به یاد دارم که زمانی در ترجمهی کلمهی digression درنگی کردم و نوشتم: این کلمه در اخترشناسی به معنای دوری و فاصلهی ظاهری سیارات از خورشید بوده، در زبان و ادبیات به معنی دورشدن از موضوع یا رشتهی اصلیِ حرفی یا نوشتهای و پرداختن به موضوعی دیگر است. در این معنی واژهنامههای فارسی معادلهایی چون استطراد، گریز، انحراف، حاشیهخوانی، طفره، دوریگزینی، از این شاخه به آن شاخه پریدن، حاشیهپردازی،...
تاریخ و انقلاب در جامعهی نمایشِ گی دوبور
موقعیتسازی در و از زمان انقلابی
ــ کلمهی Utopia ، اوتوپیا، که توماس مور در سال ۱۵۱۶ برای عنوان کتابش برمیگزیند، در واقع حامل تفاوت و ابهامی معنایی میان دو کلمهی outopos (ناکجا) و eutops (خوشکجا، یا آرمانشهر) است. آمیزهی این دو معنا، جایی که نیست، و جایی آرمانی و خیالی، همچنان بر کلمهی اتوپیا غالب است. حدود چهار قرن بعد، گوستاو لاندئاوِر، آنارشیستِ سوسیالیست، در دو کتاب اصلی خود، انقلاب (۱۹۰۷) و فراخوان به سوسیالیسم...
ترجمهای نمایشی از کتاب جامعهی نمایش
(در این لحظه که میخواهم این متن را منتشر کنم، در یکمین سالگرد جنبش جلیقهزردها در فرانسه، اخباری از ایران میرسد که شاید باعث شود موضوع این مقاله در نگاه نخست بیارتباط با اوضاع به نظر آید. اما در کنه مطلب چنین نیست و امواج در اعماق بههم میآمیزند.) حدود یک ماه پیش یکی از دوستان در تماسی تلفنی از من پرسید که آیا خبر دارم ترجمهی جدیدی از جامعهی نمایش در ایران منتشر شده است؟ گفتم نه خبر...
خبر ناگوار تجدید چاپ ” جامعهی نمایش “!
امروز دو پیام از خوانندگان این وبسایت دریافت کردم: اولی با حسننیت انتشار این چهارمین چاپ را به من تبریک گفته بود و دومی از من پرسیده بود که آیا خطاهای تایپی چاپهای پیشین این بار تصحیح شده است یا نه. به پیامدهندهی اول پاسخ دادم که من از انتشار این چاپ جدید اطلاع نداشتهام و آنچه در زیر میآید مربوط به دومین پرسش است که چهبسا برای سایر خوانندگان علاقمند به این کتاب نیز بیفایده نباشد.
ما و خوابِ خرابِ جهان
هر بار كه بخواهیم با در تقابل نهادن مافیا و دولت چیزی را توضیح دهیم، در اشتباه خواهیم بود: این دو هیچگاه با هم در رقابت نیستند. تئوری به سهولت آنچه را كه همهی شایعاتِ زندگی پراتیك بهسادگی نشان داده بود تصدیق میكند. مافیا در این جهان غریبه نیست؛ كاملاً در خانهی خویش است. در برههی نمایشگری انتگره، مافیا درواقع همچون الگوی همهی شركتهای پیشرفتهی...
شاعرانهسازیِ هستی – بخش دوم
شعر در شهر یلهگردی پس هدفِ I.S. ساختنِ زندگییی آکنده از شعر بود. اما چگونه میتوان در فضایی شهری که چیدمان و سامانهبندیاش پاسخی به الزامات فایدهمندانه و تکنیکگرایانه است به گونهای شاعرانه زیست؟ چگونه میتوان در شهر سکونت گزید هنگامی که چنان که پاتریک مارکولینی نیز خاطرنشان میکند: جابهجاییها در فضای شهری در انقیاد همان عقلانیتی هستند که به سیستم سرمایهداری نظم و ترتیب میبخشد: عقلانیتی...
شاعرانهسازیِ هستی – دربارهی کاربردِ لغتِ « شعر » در آثارِ گی دوبور
مقدمه- حال و خبر پس از سفر از نیچه این را هم آموختهایم که هر نوشتهای ریشه در زندگی نویسنده دارد و خواه ناخواه نوعی اتوبیوگرافی است. مقالهی حاضر، و ترجمهی متنِ همراه آن را، پس از سفر اخیرم به ایران و چون پژواکی از زیستههایم مینویسم. اگر میدانستم آمیزهی بدترین و بهترین چیز را به چه صفتی باید نامید، آن را برای توصیف این سفر، و نیز، به گمانم، همهچیزِ زندگی در این روزگار، به کار...
چهارشنبهسوری با لورکا و دوبور!
فدریکو گارسیا لورکا شعری دارد به نام La Casada infiel، عروس ناوفادار یا پیمانشکن. گی دبور این شعر را در بیتهایی هفتپایهای یا هفت رکنی heptamètres با عنوان La Mariée infidèle به فرانسوی ترجمه کرده و آن را در ۲۷ ژوییه ۱۹۸۸ در نامهای به دوستاش آنتونی لوپز پینتور ( معروف به تونی) میفرستد، همراه با این یادداشت:
بخشی از سیارهی بیمار،
باز هم مرگ و ترور. و این جریان مرگبار همچنان ادامه خواهد یافت تا زمانی که جامعه بتواند به ریشهی مسائل بپردازد، یعنی به انسان. اگر تا آنهنگام سرمایه، قدرت و بلایای آن جامعهای باقی بگذارد.
با رویداد خونین ماه ژانویه در پاریس، مطلبی منتشر کردم با عنوان « تروریستها زادهی ترور حاکم بر جهان اند ». این سخن را ناگزیر باید همچنان تکرار کنم.