « سیستمِ عصبی: منبعِ الهامی برای ایدههای لیبرتر» بگذاریم، زیرا تأملاتی که در این مقاله در بارهی مجموعهی اجتماعی، بر اساسِ این کتابِ هانری لهبوری، خواهد آمد بههیچ رو یک الگوی اجتماعی...