دستهنقد پست‌مدرنیسم

تبارشناسیِ اندیشه‌ی شُل

میگل  یا میکل  اَموروس، متولد ۱۹۴۹، تاریخ‌شناس و تئوریسینِ آنارشیست اسپانیایی است که موضعی نزدیک به نقدِ سیتواسیونیستی و جریان‌های ضدصنعتی دارد. طی سال‌های ۱۹۷۰ در ایجاد چندین گروه آنارشیستی مشارکت می‌کند. در دیکتاتوری فرانکو مدتی به زندان می‌افتد. سپس به‌اجبار ترک دیار می‌کند و به فرانسه می‌آید. منبع الهامِ آنارشیسمِ میگل اموروس، خودگردانی، بینان‌براندازی در زندگی روزمره، تاریخ شوراهای کارگری...

پس‌لرزه‌هایی از جنبش جلیقه‌زردها و ترک برداشتن بدیوئیسم در ایران

در نوشته‌های پیشین‌ام درباره‌ی واکنش ـ بی‌واکنشی جریان‌های سیاسی ـ فرهنگی ایرانی به جنبش جلیقه‌زردها نکته‌هایی را مطرح کردم. به‌ویژه در پایانِ متنی با عنوان «جنبش جلیقه‌زردها در مصاف با گل‌آلودگی‌های ژیژکی  » آورده بودم : [ چپ‌های سنتی ( با ایده‌ئولوژی‌های تحزب و ضرورت انقلابیونِ حرفه‌ای نوعِ لنینی ) ضمن دفاع مشروط! از این جنبش، آن را ” گرفتارِ بختکِ آنارشیسم ” دانسته و همچنان به آیه‌های منسوخِ و...

جنبش جلیقه‌زردها در مصاف با گل‌آلودگی‌های ژیژکی

 
چند ماه پیش، حافظه‌ی زبانی و خاطره‌هایم از دوران کودکی مرا به یاد واژه‌ای کوردی انداخته بود: « ئاو روشناکَره » یا به تلفظِ کوردیِ کتابی‌تر « ئاو ڕووشن ئاکەر» به‌معنی « آب‌روشن‌کننده ».

عالیجناب بدیو در تله‌ی هجو

 

به منظور درکِ بهتر ماجرا، بهتر است نخست به دو نکته اشاره کنم. امروزه برای بیانِ هزل‌آمیزِ خشم و اعتراض به صاحب‌مقام‌های نامدار یا ستارگانِ عالمِ سیاست، هنر، اقتصاد، رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و غیره، دو شیوه معروف‌تر و چشم‌گیرتر شده است:

پاسخ به یک اظهارنظر

 

در حول و حوش مجادله بر سر فرنچ‌تئوری، بدیو و الخ  که در دو سه روز اخیر در وساب‌سایت و صفحه‌ی فیس‌بوک من در گرفت، یادداشت زیر به قلم فرزان نصر در بخش کامنت‌ها توجه‌ام را جلب کرد. اول کلِ این اظهارنظر را می‌آورم و بعد نظرِ پاسخ‌گونه‌ی  خودم را در باره‌ی نکته‌های مطرح‌شده می‌نویسم:

پارانویا، خودمرجع‌بینی، شعبده‌بازی و تعصب به روایت یک بدیوئیست ایرانی یا استالینیسم در لباس تازه

  «اوضاع اما وخیم‌تر از این‌هاست. طی سال‌های اخیر کاربردِ واژه‌هایی مثل «سیاستِ حقیقت» «رخدادِ حقیقت» و «دیگری بزرگ» تبدیل به اسم اعظمِ بخش بزرگی از ناقدانِ ادبی ـــ سیاسیِ ایرانی شده است. از فهرست‌کردن عباراتِ بی‌معنا و خنده‌داری که در این‌ گونه نوشته‌ها هست چشم‌پوشی می‌کنیم. اما فرایندِ شکل‌گیری چنین روی‌کردهایی در عرصه اندیشه‌ورزی ایرانی از کجا آب می‌خورد؟ چرا برای بخش چشم‌گیری از ناقدان...

جودیت باتلر ِ آشفته در ترجمه‌ای مغشوش، نگاه مرکب یا جهلِ مرکب

در سایت پروبلماتیکا متنی از جودیت باتلر، به ترجمه‌ی سمیرا رشیدپور منتشر شده است. من سه سال پیش به دنبال آشنایی از طریق تبادل چند ئیمیل،  در سفری به تهران با سمیرا رشیدپور دیدار کردم. او و چند تن از دوستانش با صمیمت و مهربانی از من برای شرکت در جلسه‌ای برای گفتگو در باره‌ی کتاب جامعه‌ی نمایش و جنبش سیتواسیونیستی دعوت کردند. چندی پس از آن همین دوستان سایتی به نام پروبلماتیکا راه‌اندازی کردند...

سزا و ناسزا

 
سزا، از فعلِ سزیدن، از ریشه‌ی پهلوی سچ و سچاک ( شایسته و شایستگی) از واژه‌های کهنِ فارسی است. در فرهنگ مشتقات مصادر فارسی از نخستین کاربردهایش در واژه‌نامه‌ی زاداسپرم و بندهش تا معانی کنونی‌اش در لغت‌نامه‌ی دهخدا، یادشده است.

در شناختِ رادیکالیته، بخش سوم، سرپیچی از جهانِ بدکردار

گسستن از نظام همان‌گونه که پیش‌تر توضیح دادیم، رادیکال بودن یعنی این نظام و سیستم را با در نظر گرفتن ابعادِ چهارگانه‌‌ی اقتصادی، تکنولوژیک، فرهنگی و سیاسیِ آن مؤاخذه کردن و علتِ مسأله دانستن ــ و مجموعه‌ی این ابعاد را بدون نادیده گرفتن هیچ‌کدامْ موضوعِ نقدِ یگانه‌ای قرار دادن. اما نقد برای رادیکال بودن باید همچنین این مؤاخذه‌ را چنان ژرفا بخشد که موجبِ گسستی راستین از این سیستم شود. و این مشخصاً...

در شناختِ رادیکالیته؛ بخش دوم

بااین‌حال، موفقیتِ  سرمایه‌داریِ صنعتی فقط در صورتی میسر بود که بتواند الگوی انسان‌شناسیکِ خودش را ـ یعنی الگویی فرهنگی ـ در انطباق با گسترش‌یابی‌‌اش از خود تراوش دهد، و این الگو به تدریج جانشین الگوهای پیشین شد: انسانِ اقتصادی Homo œconomicus ، یک انسانِ محاسبه‌گرِ عقلانی ( امری که الزاماً به معنی برخورداری از درایت‌‌ نیست ) که همواره در پیِ منافع خصوصیِ خویش است. خطا خواهد بود اگر دامنه‌ی این...

بایگانی

برچسب‌ها