به نشانهی برگزاری یا بزرگداشتی از گردشِ زمان و طبیعت، به این فکر افتادم که همراه با انتشارِ نسخهی پیدیاف چند تا از متنهای پیشین در بارهی طبیعت و محیط زیست، (بخشی از سیارهی بیمار ، یک جای خالی دیگر: گونتر آندرس، نقادِ عصر جدیدِ مرگمحور،مصاحبهای در بارهی جایگاه محیط زیست در نقد رادیکال و جنبش سیتواسیونیستی، فرهنگ، شعر و زیستبوم و نیز از میان متنهای مربوط به اپیدمی کورونا، برای نمونه...
درود و بدرود مارک تومسن
فردا، دوست ما مارک، در خانیا در جزیرهی کرت به خاک سپرده خواهد شد.در این باره خواهم نوشت، فعلاًاز میان پیامهایی که در این مراسم خوانده خواهد شد ترجمهی فارسی دو پیام را منتشر میکنم. مارک عزیز، تو هیچگاه از شمارِ مردگانِ متحرکی که احتضارِ طویلِ جهانِ کهنه را استمرار میبخشند نبودی و نخواهی بود. از همینرو من تو را به اسمِ همان زندهدلی و نشاطی خطاب میکنم که هرگز ترکات نکرد و حضورش در میانِ...
درخشهای فوگ در زردْ ماژور
یادداشت مترجم: پیش از این با ترجمهی متنی از فِردی گومز Freddy Gomez با عنوان “زمستان دگردیسیها” (در واکاوی جنبش جلیقهزردها)، او و وبسایت ارزندهاش À contretemps را بهاختصار معرفی کرده بودم. او در این مدت در وبسایتاش متنهای تحلیلی بسیار خوبی، به قلم خودش و دیگران، در بارهی این جنبش منتشر کرده است. نخستین نوشتهی خودِ او در بارهی جنبش جلیقهزردها با عنوان “بازیها و...
در گرامیداشتِ یادِ ادواردو کولومبو: ایدههایی دربارهی انقلاب
Eduardo Raùl Colombo, ( ادواردو رائول کولومبو، ــ با نامهای مستعار نیکولا؛ اِ سیرس ) در اول سپتامبر ۱۹۲۹ در Quilemes ( آرژانتین ) متولد شد و در ۱۳ مارس ۲۰۱۸ در پاریس درگذشت. مبارز آنارشیست ( نخست در آرژانتین و سپس در فرانسه)، پزشک و روانکاو.
جامعهی خودمختار چه جامعهای است؟ بخش ۳ و نسخهی کامل به صورت پی دی اف
پرسشها
من با نکتهاندیشیهای گروهِ ماوس بهطور کلی همنظرم، اما پرسشهای پُرشماری در این بحث همچنان گشوده مانده است. برای مثال، اروپامحوری چیست؟ میدانیم که اروپامحوری الزاماً یک ایدهئولوژیِ اروپایی نیست؛ در حال حاضر اروپامحوریهای بسیاری در آمریکای لاتین، در آفریقا و جاهای دیگر تولید میشود.
رُزِ سیاه، برای وَردیس تزوریس
چند نکتهای که به بهتر فهمیدنِ این متن کمک میکند: بر بلندای تپهای، با منظرهای هوشربا مشرف به دریا، در شهرکانیا در جزیره کرت در یونان، ساختمانی هست به نام رُزا نِهرا Rosa Nera [ رُزِ سیاه ] که از سیزده سال پیش تا کنون در اشغال فعالانِ لیبرتر و آنارشیست است. این بنای بزرگ قدیمی سابقاً در مالکیتِ قدرتها و حاکمانِ مختلف بوده، و اکنون نیز مدرسهی عالی پلیتکنیک شهر کانیا به لحاظِ اداری مدعیِ...
ترجمهی تجربه
همیشه در کنار ترجمهی نوشتهها و متنهایی که دوست دارم با دیگران تقسیم کنم، میل به ترجمهی زیستهها و تجاربِ دوستانِ غیرفارسزبانم نیز در من هست. هم به دلیل پیوند و خاطرات دوستانهام با آنها بر محور نزدیکیهای اندیشگی و عاطفی، و هم به ویژه از آنرو که میدانم اگر چیزی در بارهشان ننویسم بعید است به این زودیها از آنها و تجاربشان در زبان فارسی هم سخنی به میان آید و نامی برده شود.
سیستم عصبی: الگویی برای ایدههای لیبرتر
نوشتهی: برونو دوبوک تلخیص، اقتباس و ترجمه: بهروز صفدری این مقاله بر پایهی کتابِ « جامعهی اطلاعمحور، ایدههایی برای خودگردانی» نوشتهی هانری لهبوری، تدوین شده است. شاید درستتر باشدکه که عنوانِ این نوشته را « سیستمِ عصبی: منبعِ الهامی برای ایدههای لیبرتر» بگذاریم، زیرا تأملاتی که در این مقاله در بارهی مجموعهی اجتماعی، بر اساسِ این کتابِ هانری لهبوری، خواهد آمد بههیچ رو یک الگوی اجتماعی...
مارکس، تئوریسینِ آنارشیسم، بخش یکم
از سرسریخوانان بیزار ام. « نیچه، چ.گ.ز» گاه و بیگاه در نوشتههایم اشاره کردهام که من زیر پرچم هیچ ایسمی سینه نمیزنم، ایسمها و ایدهئولوژیها را ساختارهایی علیه آگاهی میدانم. میکوشم زنبوروار، با نگاهی مرکب به کثرتِ کششها، از گلوگیاهانی که مرا به سوی خود میکشند، در شانهای ذهنیتِ خویش عسلی فراهم سازم، رهتوشهی لحظاتِ سفر زندگیام. اما معنایی که برای کثرت قائلام، با تکثیرِ...
در بارهی کلمهی لیبرتر
یکی از دوستان در تماسی شخصی با رویکردی صادقانه از من خواسته بود که دربارهی معنای این واژهی لیبرتر که در نوشتههایم به کار میبرم کمی توضیح دهم، چرا که در قاموس سیاسی و اندیشهورزی به زبان فارسی این کلمه سابقه و رواجی نداشته و هنوز برای بسیاری غریب و غریبه به نظر میرسد. پرسشِ صمیمانهی این دوست، به رغم سادگیِ آن، گویای مسکوتماندهترین معضلِ اندیشهی انتقادی ـــ اجتماعی در طول تقریباً یکصد سال...