مادهی ۷
هر موجودِ انسانی حق دارد به هر کجا و هرطور که میخواهد نقل مکان کند
۱- هیچکس نمیتواند از آزادی عمل و صاحباختیاربودن خویش منع شود. بنابراین، به موجبِ حقِ کوچکردنی که نمیتواند با هیچ مرز و کنترل و مانعی محدود گردد، هرکسی مجاز است بسته به میلِ خود جابهجا شود و تغییر مکان دهد.
تفسیر
نظامهای کشاورزیِ کالایی، که حدود ده هزار سال پیش جای تمدنهای برچینی [میوه و گیاه] و کوچگرایی را گرفتند، شهر ـ دولتها را بنیان نهادند، برای ملتها حد و مرز تعیین کردند، یکجانشینی را بهزور برقرار ساختند، جمعیتهای دورهگرد را به حاشیهی امپراتوریها راندند، و اینان ازآنپس در مظانِ اتهامِ بربریت قرار گرفتند و اعمالِ وحشتانگیزِ گلهی وحشی به آنها نسبت داده شد.
ممنوعیتِ برقرارشده در زمینهی آزادیِ ترددِ افراد و اموال ــ که حصار، دیوار، گمرک، دروازههای پرداختِ عوارض، نشانهی أکیدبودنِ آن اند ــ همواره از طریق شبیخونها، تاراجها و مهاجرتها در معرضِ تخطی بوده است.
با انقلابِ فرانسه، پویندهگیِ مبادلهی آزاد چیرهگیِ مطلقِ شیوهی تولیدیِ زراعی را، که سدِ راهِ اعتلایش بود، ملغا ساخت و استبدادِ ماهویِ ایستاییِ دهقانی را، اگر نه در عمل، از لحاظِ حقوقی فسخ گردانید.
دو قرن بعد، مبادلهی آزاد، که الهامبخشِ نخستین نگارشِ حقوقِ بشر شده بود، خود را در مقامِ قدرتی مطلقه نشاند و ترددِ اشخاص را به سطحِ ترددِ سادهی کالاها فروکاست.
۲- حقِ کوچگرایی یک مهاجرتِ انفعالی نیست که بر اثرِ فلاکت و کمبود در جایگاهِ تولیدکننده و مصرفکننده تعیین شود، بلکه حق سیر و سفرِ افرادی است که به آفرینندهگیِ خویش آگاه اند و در پروای آن اند که به وضعیتِ امداد و وابستگی نیفتند، وضعیتی که وجودِ آنان را به منزلهی افرادِ خودمختار نفی خواهد کرد.
تفسیر
نیمهی دوم قرن بیستم با سیاستی دائر بر خوارداشتِ بردهوارانه خود را نشان داد. این سیاست، که به حکمِ الزاماتِ تولید و به منظورِ جبرانِ کمبودِ نیروی کارِ ارزان پا گرفت، افراد و خانوادهها را از سرزمینِ زادگاهشان جدا میکرد تا آنها را به کارهای پستی، که پرولتاریای کشورهای غنی آنها را مردود میشمرد، بگمارد ولو آنکه پس از تشکیلِ ارتشِ ذخیرهی سرمایه، دوباره آنها را به کشورشان بازگرد اند.
بهتدریج که الزاماتِ مصرف اولویت یافت، قواعدِ فنی برای ترفیعِ صنعتِ گردشگری به نوعی کوچگراییِ سازمانیافته دامن زد که در آن افراد و مجامع به استخدامِ شرکتی درآمدند که کارش بهرهکشیدن از سراسرِ جهان و فروکاستن مناظر به سطحِ دکور بود.
در پسِ دستآویزهایی چون ثروتمندشدن، بهاستقبالماجرارفتن، تجربهی فرهنگی بهدستآوردن، رفعخستگیکردن، فراغتیافتن، سرگرمشدن، سیاستی از سیلانِ مهاجرت نهفته بود که در مرحلهی نخست از ضرورتِ رشدِ تولید و در مرحلهی دوم از اسرافگری مصرفی پیروی میکرد.
ناانسانیتِ مرتبط به این روالِ دوگانه بارِ دیگر آن آمیزهی کهنِ وحشتزدهگی و کراهتی را دامن زد که آوارهگیِ کوچنشینهای طعمهجو در تصوراتِ گذشته ایجاد میکرد. پیآمدِ این امر واکنشی هراسزده بود که هرازگاهی با عودکردنِ نشانههای ملیتپرستی، نژادپرستی، بیگانههراسی، ایدهئولوژیهای امنیتدهنده، چفتوبستهای مَنشی و کاراکتری، نفرت از خویش و از دیگران، نمود مییافت.
سرانجام، فراسوی قدمت و کهنگیِ چنین واکنشهایی، یک شیوهی عملی پدیدار شد که در ارتباط با جهانیشدنِ سرمایهداریِ سوداگردانه در پیِ آن است که جمعیتها را همانند سرمایهها، بر طبقِ افزایش یا کاهشِ نرخ سودشان، جابهجا کند. چشمگیرترین ترجمانِ این شیوه ایجادِ شکافهای ملی، منطقهیی و شهری در جبههبندیهای تقابلی میان ثروتمندان و تهیدستان است.
۳- سفر و گشتوگذار در جهان بهطورجداییناپذیر سفر و گشتوگذاری است با تن و در تن، کاوشی است در هیجانهای عاطفی و هوشمندیِ حسی. پس، به طرحی برای بهرهکشی، فتح، سلطهجویی، وابسته نیست. سفر یعنی ورود و رخنه به عالمِ مزهها، بوها، لمسکردنیها، طعمها، شناختها، رسمها، ویژهگیها. سفر بخشی از غنیسازی زندهگانی است و نه حالتی از فرار و سرگرمیهای فقیر به قصدِ دورکردنِ بلای زندهمانی. سفر ماجرای دورودرازی را پی میگیرد که در آن من و جهان یکدیگر را همچون عناصر زنده و آفرینندهی کیمیاگرییی کشف میکنند که هر کدام آبِ حیات، تنور و اکسیرِ اعظمِ آن اند.
تفسیر
تکنولوژیهای مشترییابیِ مجازی در پیِ آن اند تا میانِ کاربر و جهانی که از طریقِ صفحهی کامپیوتر به ذهنِ او مینشیند رابطهی اسکیزوفرنیکی را تعمیم دهند که از بتوارهگیِ پول الهام میگیرد و رفتوآمدِ سرمایهها را در مدارِ بسته بازتولید میکند.
سفرهای بیشماری در میانِ کثرتی از دنیاها در دسترسِ صفحهکلید و کاربرِ ماشینی قرار میگیرد که، پس از آنکه ادعا شد ماشینِ اندیشگر است، اکنون نیروی تخیّل را تصّرف کرده و آن را به کارکردی سیبرنتیکی فروکاسته است.
در ایمنیِ مطلقِ ماجرایی که با سازوبرگِ تکنیکی مهار شده، توریستِ رایانهیی، بیتحرک در برابرِ پنجرهی سیارهییاش نشسته و آگاهیِ حسیِ خود را به یک قدرت مکانیکیِ محض واگذار میکند، و بیرونراندهشده از تنِ خود، به میل و رضای خویش انسانیتاش را از خود سلب میکند.
بهرهکشیِ سبعانه از طبیعت و از انسان به دستِ همنوعانش، اینک با فضای مجازی این امکان را برای فرد فراهم ساخته که خودش خودش را استثمار کند و جریان هستی را در حالتِ نامتغیری مانندِ یک زامبی بپیماید، همچون موجودی که اندیشهی مردهاش با سرعت الکترونیک روی شبکههای بیانسجامیِ جهانی در گردش است.
در رویارویی با احساسِ بیکسیِ رایانهیی، که به تجهیزاتِ پایانهییِ جهانِ کهنه متصل است، ما پرسهزنیِ جدیدی پیش مینهیم: پرسهزنیِ تن بر راههای زمین. مسافرتِ انفعالی، که جای تخلیهشدن از خویش است، به سودِ شیوهی خلاقانهیی از جابهجایی کنار میرود که، فراسوی ماجرای زائران، گولیارد[۱]ها، صنعتگرانِ دورهگردِ قدیم، نبوغِ هرکس را برمیانگیزد و راه را بر دانشی از ریشه جدید میگشاید. همانگونه که آگاهیِ صنعتگر برای درک و دریافتِ حسیِ مادهیی به کار میرود که از آن اثرش را میسازد، به همانگونه نیز مسافر آماده است تا معنای لابیرنتیِ کلانجهان و خُردجهان [عالم کبیر و صغیر]ی را که میپیماید کشف کند.
با درهم شکستهشدنِ پوستهی جامدِ شناختی که از فرطِ اجحاف به اندیشه فرسوده شده است، اینک آتلانتیسِ نوینی از دلِ توفانهای کهنِ سر برمیآورد، قارهیی از زندهگی گمشده، یک سرزمین ناشناختهی بیکران، سرزمینِ ناشناختهیی برای در نوردیده شدن.
[۱] – Goliard، در سدههای سیزده و چهارده میلادی، دانشجویانی عیار و دورهگرد که با بازیها و تصنیفهای هجوآمیز، دستگاههای دینی و اداری رسمی را دست میانداختند.