Post

نت‌های آنتراکت

ــ حالا پس از دو سه هفته‌ی اخیر که ترجمه‌ی مانیفست توطئه‌باوری را آغاز کرده‌ و نخستین فصلِ آن را تمام کرده‌ام، از شتابی که در این کار به خرج داده‌ام تا اندازه‌ای شگفت‌زده‌ام. من هیچ‌گاه در کار ترجمه شتاب‌زده نبوده‌ام. برعکس، به تأمل طولانی و چه‌بسا نشخوارِ هر معادل و هر شکل نحوی در جملات می‌پردازم. اما نمی‌دانم‌چیزی اضطراری که در جهان کورونادیده ( به سیاقِ عبارت‌هایی چون رنج‌دیده، مصیبت‌دیده)...

مانیفست توطئه‌باوری ـ فصل ۱، بخش سوم

۳. روشنایی‌های هراس‌افکنی شالوده‌های حالِ حاضر، در اصل، کودکانه است.برای آن‌که بتوانیم آن‌ها را کاملاً در اختیار داشته باشیم کافی است آن‌چه را ازپیش می‌دانیم فراموش نکنیم، و منتظر نباشیم که اعتراف‌های حاکمان  درک‌ودریافت‌های حسی ما را مجاز بداند.هر نیازی به دلیل و گواه نیازی بی‌پایان است که جبراً برآورده‌ناشدنی است. همیشه دلیلِ دلیل [گواهِ گواه] کم می‌آید، و این کمبود تمامی ندارد. این...

مانیفست توطئه‌باوری، فصل ۱، بخش دوم

۲. تبانی مثله‌شدگان البته، هراس‌افکنی هم برای خود وجهه‌ای دارد.قدرت از هاله‌ای  برخوردار است که هیپتوتیزم می‌کند.هر میرزا قشمشمِ تازه از راه‌رسیده‌ای، هنوز از کمیسیونِ آتالی[1] ــ که به ریاست‌اش  منصوب شده ــ  بیرون نیامده به سیمای ابوالهول درمی‌آید و سست‌مایگی‌اش نشانه‌ی استادی او وانمود می‌شود. خودِ استالین هم، که عکس‌اش روی جلد مجله‌ی تایم ۱۹۳۹ چاپ می‌شود، دیگر آن بچه‌ی با پاهای انگشت‌پرده‌ای...

مانیفست توطئه‌باوری، فصل ۱، بخش یکم

«جنگ با ویروس» جنگی  با ماست ۱. ضربه‌ی جهانی[i]. ۲. تبانیِ مثله‌شدگان. ۳. روشنایی‌های هراس‌افکنی[ii]. ۱. ضربه‌ای جهانی بود.تهاجمی از سوی همه‌ی شیاطین، بی‌حد و مرز، صاعقه‌آسا، جانبی.حمله‌ای پهبادی به موقعیتِ جهانی، زیر آفتاب نیمروزی، به‌هنگامی که مردمِ خوبِ “اهل زمین” آماده‌ی رفتن به سر سفره می‌شدند.اعلامِ بدون آماده‌باشِ یک وضعِ جدیدِ نهفته‌، لَنگان، اما آماده‌ی ورود به صحنه.نیمی...

یک فیلم و یک کتاب

در شناخت نظامِ زندگی‌کُشِ مستولی بر جهانِ وارونه هر بار که اثری تحسین مرا برمی‌انگیزد و مایه‌ی دلگرمی و نیرویابی من در مقابله با کراهتِ و خوفِ حاکم بر جهان می‌شود، درجا میل و شوقِ ترجمه‌کردن‌اش به فارسی و قسمت‌کردن این حس و حال با مخاطبانِ خیالی و واقعی در میان همزبان‌هایم در وجودم به جوش و جهش در می‌آید. در این روزها، پس از دو سالِ فاجعه‌بارِ کورونایی، و در حالی که دل‌مشغولی اصلی‌ام تهیه‌ی...

مرگ همین جاست، همین جا باید پـرید

در بعضی از نوشته‌هایم از ژاک کَمَت Jacques Camatte  نام برده‌ام و به متن‌هایش ارجاع داده‌ام. آشنایی من با آثار او به اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ برمی‌گردد، زمانی که با چند تن از فعالان شاخه‌ی فرانسوی حزب کمونیست انترناسیونال PCI، برخاسته از آرای آمادئو بوردیگا، آشنا شدم. این ارتباط مقطعی بر پایه‌ی برخی نزدیکی‌های فکری و سیاسی میان ما زمینه‌ای شد تا من چند تا از متن‌های این جریان را برای انتشار در قالب...

صدا و سیماهای مافیاییِ حاکم بر جهان در دوران کورونا

در مقاله‌ی پیشین دو متن را به عنوان نمونه‌ای از رویکردِ صادقانه‌ی کسانی آوردم که پس از اعتماد نسبی اولیه به تدابیر بهداشتی دولتی، به‌خصوص واکسیناسیون، به نقدِ پیامدهای مخربِ چنین تدابیری روی آورده‌اند. اکنون نمونه‌ای از رویکرد کسانی می‌آورم که، همچون خودِ من، از ابتدا به  اداره‌ی سیاسی ـ بهداشتیِ حقنه و تحمیل‌شده از سوی حکومت‌ها بر مردمان هیچ اعتمادی نداشته‌اند. لوران موکیه‌لی Laurent...

هوشیعانا فایزر و شرکا!

چند ماه ماه پیش در مقاله‌ای با عنوان اندیشیدن به لحظه‌ی کنونی  در باره‌ی جنبه‌هایی از بحران بهداشتی جاری در جهان و موضوع واکسیناسیون در برابر شیوع کورونا نکته‌هایی نوشتم. از آن پس هر بار که هجوم سیل‌آسای آن‌چه «خبر» نامیده می‌شود ذهنم را اشغال کرده، وسوسه‌ی نوشتن در برابر استیلای این همه هذیان بر جهان برایم به تلواسه‌ای تبدیل شده، آمیزه‌ای از نگرانی، اندوه و بی‌تابی. همزمان میل چیره‌شدن بر...

الا ای پونه‌ی کوهی

شعر، در شکل‌های فرهنگی‌ِ خود، جز تیره‌ترین چهره‌اش را عرضه نکرده است، چهره‌ای که، در دلِ حافظه‌ی خاستگاهیِ ما، در رؤیای آن است که به نیروی حیاتی‌اش بر هستیِ آدمیان پرتوافشانی کند. به کسانی می‌اندیشم که مرا با دهش‌های خود، با سخاوتی که مایه‌ی قدردانیِ من است، تغذیه کرده‌اند: لوکرِس، دانته، وینچی، جورجیونه، پاراسلس، بوش، رابله، بروگِل، کنوتزن، دیدرو، موتسارت، بوکِرینی، بلیک، شلی، فوریه،...

بایگانی

برچسب‌ها