در یکی از روزهای هفتهای که گذشت به چند تن از دوستان فرانسویام چنین نوشتم:
در عالم خیال به رؤیای پولیفیل[1] میاندیشم: طبیعت همچون مادرِ جهانشمول، مادرِ همهی چیزها.
کودک، چه در بُعدِ تکوینِ فردِ انسانی، و چه در بُعدِ تکوینِ نوعِ بشر، همواره در هالهای از تونالیتهی توتالیته و تمامیت پوشیده شده که در چهرهی مادرِ بُنآغازین تنانگی و جسمیت مییابد.
در بازآوایی با انتشار فارسی اعلامیهی حقوق موجود انسانی
سرانجام پس از سالها انتظار ترجمهی فارسی کتاب دیگری از رائول ونهگم با عنوان اعلامیهی حقوق موجود انسانی ــ در بارهی خودفرمانی زندگی چونان فراگذشتن از حقوقِ بشر، به همت نشر کلاغ در تهران منتشر شد.
محتوای این کتاب فهرستوار شامل چهار متنِ نظریِ پایهای و سپس طرح حقوق انسانی در ۵۸ ماده است:
در گرامیداشتِ یادِ ادواردو کولومبو: ایدههایی دربارهی انقلاب
Eduardo Raùl Colombo, ( ادواردو رائول کولومبو، ــ با نامهای مستعار نیکولا؛ اِ سیرس ) در اول سپتامبر ۱۹۲۹ در Quilemes ( آرژانتین ) متولد شد و در ۱۳ مارس ۲۰۱۸ در پاریس درگذشت. مبارز آنارشیست ( نخست در آرژانتین و سپس در فرانسه)، پزشک و روانکاو.
نقدی به ترجمهی فارسی شعرهایی از پاز
در یادداشتهای پیشینِ مربوط به اکتاویو پاز، اشاره کردم که من در آخرین ماههای دههی شصت، مقالهای در نقد ترجمهی چند شعر از اکتاویو پاز برای نشریهی دنیای سخن فرستادم که یا به مقصد نرسید یا رسید و بختِ انتشار نیافت. آن شعرها را در دنیای سخن شماره ۳۵ ( آبان ۶۹ ) و آدینه شماره ۵۲ ( آذر ۶۹ ) خوانده بودم. بهرغم گذشتن ۲۷ سال از عمر این مقاله، و با وجود همهی کمبودهایش، اکنون که دارم نوشتههای...
مصاحبهای با اوکتاویو پاز
در نخستین روزهای بهار سال ۲۰۱۵ در مقالهی بنژامن پره، اکتاویو پاز، دیهگو اَبل پاز نوشته بودم: « شور و شیفتگیهای ما در زندگی مارپیچهای غریبی را در مینوردند، منظومه یا صورتِ فلکی (هماختران) برآمده از زیستههای ما پیامدِ یک صراطِ مستقیم نیست. درهمتنیدهگیِ درنوشتن و درنوردیدن، به واژهی «سرنوشت» در ذهنِ و زبانِ فارسی من پژواکِ عجیبی میبخشد. در زبان فرانسه تفاوت ظریفی میان دو...
سنگ آفتاب
امروز پیامی دریافت کردم از یکی از خوانندگان ناشناس که با زبانی مهرآمیز و صمیمانه از تلاشهای من در زمینهی ترجمه و معرفی آثاری که منتشر کردهام، از جمله جامعهی نمایش، قدردانی کرده بود. سپس در گفتگوی تلفنی با دو تن از دوستان عزیزم، موهبتِ همدلی و قدردانی مشابهی نصیبام شد. صفا و زلالی دوستان بندری، جوشان از آزادهمنشیِ دریایی و زندگیخواهی همیشگیشان، مشعوفام کرد. چنین است که، در...
ورزش، افیون تودهها
چندی پیش یکی از دوستان میگفت که در طول مسابقات جام جهانی اخیر، « ایران یک ماه تمام به حال اغما فرو رفت ». میدانیم که این اغما گسترهای جهانی داشت. آیا میتوان این پدیدهی پیچیده را در معرض نظریهی انتقادی قرار داد؟ آیا طرح این پرسش به سختیِ رویشِ گلی خاراشکن در میان صخرههای عادات و اعتقادات نیست؟
برای پایاندادن به مفهوم امپریالیسم
به روال همیشه، اینبار نیز برای بافتارمندسازی [ contextualisation ] متنی که ترجمهی فارسیاش را در این مقاله آوردهام و پژواکهای گوناگون آن با احوال و افکار و زیستههای شخصیام، قطعهوار به نکتههایی اشاره میکنم.
ایستگاه دیگری بر سر راه « قطار سراسری سوررئالیسم »
چندی پیش فرزان نصر ویراست دیگری از مقالهی مشترکمان « قطار سراسری سوررئالیسم» را جهت انتشار برای نشریهی مترجم فرستاد. پاسخ سردبیر نشریه و جوابهای ما را در اینجا میآورم:
مهِ شصت و هشتِ سیتواسیونیستها: ۳- خودگردانی و دموکراسی ِ مستقیم
اکنون به دومین رشته از ملاحظاتی برگردیم که در دو متنی که در آغاز این مقاله آوردهایم طرح شدهاند و به سرشتارهای اساسیِ رویدادهای ماه مه ۱۹۶۸ از دیدگاه سیتواسیونیستها مربوط میشوند و فورمولهایی که در بارهشان به کار رفته چهبسا نامتعارف و بههرحال تحریککننده باشد. نخست باید دو تز اصلی سیتواسیونیستها را در نظر داشته باشیم: مه ۱۹۶۸ رویدادی انقلابی است؛ و آنچه در جنبش ۱۹۶۸ انقلابی است اشغال...