هر موجودِ انسانی حقِ خشم دارد
۱- بهجایِ خشمی که ترجمانِ حرمانها و وقاحتهای خواستِ قدرت است، شمِّ انسانی آن عتابی را مینشاند که برخاسته از بهستوهآمدنِ زندهگی است آنگاهکه از وفورش ممانعت میشود. بدینسان غضب، آنگاه که به زندهگیخواهی بازگردانده میشود، از انرژیِ آفرینندهیی سرچشمه میگیرد که به قلبِ موجودات و چیزها رخنه میکند تا آنها را انسانیتر سازد.
تفسیر
صاعقه و تازیانه، که مذاهبِ قدیم، برای شلاقزدنِ دشمن و دور نگاهداشتنِ تهدیدِ قضاوقدر، خدایانِ نگهدارنده را به آن مسلح میساختند، در شکلِ ابزاریِ خود یادآورِ ماری است که از کهنترینِ شکنجهای مغز بیرون میجهد با صفیرهایِ غضبناکی که یونانیان آن را به اِرینیها [الاههگان ِانتقام] نسبت میدادند.
جفتگیریِ مارِ خشک و رق شده از خشمی شلاقکِش با مارِ هوس و شهوت، که در حلقهی آغوش میفشارد و نوازش میکند، همانسان که عصایِ عطاردِ اسکولاپِ شفاگر نشان میدهد[1] ، به معنایِ آن است که تکانههای نفرت، اقتدار و کینهتوزی در نیرویِ منحرفشدهی حیات، به منبعِ اصلیِ زندگی بازگردانده شود.
( مادهی ۴۲، از کتاب اعلامیهی حقوق موجود انسانی، نوشتهی رائول ونهگم)
[1] – عصای عطارد، یا عصای چاووشِ هرمس، دو مار و دو بالِ درهمتنیده در بالای یک چوبدست یا عصا، که نمادِ حرفهی پزشکی است. اسکولاپ، Esculape ترجمانِ لاتینیِ Asclépios، ایزدِ پزشکی در اساطیر یونان.