در یکی از زیرنویسهای ترجمهی جامعهی نمایش نوشته بودم:
« در این متن واژهها از منطقِ اشتقاقِ ساختارمندی پیروی میکنند که همگونیِ شکیلی به کاربردِ مشتقاتِ فعلی میبخشد. این امکان را زبانِ کنونیِ فارسی به ما نمیدهد. از این جملهاند کلماتی چون unifié، unitaire، union، uni، unique، une، unification و غیره. از سوی دیگر، همانطور که در بخش سوم آمده، واژهای مانند division را باید بسته بهمورد به معادلهای مختلف ترجمه کنیم. پس یکجا از لحاظِ ساختارِ صوری انشقاق و جای دیگر در سیاقِ معنایی این همگونی را ناگزیر برهم زدهایم. پلی که به نام مترجم میان مؤلف و خواننده برقرار میگردد اغلب از اینگونه خرابیهای ناگزیر ملاط میگیرد.»
امروز در بازخوانی ترجمهی پیشپاافتادههای بنیادی این زیرنویس را افزودم:
« کلمهی parcellaire ، مشتق از واژهی parcelle است به معنی بخش، جزء، حصه، برخه. این مفهوم در متن و نقدِ ونهگم مترادف کلمهی partiel ، به معنی جزئی، ناقص و ناکامل، در متن و نقدِ گی دوبور است. هر دوی آنها این مفاهیم را در برابرِ unitaire به کار میبرند. بهطور کلی، منظور تقابل معناییِ وحدت و یکپارچگی از سویی و تجزی و نایکپارچگی از سوی دیگر است.»
برای نمونه، در بند ۲ جامعهی نمایش میخوانیم: « واقعیتِ جزئاً درنظرگرفتهشده، بهمثابه شبه جهانِ مجزایی که ابژه [موضوع] نظاره است و بس، در واحدِ کلیِ خود بسط مییابد.»
نقطهی کانونیِ اندیشهی رادیکالِ سیتواسیونیستها نقدِ تمامیتگراییِ کالایی و دفاع از تمامیتگراییِ انسانی است. یا نقدِ جدایی و ازخودبیگانگی در راستای یگانگی و تمامیتِ هستیشناسانهی انسانی. از دیدگاهِ این اندیشهی انتقادی، تمامیتگراییِ سرمایهدارانه، و بنابراین وحدت و یکپارچگیِ حامل و حاصلِ آن، تمامیتی کاذب، جعلی و دروغین است و انقسام، افتراق و تجزیِ دائم تولید میکند.
در واژگانِ دوبور و ونهگم دو کلمهی partiel و parcellaire مترداف یکدیگر اند. من در ترجمهی فارسی میکوشم اینگونه تفاوتهای ظریف را تا حد امکان در معادلیابی رعایت کنم. ازهمینرو دو کلمهی « جزئی» و « برخهای» را برایشان به کار بردم. بیآنکه این انتخاب خیالم را یکسره آسوده کرده باشد.
از سوی دیگر، در متنِ رائول ونهگم کلمه و مفهومِ sacrifice و sacrificiel بارها به کار رفته است. من تا کنون معادلِ « قربانی» و « قربانیگری و ایثار» را برای آنها به کار بردهام. اما امروز کلمهی « برخی » به معنای قربانی و فدیه و« برخیشدن» به معنی فدا و قربانیشدن توجهام را جلب کرد.
با توجه به بارِ منفیِ مفاهیمِ « برخهوار»شدن [ تجزی، نایکپارچگی، تکهتکه بودن] و « برخیشدن» [ قربانی، فداشدن، ایثار] در متنِ رائول ونهگم، شاید تداعیِ آوایی این دو کلمه در زبان فارسی با توجه به دلالتهای انتقادیشان در این متن بیراه نباشد. گرچه من میکوشم در ترجمهی اینگونه متنها از نوواژهسازی بپرهیزم، اما به نظرم استفاده از کلمات « برخهوار» و « برخیگری»، در این متن بیربط نیست، با این امید که در ذهنِ خواننده نیز صیقل یابد.