Post

در شناختِ رادیکالیته؛ دنباله و افزوده‌ای بر نقد فرنچ‌تئوری

چندی پیش دوستم پاتریک مارکولینی چند جلد از کتاب‌های انتشاراتِ L’échappée را که  مسؤولیت مجموعه‌هایی در آن‌جا‌ برعهده‌ی اوست ، برایم فرستاد. عنوانِ یکی از این کتاب‌ها « رادیکالیته؛ ۲۰ اندیشمندِ به‌راستی منتقد » است. با خواندن مقدمه‌ی کتاب و همسویی و اشتراک چشم‌اندازی که میان آن و کتابِ به‌تازگی منتشرشده‌ در بابِ نقد فرنچ تئوری دیدم، دریغم آمد که دست‌کم و فعلاً ترجمه‌ی همین مقدمه را همچون افزوده‌ی...

واژگانِ اسیر، مصطفی خیاطی

با سپاس از دوستان نشرکلاغ به خاطر موافقت با پخش این متن که به تازگی در کتاب نقد فرنچ تئوری منتشر شده است. پیش‌پاافتادگی‌ها ، با آن‌چه پنهان می‌سازند برای سازمان‌دهیِ سلطه‌یافته بر زندگی کار می‌کنند. یکی از این حرف‌های پیش‌پاافتاده این است که زبان دیالکتیکی نیست، تا با این گفته کاربردِ هر دیالکتیکی ممنوع شود. حال آن‌که به‌خوبی پیداست هیچ‌چیز بیش‌از زبان، چونان واقعیتِ زنده، تابعِ دیالکتیک نیست...

ترجمه‌ی انگلیسی متن‌های پایه‌ای سیتواسیونیستی در زمینه‌ی شهرسازی و معماری

یکی از خوانندگان این وب‌سایت در پیامی ضمن ابراز علاقه و آمادگی برای ترجمه، از من خواسته است متن‌های پایه‌ای سیتواسیونیستی در زمینه‌ی شهرسازی و معماری را به زبان انگلیسی به او معرفی کنم، چون با زبان فرانسوی آشنایی ندارد. من فهرستی از این متن‌ها را که همگی برگرفته از ۱۲ شماره انترناسیونال سیتواسیونیست هستند به او معرفی کردم همراه با این خواهش اکید و صریح که ترجمه‌ی انگلیسی این متن‌ها را مبنای...

نقدِ سیتواسیونیستی: پراکسیسِ فراگذری از هنر

باز هم دعوت به همکاری در ترجمه بنا را براین گذاشته بودم که همراه و در میان برنامه‌ی ترجمه‌های اصلی‌ام گاهی متن‌های دیگری را نیز ترجمه کنم. اما این متن‌های جانبی عملاً زمانی را که باید وقفِ آن کارهای اصلی کنم از من می‌گیرند. و خلاصه با این یک دست نمی‌توانم هندوانه‌های بیشتری بردارم! پس یک‌بار دیگر به خوانندگانی رو می‌آورم که علاقه و آمادگی برای ترجمه‌ی این گونه متن‌ها دارند. از جمله همین متنی که...

هنر و براندازی ــ بخش ۲

یادآوری مترجم:
به نظرم بد نیست چند نکته را به‌عنوان پیش‌درآمدی بر بخش دوم این مقاله مطرح کنم. دوست دارم این نکته‌ها را راه‌نشانه‌هایی برای خوانشی همه‌جانبه‌تر و عمیق‌تر از این متن تلقی کنید. دعوتی به کاربستِ « نگاهِ مرکب » در این زمینه نیز.

هنر و براندازی، دو قطبِ متعارض؟ فراگذری از هنر

نقدِ معنا و جایگاهِ هنر نقطه‌ی کانونیِ جنبش‌های پیشاهنگِ قرن بیستم، یعنی جنبش‌های دادائیستی، سوررئالیستی و سیتواسیونیستی بوده است.
در راستای اشاره‌ها و استنادهای پراکنده‌ای که پیش‌تر به این موضوع کرده‌ بودم قصد داشتم مبانی این فرایند را کمی مفصل‌تر تدوین کنم. اخیراً با خواندن دو متن در این زمینه بر آن شدم تا ترجمه‌ی آن‌ها در همین چشم‌انداز بگنجانم.

زبان، آگاهی، سبک، ترجمه؛ بخش اول : مقدمات

  در باره‌ی نثر و سبکِ نوشتارِ سیتواسیونیست‌ها ( به‌خصوص گی دوبور، رائول ونه‌گم و مصطفی خیاطی) در زبان فرانسوی، گاهی به اشاره گفته‌ام که صلابت و غرابتِ خاصِ این متن‌ها خواندن‌شان را برای خواننده‌ی فرانسوی‌زبان نیز نامأنوس و ناآسان می‌سازد. بسیاری از سطرها، عبارات و پاراگراف‌ها مستلزم درنگ کردن و چندبار خواندن است. بنابراین طبیعی است که برگردانِ فارسی‌شان نیز، تا آن‌جا که امکانات نثرِ کنونی...

پیش‌گفتار کتاب ِ فرنچ‌تئوری و آواتارهایش

در پاییز ۱۳۹۲ هنگام پرسه‌زنی در چند کتاب‌فروشی در تهران، نگاه‌ام روی عنوان کتابی خیره ماند: گوشه‌نشینِ یونان (هیپریون)، اثرِ فردریش هُلدرلین، ترجمه‌ی محمود حدادی، انتشارات نیلوفر. ذوق‌زده آن را ورق زدم، آه! سرانجام یکی از کتاب‌های بالینی‌ام را به زبان مادری می‌خواندم. با نام مترجم پیش‌تر از طریق کتاب دیگری، آشفتگی‌های ترلس جوان، اثر روبرت موزیل، نشر بازتاب‌نگار آشنا شده بودم. و ناامید نبودم که با...

تزهایی در باره‌ی کمون پاریس و نقدی بر ترجمه‌ی فارسی‌اش

  جهان آکنده از اموری است که ما را به نفی کردن و نه گفتن وامی‌دارد و از لذتِ آری گفتن، و تصدیق و تأیید محروم‌مان می‌کند. بسیاری وقت‌ها به یادِ این جمله‌ی آنی لوبرن می‌افتم: « هستند کتاب‌هایی که ای کاش آدم مجبور نبود بنویسدشان». این را در مورد بعضی نوشته‌ها نیز می‌توان گفت. از جمله همین متنی که دارم می‌نویسم. در آستانه‌ی یک‌ساله شدنِ این وب‌سایت می‌خواستم مطلبی در باره‌ی مسئله‌ی نثر فارسی در...

پیش‌پاافتاده‌های بنیادی، بندهای ۱۸ و ۱۹

۱۸ همه‌ی تعارض‌‌های[۱] حل‌نشده و پشت‌سرگذاشته‌‌نشده[۲] ضعیف می‌شوند. این تعارضات نمی‌توانند جز با محصور ماندن در اشکالِ قدیمیِ پشت‌سرگذاشته‌‌نشده تحول یابند ( برای مثال هنرِ ضدفرهنگی در نمایشِ فرهنگی ). هرگونه اُپوزیسیونِ[۳] رادیکالِ ناپیروزمند یا جزئاً پیروزمند ــ که نتیجه‌شان یکی است ــ کم‌کم با تبدیل‌شدن به اپوزیسیونی رفورمیستی[۴] می‌پژمرد. اُپوزیسیون‌های برخه‌ای [ جزئی‌وار] همچون دندانه‌های...

بایگانی

برچسب‌ها