به درخواست برخی از دوستان خواننده، ترجمهی فارسی متن فرانسوییی را که پریشب، همچون پژواکی از ارزیابی در قبال امواج اعتصاب جاری در فرانسه، منتشر کردم در اینجا میآورم.
این متن برگرفته از آخرین صفحات کتابی است از رائول ونهگم به نام:
پیشنهادهایی ساده و ناچیز به اعتصابکنندگان
برای خلاصشدن از چنگ کسانی که با اخاذیِ اموال عمومی مانعِ زندگی ما هستند.
عنوان طولانی این کتاب و عبارت modeste proposition، اشاره و اقتباسی است از کتاب معروف جاناتان سویفت :
A Modest Proposal: For Preventing the Children of Poor People in Ireland from Being a Burden to Their Parents or Country, and for Making Them Beneficial to the Public
که از کتابهای مورد علاقهی رائول ونهگم است و بر چاپ فرانسوی آن مقدمهی مفصلی نوشته است.
ترویجِ ایدهی رایگانی در همهجا
شیوهی تولیدی جدیدی که توسعهی انرژیهای تجدیدپذیر برقرار میسازد اصل رایگانییی را واردِ ارزشِ مبادله میکند که به اقتضای طبیعتاش قادر است برپایهی ارزش کاربرد ارزش مبادله را از جوهرهاش تهی سازد. کاربردِ آزاد جایگزین مبادلهی آزاد خواهد شد. آن انسانی که به قول ژانژاک روسو « همهجا در غل و زنجیز است » ، ما اکنون میتوانیم برایش آزادیِ بودنی را به رسمیت بشناسیم که استبدادِ داشتن همواره از او دریغ داشته است.
دیگر از این باور دست بردارید که ایدهها برای تحققیابی به پول نیاز دارند، یا طرحهای فاقد تأمینِ مالی اجرانشدنی اند. همین پیشداوری است که بیشتر اوقات ایدهها را میکُشد و مانعِ زادهشدنِ طرحها میشود. آن چه از زندگی میآید و به سوی زندگی میرود تا آن را غنا بخشد درست همان چیزی است که پول را ملغا میسازد. آنچه از ته دل خواستهشده باشد دیر یا زود یاری و مساعدتی را که برای توفیقاش لازم است کشف خواهد کرد. جنبشهای مطالباتی باید از رایگانی الهام بگیرند، برایش شرایط مساعد ایجاد کنند، کاربرد آن را عادی و معمولی سازند. تصور کنید چه ذوق و شوق و همبستگییی میتواند برانگیزد اعتصابی که در آن کاربران بهای رفت و آمد با وسائل نقلیهی عمومی را دیگر نپردازند، که هزینههای بستریشدن در بیمارستان دریافت نشود، که فرهنگ به همگان اهدا شود.
اسکار وایلد، زمانی که به بیگاری در زندان ریدینگ محکوم شده بود، در بارهی رئیس زندان چنین گفته بود: « آدم بسیار سنگدلی است: قوهی تخّیل ندارد ».
آیا معلمانِ در اعتصاب همچنان با سماجت مدارس را بسته نگه میدارند به جای آنکه از خویش آفرینندگی نشان دهند و مدارس را به شیوهی خودشان باز نگه دارند ؟: با تقسیم شاگردان به گروههایی کوچک که در آنها شاگردهای مسنتر یاد میگیرند به جوانترها آموزش دهند ، با ابداع برنامههای جدید آموزشی، با فراخواندن داوطلبان به همکاری، با به هم آمیختن دقت و تفتن ، با نشاندنِ همچشمیِ سالم به جای مسابقه و رقابت، با برانگیختن کنجکاوی، با بینان نهادن علم و دانایی بر رابطهای عاطفی که بتواند در موقعیتهای مصیبتبار خانوادگی و اجتماعی گرهگشا باشد.
تصور کنید که کارمندان خزانهداری عمومی منزجر از بیعدالتیِ مالیاتییی که خود شاهدان مستقیماش هستند از مالیاتبستن بر درآمدهای برابر با یا کمتر از ۳۵۰۰۰ یورو در سال سر باز زنند؛ که پرسنلِ بیمارستانها با مطالبهی استخدام گستردهی نیروی کار و کاستن از شمار خدمات و افزایش کیفیتِ کار، به بیمارانی که درآمد سالانهی چندان بالایی ندارند خدمات رایگان عرضه کند؛ که مأموران ادارهی پست نامهها را بدون دریافت هزینهی تمبر ارسال کنند؛ که اهل دانش با تحقیرِ ممنوعیتهای تجاری، اختراعات و شگردهایی را که برای بهبود محیطزیست و زندگانی روزمره مفید اند بهطور رایگان ترویج دهند؛ که انجمنهای مصرفکنندگان به فرآوردههای باکیفیت و برآمده از کشاورزیِ ازنو طبیعیشده ارججیت بخشند تا با پایین آوردن قیمتها بتوانند فراوردههای گوشتی حاصل از دامپروریهای اسارتگاهی، محصولات تقلبی یا محتوی ژنهای دستکاریشده را بایکوت کنند؛ که زندانبانها، به ستوهآمده از اضافهجمعیتِ زندانها، زندانیانی را که جرمشان اعمالِ زور و خشونت یا کوتاهی در انجام وظیفه نیست آزاد سازند؛ که قاضیها، آگاه از ارجحیت سرشتِ انسانی بر منافع اقتصادی، به حمایت تام و تمام دادگستری از انسانیت صحه نهند و روحیهی طعمهجویی و توتالیتاریسم اقتصادیِ مروّجِ آن را درهمهجا تضعیف کنند و از شیلر این اصل را سرلوحهی خود قرار دهند: « گام بزرگی به سوی نجابت و شرافت خواهد بود آنگاه که قانون به فرزانگی رفتار کند در حالی که انسانها هنوز به فرزانگی دست نیافتهاند.»
دیگر بس است اندیشیدن بر مبنای مضامینی چون صندوق دولت و وصول مالیات، بدهیهای ملی، محدودسازیهای بودجهای، محاسبات، استراتژی، اطلاعرسانی، ارتشاء، آلتدستسازی ارقام و مردمان. اکنون باید نخست به کسانی که دوست داریم و به بهترین چیزی که برای آنها و خودمان میخواهیم بینیدیشیم.
در خیال خود تصور کنید که بر این جهانی که بر اثر حاکمیتِ حسابگری خودخواهانه، آزمندی بورسبازانه، سیاستِ سرسپرده به سرمایهِ مالی بینالمللی مفلوج و خشک و سترون شده است سرانجام تخیّل و شعر هجوم آورَد!
رایگانی را، که بهشدت برای توتالیتاریسمِ اقتصادی مضر است، به آداب و رسوم جاری وارد کنید تا با اطمینان از همبستگیِ اکثریت جامعه حقوق همگانی را از حلقوم کسانی که اموال عمومی را به سود چندملیتیها و به زیانِ شهروندان اداره میکنند بیرون بکشید.
پول هست و خود را با کلبیمنشی بر عرصهی بازار نمایش میدهد، جایی که سرشتِ مقدسِ پول تحسین کارفرمایان، سهامداران و قلمبهدستانِ مزدورِ نظامِ سرمایه را برمیانگیزد.
مبالغی هنگفت از یک کنسرسیوم به کنسرسیوم دیگر میرود، در مداری بسته میچرخد، از تخصیص به بخشِ اجتماعی بیرون گذاشته شده و دیگر پویشی کارخانهای و تولیدی ایجاد نمیکند، گردش این مبالغ هنگفت شاخههای تولیدِ مفید را بهبود نمیبخشد؛ برعکس، این شاخهها را به منظور افزایش حجم داراییهای مالی از بین میبرد.
هیچ تصمیمگیری اخلاقییی نخواهد توانست این مبالغ را از تمرکزیابیِ پوچ و بیربطی که محکوم به انفجارِ درونی است بیرون کشد. در عوض، رونقیابی یک شیوهی تولیدی جدید قادر است این سیالهی مالی را به سود خود دخل و تصرف کند. این ماییم که باید روی این دگردیسی سرمایهداری به گونهای داو بگذاریم که بتوانیم فراسوی بازگشت کالا به ارزشِ کاربردیاش، خواهانِ پیروزی کیفیت زندگی بر اقتصاد شویم.
رائول ونهگم، ۲۱ مارس ۲۰۰۴
ساده و ناچیز باید همه شریان های حیاتی نظم سرمایه را قطع و بساط این جهنم گند و کثافت را یکجا در هم کوبیده. اما صحبت اینجاست که از کدام کانال و با چه تدبیری حصول این خواسته میسر است؟! تجارب تاریخی چند صد ساله طبقه ای که بیشترین ساعات عمر و حیاتش را در کارخانه و شرکت های بزرگ و کوچک بیگاری کرده و کوه های سرمایه و سود را نصیب صاحبان سرمایه نموده، مبارزه نموده و سیل خون را بر سنگفرش خیابان ها جاری ساخته، هیچ رهیافت درست و درمان و عملی برای خلاصی از شر سرمایه پیدا نکرده. تنها پیله هایی بزرگ و کوچک به دور خود تنیده. با سندیکا و اتحادیه بساط گدایی بر آستان صاحبان و دولت سرمایه پهن نموده، با حزب سازی و نخبه گرایی توش و توان ضد سرمایه داری آحاد توده های کارگر را وثیقه عروج بر آستان قدرت نموده و همان بردگی مزدی را رونق کارخانه های تولید ارزش اضافه خود ساخته است.