چندی پیش در سخنانم در یک گردهمایی، به زبان فرانسوی جملهای گفتم که در همان لحظه بار دیگر مرا به یاد یک معادل فارسیِ مرسوم ولی اشتباه انداخت. من در آن جمله در نقدِ دمکراسیِ نمایشی و جعلی بر اهمیت توجه به « ارزشِ کاربردیِ دموکراسی » la valeur d’usage de la démocratie تأکید ورزیدم. این تأکیدْ نقدِ تلویحیِ « ارزشِ مبادلهای » هم را هم در برداشت. بدیهی است که منظورم این بود که ارزشِ دموکراسی در کیفیتِ کاربرد و فایده و استفادهی است که برای افراد اجتماع دارد.
حال آن که در فارسی، و به ویژه ادبیاتِ اقتصادِ مارکسی در زبان فارسی، معادلی که برای usage ( فرانسوی )، use ( انگلیسی ) و Gebrauch ( آلمانی ) رایج شده کلمهی « مصرف » است و تقریباً همهی مترجمان دو اصطلاح « ارزش مبادله یا مبادلهای » و « ارزش مصرف یا مصرفی» را به کار میبرند.
مسلماً من نمیتوانستم در آن گردهمایی کلمهی مصرف ( consommation) را در جملهام به کار ببرم.
یادم آمد که درست همین موضوع مرا واداشت که در چاپ جدیدِ ترجمهام از بینالمللِ نوع بشر، یادداشت زیر را در توضیح معادلهای « ارزش کاربردی » و « ارزش مبادلهای » در این ترجمه به صورت زیرنویس اضافه کنم:
( همینجا باید از خوانندگان خواهش کنم که یک اشتباه تایپی در نگارشِ واژههای آلمانی در آن زیرنویس را (ص. ۱۸ کتاب ) تصحیح کنند، زیرا یک حرفِ s در هر دو واژه جا افتاده است)
[ دو اصطلاح یا مفهومِ Tauschwert و Gebrauchswert در نقدِ مارکس از اقتصادِ کاپیتالیستی اهمیتی محوری و اساسی دارند. معادلهای جاافتاده برای این دو مفهوم در زبانهای انگلیسی و فرانسوی به ترتیب exchange-value ، valeur d’échage و use-value ، valeur d’usage است. در نخستین ترجمهی فارسی از کتاب سرمایه، ایرج اسکندری معادلهای « ارزش مبادله » و « ارزش مصرف » را برای این دو مفهوم به کار برد، و همچون بسیاری مواردِ دیگر، برپایهی خوانشِ ایدهئولوژیک « احزابِ برادر » روسیهی استالینی، فهمِ رایج و غالب از نقدِ مارکسیستیِ کاپیتالیسم را در زبان فارسی کج بنا نهاد. بررسی نقادانهی این موضوع در محدودهی این زیرنویس نمیگنجد. تنها به این بسنده میکنیم که از همان سطرهای آغازین کتابِ سرمایه، و پانویسها و نقلقولهای خود مارکس، بهویژه از جان لاک، پیداست که او Gebrauch ( کاربرد، استفاده، استعمال ) را از Konsumtion ( مصرف ) متمایز میداند. انتظار میرفت که حسن مرتضوی با کوشش سترگ و ارزشمندش در ترجمهای جدید از کتاب سرمایه، این تفاوت معنایی را در نظر بگیرد، که متأسفانه نگرفته است. در ترجمهی دیگری از این کتاب به کوششِ جمشید هادیان، هرچند کیفیتِ ترجمهاش در کلیتِ آن به هیچرو به دقت و کیفیتِ روشمندانهی حسن مرتضوی نیست، اما تفاوت این دو مفهوم را به درستی رعایت کرده است و « ارزشِ استفاده » را به عنوان معادلِ Gebrauchswert به کار برده است.
به هرحال، سوای دشواریِ معادلیابیِ دقیق در فارسی برای این مفاهیم، و رها از ملانقطی بودنِ مارکسیستی، توجه به این نکته ضروری است که در نقدهای رادیکالِ الهامگرفته از اندیشههای ریشهای مارکس، آنچه در تقابل و تضاد با « ارزش مبادلهای » قرار میگیرد نه « ارزش مصرفی » بلکه « ارزش کاربردی ( یا استفادهای) » است، به خصوص در این متن و در چشماندازی که که به نقدِ ریشهای مصرف و مصرفگرایی میپردازد. وانگهی مفهومِ کاربرد یا استفاده ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی با مفاهیمِ کیفیت، زیسته، انضمامی، و معناهایی از این دست نیز دارد که بر شدتِ تمایزش از مفهومِ « مصرف » میافزاید. مفهوم ارزشِ کاربردی، کاربرانه، یا استفادهای، در تقابل با ارزشِ مبادلهای، تنها بر کالاها و اقلام و اجناس مصرفی، یا خریدنی و فروختنی در بازار، دلالت ندارد و شاملِ کیفیتِ همهی فعالیتها و فرآوردهای ذهنی و اجتماعی، از جمله ایدهها یا آثارِ فکری و هنری نیز میشود.]
در ضمن، امشب یکی از دوستانم که به متن آلمانی کاپیتال دسترسی داشت، در یادداشتی که برایم نوشته به دو نکتهی مهم اشاره کرده است:
اول اینکه Gebrauchswert از روی کلمهی Gebrauch درست شده و فعلِ آن gebrauchen هم مترادف افعال Nutzen و Verwenden است که همه بر استفاده، کاربرد، استعمال، فایده و برآوردن نیاز دلالت دارند. کلمهیTausch و فعل آن Tauschen نیز معلوم است که مترادف Einhandeln به معنای مبادله کردن و تبادل است.
نکتهی دوم اینکه شاید این جملهی مارکس در بخش کالا در کاپیتال:
Der Gebrauchswert verwirklicht sich nur im Gebrauch oder der Konsumtion.
ارزشِ کاربردی (استفاده ) فقط در کاربرد یا مصرف تحقق مییابد.
مترجمان را به غفلت از تمایز اساسی موجود میان ارزش کاربرد و ارزشِ مبادله از سویی، و مفهومِ مصرف از سوی دیگر سوق داده باشد.
باری، هرچند کمیتِ زبانِ رایجِ فارسی برای معادلگذاری دقیق در برابر این گونه مفاهیمِ واردشده از زبانهای اروپایی لنگیِ تاریخی دارد ( عمدتاً به دلیل آمیختگی فارسی و عربی، و تار و کدر شدنِ حوزهی معنایی و اشتقاقی ) اما دقت ما در گزینش واژههای تاحد امکان دقیق و یکدست میتواند به فهم بهترِ ما از این مفاهیم کمک کند.