یادداشت مترجم:
این روزها برخورد اغلب رسانهها و شبکههای فارسیزبان به جنبش مردمی کنونی در الجزایر همانند برخوردشان به جنبش جلیقهزردها در فرانسه است. شاید با بیاعتناییِ بیشتر. ترجمهی متنی که میخوانید اقدام کوچکی برای شکستن این فضای سکوت است.
الجزایر در آستانهی شکفتگی[1] است
نوشتهی محمد حربی و نجیب سیدی موسی
ظهورِ ناگهانی حرکتِ مردمی در ۲۲ فوریه گسستِ عظیمی در تاریخ ما و نیز در تاریخ کشورهای شمالِ آفریقاست. باید این گسست را استحکام و عرصهی ممکنات را گسترش بخشید. امروز الجزایریها نخستین پیروزی را به دست آوردند.
وظیفهی ما پیشاز هر چیز باید درسگرفتن از قیام اکتبرِ ۱۹۸۸ باشد به منظور اجتناب از تکرار « انحرافِ مسیرِ رود »، یعنی مصادرهشدن خودفرمانیِ مردمی که علتِ اصلیِ اقتدارورزی در شکلِ کنونیِ آن است.
ما بار دیگر در برابر یک بحرانِ رژیم قرار گرفتهایم اما مردم الجزایر تا هماکنون نیز انتخابشان را کردهاند. « جبههی آزادیبخش ملی »، FLN ، عمرش به سر آمده است. نامزدی بوتفلیقه برای پنجمین دورهی ریاست جمهوری نیز همینطور. اعلامیهی ۱۱ مارس بوتفلیقه معنایی جز صحهنهادن بر این امر ندارد.
اینجا و آنجا، آلترناتیوهایی سیاستبازانه در لوای دموکراسی از سوی دموکراتها پیشنهاد شده است. اما بهندرت منافعِ طبقات مردمی ملحوظ شدهاند. حال آنکه همین طبقات اند که خفت، سوءاستفاده و تحقیر اعمالشده از سوی قدرت را بهشدیدترین گونه زندگی میکنند.
این دردها شاخصهی همهی کشورهای شمالِ آفریقاست. از همینرو، پس از انقلابِ تونس و جنبش ۲۰ فوریه ۲۰۱۱ در مراکش، موقعیت کنونی در الجزایر نزد همهکسانی که خواهان زندگیِ شایان و سرفرازانهاند[2] چنین بازتاب نیرومندی یافته است.
بیآنکه به روحیهی انتقامجویی تن دهیم باید مواظب باشیم که طرفدارانِ قدیمی وضعِ موجود در لوای یک دوران گذار ،که مکارانه رفتارهای رژیم سابق ( فساد، حامیپروری، طعمهجویی، و غیره) را برقرار خواهد ساخت، خود را معصوم جلوه ندهند.
دموکراسی، که زینپس هر کسی با صدای بلند مطالبهاش میکند، یکسره در قطبِ مخالف وفاقی است که ما دچار پیامدهای آنایم. به یاد داشته باشیم که برای طبقات حاکم دموکراسی همیشه فریاد ائتلافجویی بوده است.
دغدغهی روابط برابرانه بنیانِ رؤیایی است که مردم برای برادری دارند. اما برای قوام بخشیدن به چنین خواستهای باید از همنظریِ ظاهری، که مانعِ توهمزداییِ نیروهای مردمی و بههمپیوستنِ آنان میشود، بیرون آمد.
جمهوری را باید از نو بنیان نهاد، با گسستن از وسوسههای استبدادییی که کنشگرانِ کنونیِ ظهورِ مردمیْ آن را با پادشاهی همانند میدانند.
خواستههای طبقاتِ زحمتکش، که زنان و جوانان نیروی محرکهی آن را تشکیل میدهند، باید از هماکنون بهصراحت اعلام شود. بنابراین باید به خودمختاریشان در سازمانیابی و عمل حرمت نهاد. در این چشمانداز، برابری جنسیتها ضرورتی بیچونوچراست.
برخلاف این تصور که زنان و مردان الجزایری در ۲۲ فوریه بیدار شدهاند، رویدادهای جاری در واقع ثمرهی فراروندی طولانی است که از مبارزهی قاطعترین نیروهایی مایهگرفته که بهایی سنگین بهازایش پرداختهاند.
مبارزات پُرشماری در شاخههای گوناگون، بی آنکه چندان به عرصهی سیاسی روی آورده باشند، طی دوران اخیر در سراسر کشورمان پیش برده شده است.
امتیازدهیهای مادی، توسط حکومتی که مایل است از این طریق صلحِ اجتماعی بخرد، بر اثر تورم و گرانی خنثا شده است، و همین نشانگرِ اهمیتِ شعارِ اعتصابِ عمومی برای فراگذشتن از تقسیمشدن جنبش به اجزای مختلف و تبدیلشدناش به یک نیروی مستقل است.
دستی که اولیگارشها به سوی کارگران و زحمتکشان دراز کردهاند فریبی بیش نیست و حاصلی جز استمرارِ تبعیتشان از برنامهی نئولیبرال ندارد. زیرا اینها تجارتمردانی هستند که به تودههای مردمی نیاز دارند تا برای دفاع از امتیازاتِ خودشان بر قدرت حاکم فشار بیاورند. در عوض، بیکاران، فقیران و دستمزدبگیران برای ابرازِ اهدافشان نیازی به تکیهکردن بر میلیاردرها ندارند.
دستکم از سال ۲۰۱۲ تاکنون، دار و دستهای شامل نمایندگانِ سیاستِ اونیفورمپوش، رئیسجمهور و خانوادهاش، و نیز معاملهگران، در خفا ایجاد شده است. همین گروه بود که از فراخوان به نامزدی بوتفلیقه برای چهارمین دورهی ریاستجمهوری، و سپس پنجمین دورهاش، پشتیبانی کرد. نخوت این گروه منشاءِ خیزش مردمی شد.
خواستِ یک تغییر رادیکال و ریشهای بهشکلی تودهای و نیرومند در خیابانها به زبان آمد و حامیان رژیم را متزلزل کرد. برای اکثریتِ مردمِ ما، آزادیجویی از برابریجویی جداشدنی نیست.
ما همدوشِ طبقات مردمی در ارادهی آنها برای ادارهی امورشان بهدست خودشان هستیم. زیرا بدون بهحساب آوردنِ خواستههای ویژهی آنان هیچ دموکراسیِ واقعییی بهوجود نخواهد آمد.
ما طرفدارِ خودسازمانیابیِ زحمتکشان و کارگران از طریق برپاییِ مجمعهای محلهای، روستایی و شهریِ آنان هستیم، جایی که افراد بتوانند در بارهی همهی جوانب زندگیِ روزمره، بدون وساطتِ دولت یا حرفهایهای نمایندگی، به مشورت بپردازند.
باید در زیر سئوال بردنِ نظمِ کاپیتالیستی، امنیتی، پدرسالارانه و دینی تا نهایت ممکن پیش رفت.
کشورِ ما وارثِ روحیهی « حسبة »[3]، پاییدنِ همه توسط همه، است. باید در مقابل چنین روحیهای احترام به خودمختاری فردی، آزادی وجدان، آزادیِ برخورداری از تنِ خویش و تحرکِ آن، و از آنِ خودساختنِ فضای عمومی را قرار دهیم، همان کاری که این روزها زنان و مردان الجزایری شادمانه انجام دادهاند.
راهِ رهاییِ اجتماعی راهی دراز است اما برای شکوفایی هر کس و همگان راه دیگری نیست.
Mohammed HARBI et Nedjib SIDI MOUSSA
Le 11 mars 2019
منبع: http://acontretemps.org/spip.php?article709
[1] – éclosion دو معنی دارد: از تخم در آمدن جوجهی پرنده، و شکفتنِ گل.
[2] – dignité
[3] – معادل ” امر به معروف و نهی از منکر”. کلمهی محتسب از همین ریشه است.
[…] La déclaration a depuis été reprise par Algeria Watch, Al Huffpost Maghreb, La Révolution prolétarienne, À contretemps, La voie du jaguar, Lignes de force, À l’encontre, Le Monde libertaire, Entre les lignes entre les mots, Le Quotidien d’Oran, Algérie infos, Dernière minute d’Algérie, DZ Video, etc.Une version en persan a été publiée sur le site de Behrouz Safdari. […]