از آخرین متنی که در این سایت منتشر کردهام تا امروز تقریباً یک فصل فاصله افتاده و حالا در این اولین روز بهار و آغاز سالِ نوِ دیگری به تقویم فلاتِ ما، بر خلاف هوای برفی دیروز، آفتابی دستودلباز چند لته ابر ریشریش را به بازی گرفته است تا این «کرشمهی صبح» رشتهی دراز بیم و امیدهایم را در نسیم خود تاب دهد و برقصاند. معنی اصلیِ کرشمه، ناز و دلربایی است، و شبیه کلماتی دیگر چون دلاویز و دلکش،...
پژواکی از مارسل مورو
در این چند روزی که آمیزهای از کوفتِ کورونا و کلبیمسلکیِ دولت مافیایی در بیاعتنایی به وضعیت وخیمِ خانههای سالمندان، تنِ مارسل مورو را در قعر عفن خود خاموش کرده است، شرارههای ذهن و زبانِ شاعرانه و عاشقانهی او هر لحظه در اعماق وجودم روشنتر میشود. مثل همیشه، خواندن صفحاتی از هر کتاب او، در من اثری از شفا و گرما میآفریند، و آتش میل به ترجمهی متنهای دیگری از او را در من شعلهورتر میکند. اما...
پیام رائول ونهگم به مارسل مورو
مارسل، سلامِ زندگی برتو که هرگز از بزرگداشتاش بازنایستادی و معافات میدارد از فاتحهخوانیهایی که لگامگسیختگیِ سود با شتابی سهمگین در همهجا میگسترد. غمِ رفتنِ اجباریات به لهیب خشم آمیخته است. این خشم نیز شیوع مییابد و من بیصبرانه چشم به راهم تا این اراذلِ آدمکش را به سکوت فروکشاند و از مقابل چشممان بروبد، اراذلی که سفاهت و لودگیشان نیز دیگر ننگینیشان را نمیپوشاند. اینکه تو را به...
مارسل مورو ؟
همین دو روز پیش، دوست نازنینی از سواحل خلیج در پیامی صوتی از من خواسته بود تا باز از و دربارهی مارسل مورو بنویسم. میدانم که همین اندک متنهایی که از او به فارسی منتشر کردهام به دل خوانندگانی نشسته است. این را به خود مارسل هم گفته بودم و نسخهای از نشریهای فارسی در سواحل خزر را به او داده بودم ، که ترجمهی مرا از متنی از او همراه با عکساش بازنشر کرده بود. مارسل، که شیفتهی رسم حروف بود و...
تکگوییِ ویروس
دو روز پیش، متنی را خواندم که دوستم فردی گومز گردانندهی سایتِ Acontretemps ( که پیشتر او و متنهایی از او را معرفی کرده بودم) ، متنی برگرفته از سایت Lundimatin را در سایت خودش بازنشر کرده بود. اصولاً از آنجایی که مطالب و متنهای سایتِ لندیمَتَن به خاطر برخی گرایشهای پستمدرنیستی در آن منسجم و یکدست نیست ( خوب و بد کنار هم منتشر میشود) بازنشر بعضی از آنها توسط فردی گومز برای من به...
ترجمهای نمایشی از کتاب جامعهی نمایش
(در این لحظه که میخواهم این متن را منتشر کنم، در یکمین سالگرد جنبش جلیقهزردها در فرانسه، اخباری از ایران میرسد که شاید باعث شود موضوع این مقاله در نگاه نخست بیارتباط با اوضاع به نظر آید. اما در کنه مطلب چنین نیست و امواج در اعماق بههم میآمیزند.) حدود یک ماه پیش یکی از دوستان در تماسی تلفنی از من پرسید که آیا خبر دارم ترجمهی جدیدی از جامعهی نمایش در ایران منتشر شده است؟ گفتم نه خبر...
دربارهی ماژسکول و خط فارسی
فرزان نصر ـ بهروز صفدری ( نشانههای نگارشی بهکاررفته در این متن فقط در نسخهی پیدیاف به شکل کامل دیده میشود، بنابراین از خوانندگان علاقمند دعوت میکنیم به ماژسکول و خط فارسی مراجعه کنند.) در زبانهایی که شیوهی نگارش یا رسمالخط آنها براساس رسمالخط لاتین یا رومی است، حروف دارای دو شکل بزرگ و کوچکاند. به این نوع الفبا، bicaméral ، دوخانهای، میگویند. شمار اندکی از الفبا و رسمالخط هم...
خبر ناگوار تجدید چاپ ” جامعهی نمایش “!
امروز دو پیام از خوانندگان این وبسایت دریافت کردم: اولی با حسننیت انتشار این چهارمین چاپ را به من تبریک گفته بود و دومی از من پرسیده بود که آیا خطاهای تایپی چاپهای پیشین این بار تصحیح شده است یا نه. به پیامدهندهی اول پاسخ دادم که من از انتشار این چاپ جدید اطلاع نداشتهام و آنچه در زیر میآید مربوط به دومین پرسش است که چهبسا برای سایر خوانندگان علاقمند به این کتاب نیز بیفایده نباشد.
فراخوان به مترجمان فرانسوی به فارسی
فراخوان به مترجمان فرانسوی به فارسی نظر به افزایش روز به روزِ شمار متنهای تحلیلی روشنگرانه در بارهی جنبش اجتماعی جاری در فرانسه، و با توجه به اهمیتِ انتقال این تجارب و آگاهیهای مرتبط به آن به جغرافیای فارسیزبان، نیاز به ایجاد ارتباط و تشریک مساعی برای ترجمهی چنین متنهایی در قالب یک فعالیت جمعی و گروهی را در موقعیت فعلی برای من مبرمتر از همیشه ساخته است. بنابراین از مترجمان و کسانی که چنین...
نقدی به ترجمهی فارسی شعرهایی از پاز
در یادداشتهای پیشینِ مربوط به اکتاویو پاز، اشاره کردم که من در آخرین ماههای دههی شصت، مقالهای در نقد ترجمهی چند شعر از اکتاویو پاز برای نشریهی دنیای سخن فرستادم که یا به مقصد نرسید یا رسید و بختِ انتشار نیافت. آن شعرها را در دنیای سخن شماره ۳۵ ( آبان ۶۹ ) و آدینه شماره ۵۲ ( آذر ۶۹ ) خوانده بودم. بهرغم گذشتن ۲۷ سال از عمر این مقاله، و با وجود همهی کمبودهایش، اکنون که دارم نوشتههای...