Post

بصیرت نزدیک‌ترین زخم به خورشید است.

 

دو هفته پیش، پس از انتشار مقاله‌ی « کاربردی یا مصرفی »، دوست عزیزم حسن مرتضوی تفسیر و توضیح کوتاهی در این باره در صفحه‌ی فیس‌بوک من نوشت و من نیز به همان صورت پاسخ مختصری به یادداشت او نوشتم. از آن‌جا که همه‌ی خوانندگان این وب‌سایت با فیس‌بوک سروکار ندارند، من آن هر دو یادداشت را در پایین مقاله‌ی حاضر می‌آورم.

کاربردی یا مصرفی

چندی پیش در سخنانم در یک گردهمایی، به زبان فرانسوی جمله‌ای گفتم که در همان لحظه بار دیگر مرا به یاد یک معادل فارسیِ مرسوم ولی اشتباه انداخت. من در آن جمله در نقدِ دمکراسیِ نمایشی و جعلی بر اهمیت توجه به « ارزشِ کاربردیِ دموکراسی » la valeur d’usage de la démocratie تأکید ورزیدم.

جهانِ نو یا عاشقانه خواهد بود یا اصلاً وجود نخواهد داشت

در پی انتشارِ مقاله‌ی امروز در باره‌ی عشق، پیام‌های همدلانه‌ای از سوی خوانندگان دریافت کردم. یکی از این دوستان در بخش نظرگاه‌ها در ذیل متنِ افتتاح عصر زندگان، ()  نکته‌هایی شایان توجه نگاشته است. ضمن سپاس از او، من بخشی از آن متن را، که نوشته‌ی رائول ونه‌گم است در این‌جا به صورت مقاله‌ی جداگانه‌ای دوباره منتشر می‌کنم،

هسته‌ی اخترِ دنباله‌دار، شعر و عشق و انقلاب

در لابلای نوشته‌ها و ترجمه‌هایم گاهی  به این موضوع اشاره کرده‌ام که برای من سه نُتِ اصلی و بزرگ، چه در جست‌وجوها و چه در یافته‌هایم، شعر، عشق و انقلاب بوده و هست. به نظر من این سه نُتْ سازنده‌ی آکوردِ پایه در تمامی کوشش‌های آگاهی‌سازانه و رهایی‌خواهانه‌ در دوران مدرن بوده است.

بین‌الملل نوع بشر منتشر شد

من نخستین بار در تابستان ۱۳۷۱ در مقاله‌ای با عنوان « لوح پاک » در نشریه‌ای به نام همایش از گی دوبور، رائول ونه‌گم و جنبش سیتواسیونیستی نام بردم و آن‌ها را به فارسی‌زبان‌ها معرفی کردم. در پاییز همان سال برای انتشار ترجمه‌هایم از دو کتاب جامعه‌ی نمایش از گی دوبور، و بین‌الملل نوع بشر از رائول ونه‌گم دست به کار شدم.

نیچه و رمبو در معرضِ عارضه‌ی مشقِ ترجمه

۱-
رؤیا منجم در یادداشت خود بر اولین چاپ ترجمه‌اش از کتابِ نیچه با عنوانِ آنک انسان ( ۱۳۷۴، فکر روز ) پس از سپاسگزاری از ناشر و  ویراستار در مورد انتخاب عنوانِ کتاب نوشته بود: « و من مثل کودکی که از فلسفه و منطق چیزی نمی‌فهمد دوست داشتم اسمِ آن را انسان مصلوب بگذارم، اما باورم بر این است که ناشر و ویراستار بیش‌تر از من می‌دانند، بیش‌تر از من نیچه را می‌شناسند و درست می‌گویند.»

ترجمه‌ی یک بند از کتابِ دجال نیچه

امروز صبح پیامی از یکی از دوستان عزیزم دریافت کردم که از من خواسته بود ترجمه‌اش از بند ۹ دجال نیچه را ببینم و نظرم را درباره‌اش به او بگویم. در ضمن در مورد انتخاب معادل فارسی، دجال یا ضد مسیح، برای واژه‌ی Antéchrist هم از من پرسیده بود.

حکایتِ مائویست شدن رمبو و باقی قضایا!

 

چند روز پیش نوشته‌ای از فرزان نصر خواندم حاوی این اطلاع که او در تداوم تلاش‌هایش در مبارزه با آلودگی‌های فضای ترجمه در ایران، دست به اقدامی بدیع ، خودمختار و آگاهی‌بخش زده است. بدین معنا که متنی به نام « سانسور و ترجمه » را خود ترجمه و صفحه‌بندی کرده و به نشانی شماری از ناشران فرستاده است تا شاید واکنشی پاسخگویانه در آن‌ها برانگیزد.

رمانتیسم انقلابی چیست؟

 

اغلب ترجمه‌هایی که طی این سال‌ها عرضه کرده‌ام از روی نیازم به معرفیِ مفهوم‌ها و معنی‌هایی بوده که غیابِ آن‌ها در قلمروِ نقد و نظرِ فارسیِ معاصر مشکل و مانعِ اصلی در راهِ من برای طرح و بیانِ چشم‌اندازِ اندیشگی‌ام بوده است. به عبارت دیگر، بخشی از این ترجمه‌ها برایم « زیرنویس »هایی پیشاپیش بوده از متنی که سپس خواهم نوشت!

انگشت زنهار اما نشانه‌ی فلاکت

امشب در بخش دیدگاه‌های وب‌سایت، در رابطه با بررسی نقادانه‌ام در ترجمه‌خانه از ترجمه‌های فارسیِ « شاعران زرتشت»، پیام کوتاهی دریافت کردم از سوی فرستنده‌ای که نام « مهرنوش » را برای خود در این تماس برگزیده اما پیام خود را بدون نام و با فورمول « با احترام » تمام کرده است.
من قبلاً با شیوه‌هایی چون مسکوت گذاشتن و بایکوت کردن نقد روبه‌رو شده بودم ولی ندیده بودم کسی واکنشی این‌گونه به نقد نشان دهد.

بایگانی

برچسب‌ها