ایستگاه دیگری بر سر راه « قطار سراسری سوررئالیسم »

entretiens Breton

 

چندی پیش فرزان نصر ویراست دیگری از مقاله‌ی مشترکمان « قطار سراسری سوررئالیسم» را جهت انتشار برای نشریه‌ی مترجم فرستاد.  پاسخ سردبیر نشریه و جواب‌های ما را در این‌جا می‌آورم:

« آقایان بهروز صفدری و فرزان نصر،

با سلام و پوزش فراوان بخاطر تاخیر در ارسال پاسخ، و تشکر بخاطر ارسال مقاله، امروز موفق شدم مقاله را بخوانم. متاسفانه جواب من منفی است. ولی مایلم از باب احترام به شما، دلایلم را به اختصار برایتان توضیح بدهم. ما در مترجم اساسا نقد ترجمه چاپ نمیکنیم. منظورم از نقد ترجمه این است که ترجمه ای را با اصل آن مقایسه کنیم و شماری از خطاهای مترجم را پیش روی خواننده بیاوریم. این کار عبث است چون شما در ایران کمتر ترجمه ای پیدا میکنید که عاری از خطاهای آشکار باشد. اقای کوثری هم از این قاعده مستثنی نیست. تفاوت مترجمان در کمیت خطاهای آشکار آنهاست. بنابراین یافتن خطاها نه کار دشواری است و نه فایده ای دارد و ما هم به این شیوه نفد ترجمه اعتقادی نداریم. برخی مطبوعات چنین کارهایی میکنند و سروصداهایی به راه میاندازند و مترجمی را ضایع میکنند و بعد ا زمدتی غائله میخوابد. و دوباره یک نفر بلند میشود و نقدی مینویسد و بی سوادی مترجمی دیگر را برملا میکند. من این موضوع را به تفصیل در مقاله ای با عنوان نقد نقد نقد ترجمه توضیح داده ام و راهمان را از راه مطبوعات جدا کرده ام. من به دو موضوع اعتقاد دارم. اول این که سطح ترجمه د رایران با سطح ترجمه در جهان حرفه ای غرب برابر نیست. میزان خطاهای آشکار مترجمان در کشور ما بمراتب بالاتر از متوسط خطاهای آشکار مترجمان غربی است، به دلایلی که میدانید. دوم این که در ایران اساسا فرهنگ نقد وجود ندارد و نقد کردن نهادینه نشده است. در هیچ حوزه ای. نه در سیاست نه در فرهنک نه در ادبیات و نه در ترجمه. بنابراین وقتی بر کار مترجمی نقد مینویسید مترجم بسیارآشفته میشود چون خواننده نقد را درست یا غلط بر بیسوادی مترجم حمل میکند و لذا مترجم اعتبار اجتماعیش را از دست میدهد حال آن که شاید مستحق چنین چیزی نباشد. البته اقای کوثری ارزشش در چشم اهل ادب محفوظ است و کسی هم نگفته کار ایشان بی غلط است اما  اهمیت ایشان بخاطر آن بخشهای درست ترجمه اش است که از چشم شما بکلی پنهان مانده. اگر آثار فرانسوی درست به فارسی ترجمه نشده شما فرصت این کار را دارید و همین مقدار هم که ترجمه شده ولو با پنج در صد غلط مرهون زحمات مترجمان ماست.

اما این که ما چه طور نقدی چاپ میکنیم پاسخ من این است که ما نقدی را چاپ میکنیم که حاوی نکته ای نظری است. مثل نقدی که شما بر ترجمه آقای موحد نوشتید. در ضمن آن نقد دو شیوه ترجمه شعر بررسی شد. نقد شما بر ترجمه کوثری هم میتواند حاوی نکته ای نظری باشد و آن این است که اگر ما از زبان میانجی ترجمه میکنیم ممکن است مترجم اول خطاهایی کرده باشد که این خطاها به ترجمه دوم راه یافته باشد. این را میشود در ترجمه آقای کوثری نشان داد. بنابراین ما در مترجم با ملاحظه این سه نکته که عرض کردم نقد ترجمه چاپ میکنیم و اگر این نقد درباره آقای کوثری هم باشد مشکلی ندارد ضمن این که آقای کوثری اگرچه در مشهد زندگی میکنند ارتباطشان با ما مثل ارتباط هر مترجم دیگر است.

 

با تقدیم احترام

خزاعی فر »

 

« با سلام

حرف و اعتقاد شما درباره‌ی فرهنگ نقد درست مثل این است که بگوییم چون ما هنوز فرهنگ آپارتمان‌نشینی مثل غربی‌ها نداریم، از فردا همه را از آپارتمان‌ها بیرون کنیم تا وقتی که فرهنگ آپارتمان‌نشینی پیدا کنیم. واقعاً فرهنگ‌ها اینطور ساخته می‌شوند؟ به این شیوه مثلاً درِ مجله‌ی مترجم هم باید تخته کرد چون هنوز فرهنگ عادی پرداخت حق و دستمزد مولف و مترجم را فرا نگرفته است و مروج فرهنگ غلطی است که از دلایل مهم ورشکستگی مجلات و نشریات در حال حاضر است.

موارد نظری این نقد خیلی بیشتر از نقد قبلی من است و اگر مقدمه‌ی مقاله را با دقت می‌خواندید به این موارد پی می‌بردید. مسئله‌ی ترجمه از زبان میانجی یکی از این موارد بوده که ما به آن پرداخته‌ایم. ولی متاسفانه بیشتر خطاها ربطی به زبان میانجی نداشته و مشکل رویکرد کلی مترجم فارسی بوده است که به تفصیل، هم در مقدمه هم در مثال‌ها به آن اشاره کرده‌ایم و از لحاظ نظری هم آن را بسط داده‌ایم. از نظر من اتفاقاً نقد ترجمه بدون اشاره به متن اصلی و آوردن نمونه‌ها و مقایسه‌ی آنها با ترجمه، کار کاملاً عبث و بیهوده‌ای است. و بطور کلی من هیچ تفاوتی در رویکرد نظری و نقادانه‌ی این مقاله‌ با مقاله‌ی قبلی‌ام نمی‌بینم. شاید مشکل شما چیز دیگری است.

در هر حال ما اصراری به چاپ چیزی نداریم. ولی خب دلایل شما به هیچ وجه قانع‌کننده نیست. و آخرین مسئله اینکه شما به کرّات از نکات مثبت و ارزش‌های آقای کوثری در مجله‌تان نوشته‌اید، که برخی از آنها بحق است، ولی چرا در کنار اینهمه تعریف و نشان دادن ارزش‌ها و خوبی‌های یک مترجم، تحمل چند خط نکات منفی و ایرادات مستدل را ندارید؟ چرا به جای حذف نقد و منتقد، از مترجم نمی‌خواهید بدون اینکه برآشفته شود، جوابیه‌ی منطقی‌ای بنویسد و به خوانندگان و ‌مترجمان یاد بدهد که می‌شود با نقد، درست و سالم و منطقی برخورد کرد و فرهنگ نقد این‌طور ساخته می‌شود، نه آنطور، با حذف و سرکوب یک‌طرفه. برای نمونه مثلاً شما را دعوت می‌کنم جوابیه‌ی منوچهر بدیعی به یک نقد حتی کینه‌توزانه و پرت درباره‌ی «چهره هنرمند در جوانی» را بخوانید. این مرد به تک‌تک ایرادات منتقد، دانه به دانه، باحوصله و منطق و شاهد و دلیل جواب داده است، بدون آنکه جار و جنجال کند. فرهنگ‌ها اینطور ساخته می‌شوند.

فرزان نصر »

 

« آقای خزاعی‌فر،

با سلام و تشکر به‌خاطر پاسخ‌تان. هرچند فهمیدن دلائل منفی بودن جواب شما به سادگی پذیرفتن تأخیرتان نیست، اما متقابلا از باب احترام به کوشش‌های ارزشمندتان در وادی ترجمه در ایران و نیز علاقه به ایجاد گفت‌وشنود در این عرصه چند نکته را به‌اجمال درباره‌ی محتوای پاسخ‌تان می‌نویسم.

۱-  به‌عنوان یکی از خوانندگان قدیمی و قدردانِ نشریه‌ی مترجم از این گفته‌ی شما که « ما در مترجم اساسا نقد ترجمه چاپ نمی‌کنیم » سخت در حیرت‌ام، آیا لازم است فهرستی بلندبالا از این گونه نقدهای چاپ‌شده در مترجم و ناقض گفته‌ی شما بیاورم؟

۲- نوشته‌اید « در ایران اساسا فرهنگ نقد وجود ندارد و نقد کردن نهادینه نشده است. در هیچ حوزه‌ای. نه در سیاست نه در فرهنگ نه در ادبیات و نه در ترجمه.» آیا به همین علت نیست که نقد ترجمه با « ضایع کردن » ، « بی‌سواد حمل کردن » و « از دست رفتن اعتبار اجتماعی » مترجم خلط و مشتبه می‌شود؟ و انصافاً آیا نقد ما در این مقاله را می‌توان به چوب چنین شائبه‌هایی راند و رد کرد؟

جناب خزاعی‌فر، من با نوشته‌های شما و مواضع نظری‌تان کم‌وبیش آشنایی دارم. اجازه دهید از شما دعوت کنم تا شما هم نگاهی به نوشته‌های من در این باره بیندازید تا پی ببرید که نقد یادشده بر ترجمه‌ی آقای کوثری در خلاء انجام نشده است.

من تلواسه‌های شما را در زمینه‌ی « لفظ‌گرایی» در عرصه‌ی ترجمه در ایران خوانده‌ام. اما گمان می‌کنم این رویکرد کافی و سازنده نیست. در مقاله‌ای خواندنی با عنوان « ترجمه در ایران، روش‌ها و آسیب‌ها »، ضمن بازشناختنِ ارزشِ « روش‌های هم‌ارزی‌محور و تطبیقی » نوشته‌اید:

« اما شرایط ترجمه در ایران چنان است که توصیف ترجمه یعنی ” بررسی ترجمه و مترجم از منظر فرهنگی ــ سیاسی “، آگاهی بیشتری از وضعیت ترجمه به دست می‌دهد چون ترجمه فعالیتی صرفاً زبانی نیست بلکه فعالیتی است اساساً فرهنگی سیاسی که از طریق زبان صورت می‌گیرد. […] عوامل ادبی، فرهنگی و سیاسی به‌ناچار در کم‌وکیف ترجمه اثر می‌گذارند.[…] نقدی که به این عوامل نظر داشته باشد از دایره‌ی تنگ زبانی و مفاهیم دست‌وپاگیر اصالت متن و دقت خارج می‌شود.»

ایرادی که به زعم من در این موضعِ نظری شما هست این است که لفظ و دقت در آن را فقط به صورت دال می‌بینید و نه آمیزه‌ی درهم‌تنیده‌ای از دال و مدلول. و پس این موضوع اساسی از نگاه شما دور می‌ماند که تمامی کلنجار فرهنگی ما در دوران معاصر برای ورود مدلول‌های غریب ــ غریبه و غیرخودی و « آموخته » کردن آن‌ها در زبان فارسی بوده است.

اس و اساس نظری نقدی که فرزان نصر و من بر ترجمه‌ی « سرگذشت سوررئالیسم » نوشته‌ایم این است که نمی‌توان بدون آشنایی کافی با مدلول‌ها و مفاهیم، با مبانی و تاریخ و آثار سوررئالیسم سخنان آندره برتون را به فارسی برگرداند. این را با زبانی آکنده از احترام و حتا استناد به دیدگاه‌های خود آقای کوثری بیان کرده‌ایم.

چه آسمانی به زمین می‌آید اگر خوانندگانِ این کتاب و نیز مترجم و ناشرش نکته‌های نقادانه‌ی مطرح‌شده را بخوانند و بدانند؟ آیا این گامی در راه بهبود کیفیت ترجمه نخواهد بود؟

این نقد را برای شما فرستادیم با این امید که در این برهوت نقد و استیلای فضای ناسالم، و به دور از « مرافقت»بازی‌های رایج، نشریه‌ی مترجم می‌تواند جایی برای طرح نظرات‌مان و ادای سهم در غنی‌سازی این مباحث باشد.

اما پاسخ شما، در خوش‌بینانه‌ترین خوانش، حاکی از سوءتفاهم است.

با احترام،

بهروز صفدری »

 

افزودن دیدگاه

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

بایگانی

برچسب‌ها