از نوای مکزیکی تا نوای داماهیدریافت به نیت ورق زدن دفتر زندگی و ایام متلاطم چند سال اخیر راهی سرزمینی شدم که در قاموس سجل احوال ملل، کشور اصل و نسب یا خاستگاه فرد نامیده میشود. و در پهنهی این خاستگاه کشور عاطفی یا دل و اندرونی مرا یار همدل و دریازادهای درهرمزگان رقم زده است. زندگی من در هرمزگان بر محور پیوندم با عقیل و همدل و همسر زندگیاش فائزه میچرخد و منظومهی پیوندهایم با دیگر یاران...
نوروزانهای با الیزه روکلو
به نشانهی برگزاری یا بزرگداشتی از گردشِ زمان و طبیعت، به این فکر افتادم که همراه با انتشارِ نسخهی پیدیاف چند تا از متنهای پیشین در بارهی طبیعت و محیط زیست، (بخشی از سیارهی بیمار ، یک جای خالی دیگر: گونتر آندرس، نقادِ عصر جدیدِ مرگمحور،مصاحبهای در بارهی جایگاه محیط زیست در نقد رادیکال و جنبش سیتواسیونیستی، فرهنگ، شعر و زیستبوم و نیز از میان متنهای مربوط به اپیدمی کورونا، برای نمونه...
فراز و نشیبهای زیستن و گفتن
از تاریخ انتشار آخرین مقاله و مقوله در این سایت سه ماه و اندی میگذرد. یک فصل وقفه و انفصال. آخرین سطر آن نوشته، بازگشت به زندگی، این بود: زندگی حرف آخری ندارد. یا هیچ حرفِ زندگی حرف آخرش نیست. در عمر هفت ـ هشت سالهی این وبسایت، این اولین وقفه و تعلیق نیست. و من هر بار کوشیدهام تا به علل «خصوصی و فردی» این تعلیق و وقفهها به قدر کافی به طور ریشهای بپردازم تااز این طریق ابعاد همگانی و...
Cahiers Benjamin Péret n° 10 septembre 2021
به یاد بانوی ایستاده، سیمون دوبو
دیشب پیامی از رائول ونهگم دریافت کردم با این جمله: « به یادِ سیمون دوبو از صمیم قلب». بعد مقالهای در سایت مدیاپارت خواندم، حاوی خبر درگذشت سیمون دوبو همراه با مصاحبهای که سال پیش با او انجام شده است. عنوان مقاله این است: «شور آفرینشگر» فیلسوف صدساله سیمون دوبو پایان گرفت و در ادامه: «سکسوالیته، آن لاشبرگی است که همهی ایدههای بزرگ بر آن میرویند.» این بود اصلِ اعتقادی فیلسوف سیمون...
اطمینان و نااطمینانی
شماری از دوستان خوانندهی این وبسایت در هفتهی گذشته بازگشت و ازسرگیری فعالیت مرا با پیامکهای مهرآمیزشان در صفحهی فیسبوک خوشامد گفتند، در اینجا از لطفِ همهی آنها قدردانی میکنم. در ادامهی پیشدرآمدی که هفتهی گذشته نوشتم، حالا انتخابِ موضوع از میان موضوعهایی که بهصورت کلی و رویهمریخته مطرح کرده بودم، مرا بر میانگیزد تا با بسط همین انتخابِ موضوع و تبدیلاش به موضوعِ...
پاز، پره، شبِ بیخوابی
برای انتشار اولین نوشتهام در این سامانهی جدید وبسایت، متنی را برگزیدم که گویای تونالیته و چشمانداز کلی مطالب ارائهشده در اینجا باشد، یعنی پژواکی از همامیزی و همریزگاهیِ شعر، عشق و رهایی. نزدیک به ده ماه پیش در مقالهی “ اوکتاویو پاز از بنژامن پره میگوید”، پس از طرح نکتههایی در زمینهی تردیدهایم در بارهی ترجمهی عنوان شعری از پاز، بخش بلندی از آن را به فارسی برگرداندم و به...
اوکتاویو پاز از بنژامن پره میگوید
نکتههایی در بارهی این متن:
در راستای تلاش برای انتشار کتاب رسوایی شاعران، در حال تهیه و ترجمهی متنهای دیگری برای افزودن به این کتاب هستم. از جمله متن و شعری که اکتاویو پاز در بارهی بنژامن پره نوشته است.
نقدی به ترجمهی فارسی شعرهایی از پاز
در یادداشتهای پیشینِ مربوط به اکتاویو پاز، اشاره کردم که من در آخرین ماههای دههی شصت، مقالهای در نقد ترجمهی چند شعر از اکتاویو پاز برای نشریهی دنیای سخن فرستادم که یا به مقصد نرسید یا رسید و بختِ انتشار نیافت. آن شعرها را در دنیای سخن شماره ۳۵ ( آبان ۶۹ ) و آدینه شماره ۵۲ ( آذر ۶۹ ) خوانده بودم. بهرغم گذشتن ۲۷ سال از عمر این مقاله، و با وجود همهی کمبودهایش، اکنون که دارم نوشتههای...
مصاحبهای با اوکتاویو پاز
در نخستین روزهای بهار سال ۲۰۱۵ در مقالهی بنژامن پره، اکتاویو پاز، دیهگو اَبل پاز نوشته بودم: « شور و شیفتگیهای ما در زندگی مارپیچهای غریبی را در مینوردند، منظومه یا صورتِ فلکی (هماختران) برآمده از زیستههای ما پیامدِ یک صراطِ مستقیم نیست. درهمتنیدهگیِ درنوشتن و درنوردیدن، به واژهی «سرنوشت» در ذهنِ و زبانِ فارسی من پژواکِ عجیبی میبخشد. در زبان فرانسه تفاوت ظریفی میان دو...