امروز به هنگام نوشتن مطلبی در بارهی زبان و بازی، و نیز استناد به متنهایی از نیچه، به مقالهای به زبان فارسی برخوردم که شباهتاش با موضوع مورد نظر نظرم را بهشدت جلب کرد. عنوان این مقاله « تفسیر فلسفه نیچه بر مبنای مفهوم بازی » است که در سومین شمارهی « حکمت و فلسفه »، پاییز ۱۳۹۳ منتشر شده است. ( و در اینترنت در دسترس است ).
مقاله را با اشتیاق خواندم. قصدم در اینجا نه بررسی محتوایی این مقاله بلکه اشاره به موضوع دیگری است. در فهرست منابع و استنادها در پایان این مقاله، به دو ترجمه از رؤیا منجم و دکتر سعید فیروزآبادی نیز ارجاع داده شده است. من پیشتر در این وبسایت در بارهی کیفیت کار این دو مترجم از متنهای نیچه نقدهایی نوشتهام. امروز وقتی به یکی از صفحههای ارجاعیِ مقالهی یادشده، یعنی کتاب « این است انسان » به ترجمهی دکتر سعید فیروزآبادی ( نشر جامی ) رجوع کردم، بار دیگر وضع وخیم این ترجمهها و تأثیر زیانبار و ماندگار آنها بر تولید سایر آثار نوشتاری مرا به تأمل واداشت. بهویژه آنکه بدفهمیها و اشتباهات در این ترجمهی دوم سرپوشیدهتر از ترجمهی اول است.
پیشتر این موضوع را صریحاً گفته بودم که ترجمهی من ( چاپ یکم ۱۳۷۸ ) از کتاب « اینک آن انسان » در اصل اقدامی بود برای زنده کردن این متن نیچه که در اولین ترجمهاش به قلم رؤیا منجم قلع و قمع شده بود. اما انگار مدام قوای کمکی به جبههی ترجمههای بد ( بهویژه در « ستاد » نشر جامی ) سرازیر میشود، چرا که دومین ترجمه از کتاب، این بار به قلم دکتر سعید فیروزآبادی، باز پیکر این متن نیچه را زیر ضربات خود گرفت.بهویژه آنکه بدفهمیها و اشتباهات در این ترجمهی دوم سرپوشیدهتر از ترجمهی اول است.
من نه وقت و نه رغبت کافی به نقد جامع این ترجمه را دارم. فقط صفحهای از این کتاب را که امروز برحسب تصادفِ ارجاعات با آن برخورد کردم، همراه با ترجمهی خودم از همان بخش ( نشر بازتابنگار ) اینجا میآورم پیش از آنکه نوشتهی نیمهکارهام را در بارهی زبان و بازی از سر گیرم.
صفحات ۵۵-۵۴ از کتاب «این است انسان » به ترجمهی دکتر فیروزآبادی نشر جامی ( ۱۳۸۴ )
همین بخش از کتاب با عنوان « اینک آن انسان »، صص. ۱۳۲-۱۳۰ ، نشر بازتابنگار ( چاپ دوم، ۱۳۹۶ ):
هر چه ترجمه از رویا منجم دیدم متن را قلع و قمع کرده بود.
نمی دانم این دکان های به اصطلاح نشر ایران کِی بساطِ او را جمع می کنند.
دقيقا ترجمه هاي گوناگون كتابهاي نيچه رو خوندم و بهترين ترجمه ايي كه خوندم فقط از آقاي صفدري بود و اي كاش الباقي كتابهاي نيچه رو ترجمه ميكردن.
با سلام
چه خوب که با دقتی که لازمه چنین میدانی است به این وضع فاجعه بار ترجمه های نیچه می پردازید.
به قول شما ” ستاد” نشر جامی با پشتکاری خطرناک به جا انداختن ترجمه های غلط خود درباره نیچه اصرار می ورزد، حرص این ناشر تا آنجایی پیش رفته که در یکی از آخرین تلاشهایش، کتابی مجعول به نام ” نوشته های بی سرنوشت” را به نام نیچه به چاپ رسانده. جعلی بودن این کتاب در غرب همان زمان انتشارش در شصت سال پیش، با مقاله ای از کافمن ثابت شد. حال این ستاد جامی بدون هیچ وجدان و مسئولیتی، دروغ و افتراهایی را به نام نیچه برای کسب سود منتشر می کند.
من خودم محض نمونه ترجمه سپیده دمان نیچه از این نشر را با متن انگلیسی مقایسه کردم، ترجمه علی عبداللهی به تمام معنی فاجعه است. کسی که حتی گرامر ساده آلمانی را بلد نیست چطور به خود اجازه مخدوش کردن چنین چهره های مهمی را می دهد؟ البته این بر او تقصیری نمی آورد، آیا این مسئولیت ناشر نیست که دست کم یک صفحه از کتاب را با متن اصلی مطابقت دهد؟