یک ماه از راهانداختنِ صفحهی فیسبوک و حدود بیست روز از درست کردنِ سایت شخصیام میگذرد. شرطبندیِ اولیهی من روی امکانِ ارتباطِ آگاهیها، و دل به دل راهداشتنها، با دریافت پیامها و پیبردن به علاقهی خوانندگان به چنین متون و مطالبی، اکنون مرا به تداومِ این کار دلگرمتر کرده است.
همانگونه که از نوع و تنوعِ همین چند متنِ تاکنون ارائهشده برمیآید، من در بندِ تعلق به هیچ ایسم و مسلکی نیستم. همچون زنبور یا پروانهای از شیرهی آفرینشهایی که جذبام میکنند تغذیه میکنم. نمونههایی از اینگونه گلوگیاهانِ زندگیام را در همین مدت کوتاه نشان دادم؛ از شاعرانی چون اکتاویو پاز و روبرتو خواروز، تا فیلسوف ـ شاعری چون نیچه، تا نقادانِ شاعری چون گی دوبور و رائول ونهگم. در ادامه نیز وقتی از ناقدانی چون انی لوبرن، نویسندگانی چون هولدرلین، تسوایک، مارسل مورو، روانکاوهایی چون ویلهم رایش، اوتو رانک، اوتو گروس، جامعهشناسانی چون هانری لوفهور، کورنلیوس کاستوریادیس، دیرینهشناسانی چون جون زرزان، مارشال ساهلین، چیزی بگویم درست مثل این است که از حس و حالام با شنیدن قطعهای در بیات ترک، یا قطعهای موسیقیِ بوکهرینی و شوبرت، حرف بزنم. یعنی نیاز به آثاری که خلاقیت و هنرشان نه بیانِ هنری بلکه بسطِ هنرِ زندگی در دنیای واژگونهای است که شامل بدترین و بهترین چیزهاست.
حدود دو سال پیش، در نشست و گفتگویی که در تهران حول و حوش کتاب جامعهی نمایش و جنبش موقعیتسازان برگزار شد،جوانی در میان حاضران که از اشارههای انتقادی من به کسانی چون آلن بدیو برآشفته شده بود، با نیتِ خیر اصرار داشت که مرا یک « سیتواسیونیست» بداند، و از نظرِ او من « قاعدتاً» میبایست با بدیو احساس نزدیکی کنم! چون فرصت بازکردنِ این بحث نبود به آن دوستِ جوان قول دادم در اولین فرصت کتابی در این باره فراهم کنم. این کار را هم کردم و منتظرِ انتشار آن هستم.
اما مهمتر از موضوعِ نقدِ کسی چون بدیو، باید بهطور کلی به نقدِ رویکردِ روشنفکرانهای بپردازیم که مروجِ مرید و مرادبازی، محفلسازی و احداثِ دکانهای اعتقادی و مراجعِ تقلید در حوزهی نقد و اندیشه است. یعنی رفتار و منشی که دربرگیرندهی همهی ویژگیهای جزماندیشی و انسدادِ فکری برای پرورشِ ایمانِ ایدهئولوژیک به «وُدت»ها یا ستارههای عرصهی نمایشِ نظری است.
بنابراین کوششِ من در معرفی و ارائهی آثارِ جنبشِ سیتواسیونیستها به زبان فارسی به معنی طرفداریِ من از یک « ایسم» جدید ( در ایران) نیست. این جنبش به عنوان یک سازمان عمرِ کوتاهی داشته و سپری شده است. اتفاقاً یکی از دلایلِ عمدهی انحلالِ خودخواستهی این سازمان و بحرانهای پایانیِ آن، ایجادِ جریانهای گوناگونِ موسوم به پرو سیتو pro-situ یا، به اختصار، طرفدارِ سیتواسیونیست، بوده است. بنابراین تلاش من فقط معطوف به معرفیِ آثار اولیه یا بینانگذارانهی این جنبش، یعنی سه اثر از گی دوبور، رائول ونهگم، مصطفی خیاطی؛ همراه با دوازده شمارهی نشریهی آنها تا پیش از انحلال، و سپس مجموعهی کتابهای رائول ونهگم است که بهطور فردی، از نظرِ من، تدوامِ نقادانهی آن جنبشِ نقادانه است.
من میکوشم هم آن متنهای اولیه و هم تا حد توانام آثاری از رائول ونهگم را بهرغمِ موانع به مرور منتشر کنم. یکی از این آثار کتابی است نوشتهی رائول به نام « اعلامیهی حقوقِ موجودِ انسانی؛ در بارهی خودفرمانی زندگی چونان فراگذشتن از حقوقِ بشر». همانطور که از عنوانِ کتاب پیداست، این متن حاوی نقدی تاریخی به مضامینِ انتزاعیِ « حقوقِ بشر» و مطرح کردن مطالباتِ انضمامیِ انسانِ معاصر است. میدانیم که مسئلهی « حقوق بشر» تا کنون چه نقش مغشوشکنندهی عجیبی در عرصهی نظری و عملی داشته است. این آشفتگیِ فکری به صورتِ موافقت، مخالفت، و حتا غیابِ مسئله و مطالبه خود را نشان میدهد. خواندنِ این متن به ما کمک میکند تا مرعوبِ اعوجاجِ انتزاعی نشویم و در تشخیص، بیان و مطالبات خود بر زیستههای روزمره و انضمامیِ زندگیمان تکیه کنیم. و این آن امرِ اساسی است که در صدها جلد و هزاران صفحه از آثار فلسفی، سیاسی، انتقادی، هنری سخنی از آن به میان نمیآید.
در اینجا فهرست مطالبِ این کتاب را میآورم، سپس بهتدریج محتوای کتاب را بخشبخش در سایت منتشر میکنم.
اعلامیهی حقوقِ موجودِ انسانی
در بارهی خودفرمانی زندگی چونان فراگذشتن از حقوقِ بشر
ـ نقدِ اعلامیهی حقوقِ بشر
ـ آزادیهای کالایی پیشطرح و نافی آزادیهای انسانی است
ـ حقوقِ کسبشدهیى وجود ندارد، جز حقوقى که باید فتح کرد حقوقِ دیگرى نیست
ـ از حقوق بدون وظایف تا آفرینشِ یک سبکِ زندگی
ـ حقوق:
مادهی یکم
هر انسانى حق دارد انسانی شود و بخواهد با او به همین سان رفتار شود
مادهی ۲
هر موجودِ انسانی حقِ زندگی دارد
مادهی ۳
هر موجودِ انسانى حقِ استقلال دارد
مادهی ۴
هر موجودِ انسانى حقِ دانستن دارد
مادهی ۵
هر موجودِ انسانی حقِ خوشبختی دارد
مادهی ۶
هر موجودِ انسانی حقِ برخورداری آزادنه از زماناش را دارد
مادهی ۷
هر موجودِ انسانی حق دارد به هر کجا و هرطور که میخواهد نقل مکان کند
مادهی ۸
هر موجودِ انسانی دارای حقِ رایگانی لوازمِ زندگی است
مادهی ۸ الف
هر موجودِ انسانی حق دارد از مسکنی همخوان با امیالاش برخوردار باشد
مادهی ۸ ب
هر موجودِ انسانی حقِ خوراکی سالم و طبیعی دارد
مادهی ۸ پ
هر موجودِ انسانی حقِ سلامتی دارد
مادهی ۸ ت
هر موجودِ انسانی حقِ رفاه و تجمل دارد
مادهی ۸ ث
هر موجودِ انسانی حق دارد از رایگانیِ شیوههای ترابری که توسط و برای اجتماع ایجاد شده است بهرهمند باشد
مادهی ۸ ج
هر موجودِ انسانی حق دارد از منابع و انرژیهای طبیعی به رایگان بهرهمند باشد
مادهی ۹
هر موجودِ انسانی از حقِ اعمالِ کنترل دائم بر آزمایشهای علمی برخوردار است تا مطمئن شود این آزمایشها در خدمت انسان و نه کالا انجام میگیرند
مادهی ۱۰
هر موجود انسانی حقِ کامیابی از خویش، از دیگران و از جهان دارد
مادهی ۱۰ الف ۱
هر موجودِ انسانی حق دارد در اتحاد و پیوند با خویش باشد
مادهی ۱۰ الف ۲
هر موجودِ انسانی حق دارد خودش باشد و آگاهی از یکتاییاش را بپروراند
مادهی ۱۰ الف ۳
هر موجود انسانی حقِ اصالت دارد
مادهی ۱۰ ب ۱
هر موجودِ انسانی حقِ پیوند و اتحاد با همنوعانِ خود دارد
مادهی ۱۰ ب ۲
همهی موجوداتِ انسانی حق دارند بر پایهی احساسِ نزدیکیهایشان گروه تشکیل دهند
مادهی ۱۰ ب ۳
هر موجودِ انسانی حق دارد به جای حکومتهای دولتی فدراسیونی جهانی از جماعتهای کوچکِ محلی را بنشاند که در آنها کیفیتِ افراد ضامنِ انسانیتِ جوامع است.
مادهی ۱۰ پ
هر موجودِ انسانی حقِ پیوند و اتحاد با طبیعت را دارد
مادهی ۱۰ ت
هر موجودِ انسانی حق آشتی کردن با بخشِ حیوانیِ وجودش را دارد
مادهی ۱۱
هر موجودِ انسانی حقِ ساختنِ سرنوشتِ خودش را دارد
مادهی ۱۲
هر موجودِ انسانی حقِ آفریدن و خویشآفریدن دارد
مادهی ۱۳
هر موجودِ انسانی دارای حقِ واردشدن و مداخلهکردن در هر آنجایی است که پیشرفتِ انسانی در معرضِ خطر باشد
مادهی ۱۴
هر موجودِ انسانی حق دارد آنچه را در گذشته به سوی مرگ گردانده شده بود به سوی زندگی برگرداند
مادهی ۱۵
هر موجودِ انسانی حق دارد زیستمحیطاش را بهبود بخشد تا بهتر در آن زندگی کند
مادهی ۱۶
هر موجودِ انسانی حقِ برخورداری از عنایتی درخورِ حساسیتاش را دارد
مادهی ۱۷
هر موجودِ انسانی حق دارد جنبوجوشِ دلبستنها و دلگسستنها را تجربه کند، جنبوجوشی که در سرشتِ جنبندهگیِ شیفتگیها و در ذاتِ آزادیهای عشق است
مادهی ۱۸
هر موجودِ انسانی حقِ برخورداری از زندگی و مرگی طبیعی دارد
مادهی ۱۹
هر موجودِ انسانی حق دارد تنوعِ امیالش را بر کثرتِ زندگی بنا نهد
مادهی ۲۰
هر موجود انسانی حق دارد خود را وقفِ فعالیت یا استراحت کند
مادهی ۲۱
هر موجود انسانی حقِ تنآسایی دارد
مادهی ۲۲
هر موجود انسانی حقِ کوشش و پشتکاری دارد
مادهی ۲۳
هر موجود انسانی حق دارد از احساسِ شخصیاش در قبالِ زیبایی برخوردار باشد
مادهی ۲۴
هر موجود انسانی حقِ پیشرفتن و پسرفتن دارد
مادهی ۲۵
هر موجود انسانی از حق پرسهزدن، گمشدن و خود را یافتن برخوردار است
مادهی ۲۶
هر موجودِ انسانی حق دارد بر رعب و وحشت غلبه یابد و ترس را رام کند
مادهی ۲۷
هر موجود انسانی حق دارد تهدید را رد کند
مادهی ۲۸
هر موجود انسانی حقِ اشتباهکردن و تصحیحِ آن را دارد
مادهی ۲۹
هر موجود انسانی از حقِ آزادیِ مطلقِ عقیده و بیان برخوردار است
مادهی ۳۰
هر موجود انسانی حق دارد از آنچه مسلّم یا همچون حقیقتی ابتدایی به نظر میرسد انتقاد کند و مخالفِ آن بگوید
مادهی ۳۱
هر موجودِ انسانی حق دارد هیچچیزی را مقدس نینگارد
مادهی ۳۲
هر موجودِ انسانی حقِ تغییر دارد
ماده۳۳
هر موجودِ انسانی حقِ فاصلهگیری دارد
مادهی ۳۴
هر موجودِ انسانی حق دارد از لذتهای هر دورهی سنی برخوردار باشد
مادهی ۳۵
هر موجودِ انسانی حق دارد رنج را نپذیرد
مادهی ۳۶
هر موجودِ انسانی حقِ داد و دهش دارد بیآنکه خود را قربانی کند
مادهی ۳۷
هر موجودِ انسانی حق دارد از راهِ جانشینیِ ناخرسندی با سیریناپذیری از چنگِ حرمان بگریزد
مادهی ۳۸
هر موجودِ انسانی حق دارد شکها و یقینهای خود را داشته باشد
مادهی ۳۹
هر موجودِ انسانی حقِ افراط و اعتدال دارد
مادهی ۴۰
هر موجودِ انسانی حقِ سرگرمشدن دارد
مادهی ۴۱
هر موجودِ انسانی حق دارد از آزادیهای رؤیا و تخیل برخوردار باشد
مادهی۴۲
هر موجودِ انسانی حقِ خشمگینشدن دارد
مادهی ۴۳
هر موجودِ انسانی حقِ رفاهِ تن دارد
مادهی ۴۴
هر موجودِ انسانی حق دارد خود را چنانکه میخواهد بیاراید
مادهی ۴۵
هر موجودِ انسانی حقِ گفتنِ دروغها و حقیقتهایش را دارد
مادهی ۴۶
هر موجودِ انسانی حق دارد بهسوی جهان باز و بسته شود
مادهی ۴۷
هر موجودِ انسانی حق دارد عواطف، امیال و افکارش را بیان کند یا مسکوت بگذارد
مادهی ۴۸
هر موجودِ انسانی حقِ دستیابی به بیانِ هنری دارد
مادهی ۴۹
هر موجودِ انسانی حق دارد آزادانه نیکدلی ورزد
مادهی ۵۰
هر موجودِ انسانی حقِ معصومیت و بیگناهی دارد
مادهی ۵۱
هر موجود انسانی حق دارد روی خشونتِ زندهگانی برای جلوگیری از خشونتِ مرگ شرطبندی کند
مادهی ۵۲
هر موجود انسانی حق دارد تا انرژی حیاتی را که توسطِ خواستِ قدرت غصب شده به خواستِ زندگی بازگرداند
مادهی ۵۳
هر موجود انسانی حق محافظتکردن و محافظتشدن دارد
مادهی ۵۴
هر موجودِ انسانی حق دارد برای خوشبختیِ خویش و خوشبختیِ فرزندانش بچهدار شود
مادهی ۵۵
هر موجودِ انسانی حق دارد آنچه را به نظر فراسویِ ممکن است طلب کند
مادهی ۵۶
هر موجودِ انسانی حق دارد زمامدارِ خلقوخوها و هواوهوسهای خویش باشد بی آنکه قرار باشد آنها را به دیگران تحمیل کند یا خلقوخوها و هواوهوسهای همنوعاناش را تحمل کند
مادهی ۵۷
هر موجودِ انسانی حقِ دارد از شعرِ هستی برخوردار باشد
مادهی ۵۸
هر موجود انسانی حق دارد رفتارها و ارزشهای جهانِ کهنه را بازی کند و به بازی بگیرد