Post

چهارشنبه‌سوری با لورکا و دوبور!

 

فدریکو گارسیا لورکا شعری دارد به نام La Casada infiel، عروس ناوفادار یا پیمان‌شکن. گی دبور این شعر را در بیت‌هایی هفت‌پایه‌ای یا هفت رکنی heptamètres  با عنوان La Mariée infidèle به فرانسوی ترجمه کرده و آن را در ۲۷ ژوییه ۱۹۸۸ در نامه‌ای به دوست‌اش آنتونی لوپز پینتور ( معروف به تونی) می‌فرستد، همراه با این یادداشت:

پاسخ به یک اظهارنظر

 

در حول و حوش مجادله بر سر فرنچ‌تئوری، بدیو و الخ  که در دو سه روز اخیر در وساب‌سایت و صفحه‌ی فیس‌بوک من در گرفت، یادداشت زیر به قلم فرزان نصر در بخش کامنت‌ها توجه‌ام را جلب کرد. اول کلِ این اظهارنظر را می‌آورم و بعد نظرِ پاسخ‌گونه‌ی  خودم را در باره‌ی نکته‌های مطرح‌شده می‌نویسم:

پارانویا، خودمرجع‌بینی، شعبده‌بازی و تعصب به روایت یک بدیوئیست ایرانی یا استالینیسم در لباس تازه

  «اوضاع اما وخیم‌تر از این‌هاست. طی سال‌های اخیر کاربردِ واژه‌هایی مثل «سیاستِ حقیقت» «رخدادِ حقیقت» و «دیگری بزرگ» تبدیل به اسم اعظمِ بخش بزرگی از ناقدانِ ادبی ـــ سیاسیِ ایرانی شده است. از فهرست‌کردن عباراتِ بی‌معنا و خنده‌داری که در این‌ گونه نوشته‌ها هست چشم‌پوشی می‌کنیم. اما فرایندِ شکل‌گیری چنین روی‌کردهایی در عرصه اندیشه‌ورزی ایرانی از کجا آب می‌خورد؟ چرا برای بخش چشم‌گیری از ناقدان...

جودیت باتلر ِ آشفته در ترجمه‌ای مغشوش، نگاه مرکب یا جهلِ مرکب

در سایت پروبلماتیکا متنی از جودیت باتلر، به ترجمه‌ی سمیرا رشیدپور منتشر شده است. من سه سال پیش به دنبال آشنایی از طریق تبادل چند ئیمیل،  در سفری به تهران با سمیرا رشیدپور دیدار کردم. او و چند تن از دوستانش با صمیمت و مهربانی از من برای شرکت در جلسه‌ای برای گفتگو در باره‌ی کتاب جامعه‌ی نمایش و جنبش سیتواسیونیستی دعوت کردند. چندی پس از آن همین دوستان سایتی به نام پروبلماتیکا راه‌اندازی کردند...

سزا و ناسزا

 
سزا، از فعلِ سزیدن، از ریشه‌ی پهلوی سچ و سچاک ( شایسته و شایستگی) از واژه‌های کهنِ فارسی است. در فرهنگ مشتقات مصادر فارسی از نخستین کاربردهایش در واژه‌نامه‌ی زاداسپرم و بندهش تا معانی کنونی‌اش در لغت‌نامه‌ی دهخدا، یادشده است.

عصرِ آفرینندگان، بخش دوم

شورِ آفریدن بذری است که نه زندگی بلکه زندگیِ انسانی از آن می‌روید. من هنوز ناامید نشده‌ام از این‌که فورمولِ « هیچ کاری به قدرِ آفریدنِ جهانی که ما را از بندِ کار برهاند ارزش ندارد » مسیرش را در ذهن و تنِ معاصرانم ادامه دهد. این فورمول هنوز فوایدی دارد، خاصه از هنگامی که توتالیتاریسمِ مالی با لوح‌زدایی از ارزش‌های قدیم آن‌ها را با تیغه‌ی تراشندی سوداگری بورسْ از درون تهی‌ساخته و بقایای هر کارِ...

عصرِ آفرینندگان،رائول ونه‌گم

در حاشیه‌ی مقاله‌های قبلی‌ام درباره‌ی هنر و فراگذری از آن، نوشته بودم که در تکمیل و توضیحِ این مبحث، و به‌خصوص نقدِ بینشِ توما ژانتی در پژوهشی که ارائه داده، لازم می‌دانم که دیدگاه و تحلیلِ رائول ونه‌گم را در این‌باره معرفی کنم. اینک انتشارِ بخش‌هایی از عصر آفرینندگان، نوشته‌ی رائول ونه‌گم را، آغاز می‌کنم.

در شناختِ رادیکالیته، بخش سوم، سرپیچی از جهانِ بدکردار

گسستن از نظام همان‌گونه که پیش‌تر توضیح دادیم، رادیکال بودن یعنی این نظام و سیستم را با در نظر گرفتن ابعادِ چهارگانه‌‌ی اقتصادی، تکنولوژیک، فرهنگی و سیاسیِ آن مؤاخذه کردن و علتِ مسأله دانستن ــ و مجموعه‌ی این ابعاد را بدون نادیده گرفتن هیچ‌کدامْ موضوعِ نقدِ یگانه‌ای قرار دادن. اما نقد برای رادیکال بودن باید همچنین این مؤاخذه‌ را چنان ژرفا بخشد که موجبِ گسستی راستین از این سیستم شود. و این مشخصاً...

در شناختِ رادیکالیته؛ بخش دوم

بااین‌حال، موفقیتِ  سرمایه‌داریِ صنعتی فقط در صورتی میسر بود که بتواند الگوی انسان‌شناسیکِ خودش را ـ یعنی الگویی فرهنگی ـ در انطباق با گسترش‌یابی‌‌اش از خود تراوش دهد، و این الگو به تدریج جانشین الگوهای پیشین شد: انسانِ اقتصادی Homo œconomicus ، یک انسانِ محاسبه‌گرِ عقلانی ( امری که الزاماً به معنی برخورداری از درایت‌‌ نیست ) که همواره در پیِ منافع خصوصیِ خویش است. خطا خواهد بود اگر دامنه‌ی این...

سکوت روشنفکرانِ همهمه، زمزمه‌ی دیالکتیکِ تنهایی

هنگامی که دومین چاپِ کتاب جامعه‌ی نمایش آماده می‌شد، دوست گران‌مایه‌ام در مقام ناشر این اثر، با شگفتی از سکوت و بی‌واکنشیِ محافل روشنفکری مسلط ایرانی در قبال نخستین چاپِ کتاب، در نامه‌ای به من ابراز امیدواری کرده بود که این‌بار باب نقد و بررسی در چشم‌انداز چنین نگرشی گشوده شود. اما این نکته را نیز به من اطلاع داده بود که برعکس محافل رسمی روشنفکری، کتاب جامعه‌ی نمایش خوانندگان علاقمندی حتا در...

بایگانی

برچسب‌ها