در یادداشت قبلی، به این مسئله اشاره کردم که برای نقل قول آوردن از روی ترجمههای فارسیِ آثار مورد استنادم با چه موانعی روبهرو میشوم. اما گاهی غافلگیر هم میشوم.
دو سال پیش وقتی ترجمهی فارسی هیپریون، اثر هولدرلین را، دیدم از خوشحالی پر درآوردم. کتاب را محمود حدادی ترجمه کرده بود، که به صرفِ انتخابهای قبلیاش، آشفتگیهای تُرلس جوان، اثر روبرت موزیل، و دیوان شرقی غربی، اثر گوته، ( هر دو در نشر بازتابنگار) احساس سمپاتی خاصی به او داشتم. خواندن این ترجمهی فارسی هیپریون را به همهی دوستان و آشنایان سفارش میکردم. آشنایی خودم با این اثر هولدرلین از روی ترجمهی عالیِ فیلیپ ژاکوته از این کتاب به فرانسوی بود، کتابی که سالهاست جزو کتابهای بسیار عزیز و بالینی من است.
امشب میخواستم همراه با ترجمهام از متنی از نیچه، به این نکته اشاره کنم که نیچه خوانندهی پروپاقرصِ هولدرلین بوده، و طبیعی است که نقد عمیق و شاعرانهی هولدرلین از دولت، بر او اثر گذاشته باشد. با اعتمادی که به ترجمهی فارسی هیپریون داشتم، آن را برداشتم تا نقل قولی از آن بیاورم، بی آنکه مجبور باشم خودم آن را از فرانسوی ترجمه کنم. وقتی سطرهای مورد نظرم را پیدا کردم، از تعجب خشکم زد. محمود حدادی ضمن پیچیده کردن ساختار نحوی جملهها، برای واژهی آلمانی Staat در یک پاراگراف، چندین بار معادل « جامعه» را به کار برده، گرچه به خوبی واقف بوده که معنای این کلمه «دولت» است، زیرا چند سطر پیش از آن، این معادل را انتخاب کرده است. در متن آلمانی چنین آمده:
Du räumst dem Staate denn doch zu viel Gewalt ein. Er darf nicht fordern, was er nicht erzwingen kann. Was aber die Liebe gibt und der Geist, das läßt sich nicht erzwingen. Das laß er unangetastet, oder man nehme sein Gesetz und schlag es an den Pranger! Beim Himmel! der weiß nicht, was er sündigt, der den Staat zur Sittenschule machen will. Immerhin hat das den Staat zur Hölle gemacht, daß ihn der Mensch zu seinem Himmel machen wollte.
Die rauhe Hülse um den Kern des Lebens und nichts weiter ist der Staat. Er ist die Mauer um den Garten menschlicher Früchte und Blumen.
و حدادی آن را چنین ترجمه کرده:
« تو برای دولت قدرتِ بیش از اندازه قایل میشوی. دولت حق ندارد چیزی طلب کند که نمیتواند به زور طلبش کند. آن هم جایی که که هیچ از آنچه را که عشق پیشکش میکند و جان، نمیشود به زور گرفت. یا این، یا آنکه باید قانون را گرفت و بر تیرکِ ننگ بست! پناه بر آسمان! هیچ نمیداند چه گناهی میکند اویی که میخواهد جامعه را به مدرسهی اخلاق بدل کند. هرچه باشد، جامعه را درست همین به جهنم تبدیل کرده که خواستهاند حتماً به بهشت تبدیلش کنند.
حفاظی زمخت به گردِ مغزِ زندگی است جامعه و جز این هیچ. جامعه حصاری بر گردِ باغ میوه و گل انسانی است.»
با تصحیحِ بزرگترین خطای این ترجمه، یعنی جایگرینی « دولت» با « جامعه» و اندکی ویرایش میشود این عبارات را چنین به فارسی برگرداند:
به نظرم تو برای دولت قدرت بیش از اندازه قایل میشوی. دولت حق ندارد چیزی مطالبه کند که نمیتواند آن را به زور کسب کند. آنچه را عشق یا روح پیشکش میکند به زور نمیتوان به دست آورد. بهتر است دولت هیچ دخالتی در این امر نکند وگرنه قانونش را به تیرکِ ننگ میبندد! پناه بر آسمان، آنکه مدعی است دولت را به مکتبِ اخلاق بدل خواهد ساخت نمیداند مرتکب چه گناهی میشود. دولتی که انسان خواسته آن را به بهشت خویش بدل سازد همواره به جهنم بدل شده است.
دولت چیزی نیست جز پوستهی سفتوسختی که حفاظِ بادامِ زندگی است، حصاری بر گردِ باغهای گل و میوهی انسانی.
مشکل اینجاست که Staat دولت تنها معنی نمی دهد. در فارسی ما معادلی برای این لغت آلمانی با لاتین نداریم، چون هم حکومت را در بر می گیرد و هم جامعه را. در رمان هیپریون نوعی اعمال قدرت حکومت بر مردم است که با انتقاد نویسنده رو به رو می شود، مثلا نوعی دولتی کردن امر به معروف و نهی از منکر. چون چنین روشی جوامع را از رشد آزاد، یعنی امری که مطلوب دیگاه رمان است، باز می دارد. به هر حال این دیدگاه من بوده است از کار برد یک بار دولت و یک بار جامعه در قبال یک واژه واحد آلمانی. ولو نتوانم کسی را قانع کنم.
سلام آقای محمودی،
از واکنش و توجه شما سپاسگزارم. نظرِ من در بارهی نکتهای که گفتهاید بهاجمال این است: بله با شما موافقم که واژهی Staat گاهی میتواند « دولت» به معنای اخص کلمه نباشد، اما در این صورت نیز معادلش « جامعه» نیست، بلکه چیزی است که معادل فرانسویاش Pouvoir public است، یعنی بخش خدماتِ عمومیِ دولت. بله در فارسی معادلهای دقیق و جاافتادهای برای این تمایز نداریم، ولی به هرحال در آلمانی هم Staat با Gesellschaft هممعنا و مترادف نیست. بههر حال خود شما هم اذعان دارید که منظور هولدرلین نقد و نکوهش دولت بوده است و نه جامعه. و هنوز هم بر من معلوم نیست که شما چرا این معنی روشن را به چیزی خلاف آن برگرداندهاید. من همیشه حسن سلیقهی شما را در انتخاب کتابهایی که ترجمه میکنید تحسین کردهام. امیدوارم اینگونه خردهگیریهای مستدل انگیزه، و بنابراین ریزبینی شما را قویتر کند. در این صورت قانع شدن خودتان مهمتر از قانع کردن دیگران است.