برگرفته از کتاب محتوای سوسیالیسم ترجمهی بهروز صفدری ما در جامعهای زندگی میکنیم که سازمانِ آن سلسلهمراتبی است، چه در کار، تولید، کارخانه؛ چه در دستگاه اداری، سیاست، دولت؛ و چه در دستگاه آموزشی و پژوهش علمی. سلسلهمراتب از ابداعاتِ جامعهی مدرن نیست. خاستگاهِ آن به زمانهای دور برمیگردد ــ هرچند همیشه هم وجود نداشته و بودهاند جوامعی بدون سلسلهمراتب که بسیار خوب کار کردهاند. اما در جامعهی...
گفتههای هانری لهبوری در فیلم ِ عموی آمریکاییِ من، از اَلَن رُنه (۱۹۷۹)
« تنها دلیلِ وجود یک موجود وجود داشتن است ( تنها دلیلِ بودنِ یک باشنده همان بودن است). یعنی نگهداشتن ساختارش. این زنده نگهداشتنِ خود است و بدون آن وجودی در میان نخواهد بود. دقت کنید که گیاهان خود را زنده نگه میدارند بی آنکه جابهجا شوند، آنها غذایشان را مستقیم از خاکی که در آن هستند میگیرند. و به یاری انرژیِ خورشید مادهی بیجانی را که در خاک هست به مادهی زنده تبدیل میکنند.
سیستم عصبی: الگویی برای ایدههای لیبرتر
نوشتهی: برونو دوبوک تلخیص، اقتباس و ترجمه: بهروز صفدری این مقاله بر پایهی کتابِ « جامعهی اطلاعمحور، ایدههایی برای خودگردانی» نوشتهی هانری لهبوری، تدوین شده است. شاید درستتر باشدکه که عنوانِ این نوشته را « سیستمِ عصبی: منبعِ الهامی برای ایدههای لیبرتر» بگذاریم، زیرا تأملاتی که در این مقاله در بارهی مجموعهی اجتماعی، بر اساسِ این کتابِ هانری لهبوری، خواهد آمد بههیچ رو یک الگوی اجتماعی...
مارکس، تئوریسینِ آنارشیسم، بخش یکم
از سرسریخوانان بیزار ام. « نیچه، چ.گ.ز» گاه و بیگاه در نوشتههایم اشاره کردهام که من زیر پرچم هیچ ایسمی سینه نمیزنم، ایسمها و ایدهئولوژیها را ساختارهایی علیه آگاهی میدانم. میکوشم زنبوروار، با نگاهی مرکب به کثرتِ کششها، از گلوگیاهانی که مرا به سوی خود میکشند، در شانهای ذهنیتِ خویش عسلی فراهم سازم، رهتوشهی لحظاتِ سفر زندگیام. اما معنایی که برای کثرت قائلام، با تکثیرِ...
در پرتوِ نیچه، رمبو یا جسم ِ شگرف
۱- طی چند روزی که مشغول نوشتن این مطلب بودم، ذهنم عرصهی پژواکِ این آواهای عاطفی بود: یاد و خاطرهی پرسهزنیهایم در سیلسماریا و خواندن قطعاتی از زردشت در هیبتِ کوهساران آلپ، و بعدها دیدارم از خانه ـــ موزهی رمبو در شارل ویل مزییهر، در دشتهای یکنواحتِ آردِن. یاد خانم متبسم و مهربانی که مسؤول موزه بود، و از من خواست به فارسی در یادنامهی بازدیدکنندگان از موزه، چند سطری به فارسی بنویسم...
نمایش قاتلان و ناجیان در ۱۴ ژوییه،
این روزها به طرزی باورنکردنی غوغای نمایش بیداد و بیداد نمایش غوغا میکند. و « نمایش سرمایه است در چنان درجهای از انباشت که به تصویر تبدیل میشود». امروز سالگرد انقلاب فرانسه بود، انقلابی که رهاوردش برای سرمایهداری« کبیر» و کامل بود و برای رهاییِ اجتماعی از اربابسالاری ناقص و ناتمام ماند. همین چندی پیش دولت سوسیالیست فرانسه، که امروز در جشن سالگرد انقلاب کبیرش پایکوبی میکند، هزاران میلیارد...
گفتار دربارهی بندگیِ خودخواسته
در یکی از یادداشتهای گذشتهام به کتاب بسیار ارزشمند و بنیادیِ له بوئسی به نام گفتاری در بابِ بندگی اختیاری اشارههایی کردم. نخستین ترجمهی فارسیِ این اثر را علی معنوی از روی نسخهی انگلیسی آن انجام داده که چاپ اول آن در سال ۱۳۷۸ در نشر نی با عنوان سیاست اطاعت: رساله در بارهی بردگی اختیاری، منتشر شده است. دو ترجمهی فارسی دیگر از این اثر چندی پیش به لطف دوستان به دستم رسید: گفتاری دربارهی...
موقعیتسازانِ ترانهساز
واژهی فرانسوی chanson «شانسون» به معنی ترانه از روی کلمهی chant به معنی نغمه و آواز درست شده است و دلالت دارد بر متنی ملودیک که با ریتم و آهنگ موسیقایی خوانده میشود. در مجموع، شانسون معادل واژهی قدیمیتر خنیا در فارسی، و « گورانی» در کوردی است.
نخستین انتشار اینترنتی نسخهی فارسی جامعهی نمایش
همانطور که تاکنون چندین بار به این موضوع اشاره کردهام، طی سالهای گذشته کسانی، خواه با حسننیت و خواه مغرضانه، از متن فارسی جامعهی نمایش به ترجمهی من در نشر آگه، نسخههایی ناقص و اشتباه در شبکهی اینترنت پخش کردهاند. من تا جایی که از ماجرا اطلاع یافتهام و برایم مقدور بوده با سایتهایی تماس گرفتهام و بسیاری از دوستان لطف کردهاند و به درخواست من لینک چنین نسخههای معیوبی را...
در بارهی کلمهی لیبرتر
یکی از دوستان در تماسی شخصی با رویکردی صادقانه از من خواسته بود که دربارهی معنای این واژهی لیبرتر که در نوشتههایم به کار میبرم کمی توضیح دهم، چرا که در قاموس سیاسی و اندیشهورزی به زبان فارسی این کلمه سابقه و رواجی نداشته و هنوز برای بسیاری غریب و غریبه به نظر میرسد. پرسشِ صمیمانهی این دوست، به رغم سادگیِ آن، گویای مسکوتماندهترین معضلِ اندیشهی انتقادی ـــ اجتماعی در طول تقریباً یکصد سال...