در یکی از یادداشتهای گذشتهام به کتاب بسیار ارزشمند و بنیادیِ له بوئسی به نام گفتاری در بابِ بندگی اختیاری اشارههایی کردم. نخستین ترجمهی فارسیِ این اثر را علی معنوی از روی نسخهی انگلیسی آن انجام داده که چاپ اول آن در سال ۱۳۷۸ در نشر نی با عنوان سیاست اطاعت: رساله در بارهی بردگی اختیاری، منتشر شده است. دو ترجمهی فارسی دیگر از این اثر چندی پیش به لطف دوستان به دستم رسید: گفتاری دربارهی بردگیِ خودخواسته، ترجمهی حمید بیکس شورکایی، نشر دهگان، ۱۳۹۲؛ و گفتار در بندگیِ خودخواسته، ترجمهی لاله قدکپور، نشر گمان، چاپ دوم ۱۳۹۲.
این ترجمهی سوم در مجموعهای با عنوان تجربه و هنر زندگی، به سرپرستی خشایار دیهیمی منتشر شده و همو متن بسیار عمیق و گیرایی در معرفی این مجموعه نوشته است.
اگر بخواهیم از میان آثار آگاهیبخش و بنیانبرانداز نویسندگانِ غرب برای نمونه تنها ده کتاب را سوا کنیم، بیتردید این کتابِ کمورق اما پُر و پیمان له بوئسی یکی از آنهاست، و چهبسا مهمترینشان.
من به عنوان یکی از علاقمندان این اثر باید از از هرسه مترجم یادشده و ناشرانِ آنها قدردانی کنم. گرچه این کتاب نیز، فعلاً در میان قیلوقالهای روشنفکرانهی متداول مسکوت و مهجور مانده و هنوز جایگاهِ بهحق خود را نیافته اما میتوان شرط بست که سیالهی نامرییِ آگاهیِ رهاییجویانهای که در اعماق ِ ذهنیتهای حساس جاری است، دیر یا زود سهم و قدرِ این اثر را نیز بازخواهد شناخت.
در مورد ارزیابی خودم از کیفیتِ ترجمههای فارسی این اثر، که من البته تاکنون خوانندهی متنِ اصلیِ فرانسوی آن بودهام، با خواندن و مقایسهی حدود سی صفحهی اول هر سه ترجمه، شاید با جملهای مانند صد آفرین و چند افسوس بهتر بتوانم نظرم را خلاصه کنم. گرچه تعداد افسوسهای من در قبال اولین ترجمه، که علی معنوی از روی نسخهی انگلیسی انجام داده، و مقدارِ آفرینگفتنهای من به دو ترجمهی اخیر از روی متن اصلی فرانسوی ، بهویژه ترجمهی لاله قدکپور، به نسبت بیشتر است. این نکته نیز توجه مرا جلب کرد که این سه ترجمه در بسیاری جاها میتوانند تصحیحکننده و مکمل یکدیگر باشند و خطاهای درک متن و نارسایی در معادلگذاریها را در قبال یکدیگر جبران کنند.
برای مثال، ترجمهی فارسی عنوان کتاب و جملهای را که لهبوئسی در سرلوحهی اولین بخش آن نقل کرده، در سه ترجمهی یادشده مقایسه میکنم.
عنوان کتاب به فرانسوی: Discours sur la servitude volontaire
ترجمهی علی معنوی: رساله در بارهی بردگیِ اختیاری
ترجمهی حمید بیکس شورکایی: گفتاری دربارهی بردگیِ خودخواسته
ترجمهی لاله قدکپور: گفتار در بندگیِ خودخواسته
به نظر من، میتوان از ترکیبِ این سه عنوان، گفتار دربارهی بندگیِ خودخواسته را همچون ویراستِ مناسبتری به دست آورد.
اولین جملهی کتاب در متن فرانسوی:
D’avoir plusieurs seigneurs aucun bien je n’y vois
Qu’un, sans plus, soit le maître et qu’un seul soit le roi
این جمله اقتباسی از سرود دوم ایلیاد هومر است و سعید نفیسی سالها پیش در ترجمهاش از اثر هومر آن را چنین به فارسی برگردانده است:
سرانِ بسیار داشتن بس خطرناک خواهد بود. باید یک تن سالار و یک تن شاه باشد.
ترجمهی علی معنوی:
اطاعت از چندین ارباب را نیکو نمیپندارم، بگذار تنها یک سرور داشته باشیم، بگذار تنها یک تن پادشاهی کند.
ترجمهی حمید بیکس شورکایی:
هیچ سودی در داشتن چند سرور نمیبینم، یک تن و نه بیش سَروَر شود و یگانه شهریار.
ترجمهی لاله قدکپور:
در چند ارباب داشتن هیچ خیری نمیبینم. بیش از یکی سرور مباد و تنها یکی شاه باد.
به نظر من ترجمهی لاله قدکپور از لحاظ وفاداری و رسایی مناسبتر است.
به هرحال، هر اقدامی برای ارائهی ترجمهای دیگر و ویراستی بهتر از این اثر بیتردید باید با استناد و قدرشناسی از کوششِ صادقانهی این مترجمان انجام گیرد.
چند سالی پس از نوشتن این متن، حمید بیکس شورکایی ویراست جدیدی از ترجمهی خود از این کتاب را در سال ۲۰۱۷ منتشر کرد. کوشش و پشتکار او ستودنی است و جا دارد که خوانندگان بسیاری بیابد.
جناب آقای بهروز صفدری
با سلام
سپاس فراوان از این که درباره ی ترجمه های فارسی کتاب لابوئسی مطلبی نوشتید.
خواستم با نوشتن این پیام چند نکته کوتاه را خدمت شما یادآوری کنم
عنوان این کتاب به زبان فرانسوی Discours de la servitude volontaireاست.
جمله ی اول فرانسوی کتاب ترجمه ی لابوئسی از یک بیت شعر ایلیاد (بندهای 204-205) همر است.
اصل یونانی این بیت شعر چنین است:
οὐκ ἀγαθὸν πολυκοιρανίη: εἷς κοίρανος ἔστω,
…εἷς βασιλεύς,
بوئسی در ترجمه ی فرانسوی واژه κοίρανος یونانی که در مصرع اول دوبار تکرار شده، (بار نخست در کلمه ی πολυκοιρανίη) دو کلمه متفاوت (seigneur, maître) را به کار برده است. من کلمه ی ارباب را برای ترجمه ی این دو واژه مناسب نمی دانم، چون کلمه ی ارباب در زبان فارسی دارای بار و هاله ی معنای خاصی است که برابر واژه مناسبی نه برای κοίρανος یونانی و نه برای دو کلمه ی فرانسوی seigneur و maîtreاست. بستری که این واژه یونانی به کار رفته را نباید از نظر دور داشت. در این بندها یونانیان درباره ی آماده شدن برای جنگ و چگونگی جنگیدن گفتگو می کنند. به گمانم در زبان فارسی برای رفتن به جنگ و جنگیدن از میان خود ارباب انتخاب نمی کنند.
وانگهی، ترجمه ی فارسی استاد نفیسی از این بندها درست نست. ایشان خود برای ترجمه ی فارسی از یک ترجمه ی فرانسوی ایلیاد که مترجم آن چندان به متن اصلی وفادار نبوده، بهره جستند. به گمانم، استاد نفیسی در ترجمه ی فارسی ایلیاد از ترجمه ی اوژن بارست ( (Eugène Baresteاستفاده کرده است. چون ترجمه ی فارسی استاد نفیسی از این دو بند به این متن فرانسوی بسیار نزدیک است. البته این تنها یک فرض است.
Il est dangereux même qu’il y ait tant de chef. N’ayons donc qu’un seul prince, qu’un seul roi.
در پایان این پرسش برایم پیش آمده است که شما در تطبیق ترجمه های فارسی از کتاب لابوئسی، از چه متن فرانسوی بهره جسته اید؟ چون اولین جمله کتاب از متن فرانسوی در سایت شما این گونه نوشته شده است
D’avoir plusieurs seigneurs aucun bien je n’y vois
در حالی که در متن فرانسوی کهن (نه به روز و ساده شده) این گونه آمده است.
D’avoir plusieurs seigneurs aucun bien je n’y voi
S نباید در آخر فعل voir باشد.
اگر برای تطبیق ترجمه ها از متن فرانسوی به روز و ساده شده استفاده کرده اید، من هم با شما هم عقیده ام که ترجمه ی فارسی خانم قدکپور به متن وفادارتر است.
با مهر،
حمید بیکس شورکایی
جناب آقای حمید بیکس شورکایی،
با سلام و سپاس از توجه و عنایت شما.
نسخهی فرانسوی مورد استناد من:
La Boétie. Oeuvres politiques : Discours sur la servitude volontaire texte intégral. Mémoire sur l’édit de janvier 1562 extraits. Présentation et notes par François Hincker, éditions sociales– 1963
بوده، البته چاپ ۱۹۷۱.
فرانسوا هینکر در این نسخه، واژگان، ساختار نحوی و نشانههای سجاوندیِ متن قدیمی را رعایت کرده اما املای کلمات را به صورت جدید آورده است.
عنوان این متن به فرانسوی،آنچنان که حتماً میدانید، در نسخههای مختلف، گاه به صورت Discours de la servitude volontaire و گاه Discours sur la servitude volontaire ضبط شده است. آنچه برای معادلیابی در ترجمهی فارسی میتواند درخور درنگ و تأمل باشد، کلمهی servitude است، که به نظر من برابرواژهی « بندگی» برای آن بهتر و مناسبتر از « بردگی» است.
در مورد تفاوت املای قدیم و جدید در موردِ کلمهای که شما یادآوری کردهاید، یعنی تصریفِ فعل voir، در اول شخص مفرد، با املای قدیم و در نسخههای دستنویسِ این متن به صورت voy و نه voi آمده است و تلفظی هماوا با کلمهی roy ( املای قدیمی واژهی roi ) در سطر بعد دارد؛ سطرهای نخستین متن با املای قدیم فرانسوی چنین است:
D’avoir plusieurs seigneurs aucun bien je n’y voy ;
Qu’un, sans plus, soit le maistre, & qu’un seul soit le roy,
ce disoit Ulisse en Homere, parlant en public. S’il n’eust rien plus dit, sinon
D’avoir plusieurs seigneurs aucun bien je n’y voy,
بنابراین و تا جایی که من میدانم املای قدیم voy و املای جدید vois است و گمان نمیکنم در هر دو صورت voi درست باشد.
در مورد کلمهی یونانی یادشده و معادلهای فرانسوی آن، maître و seigneur : من زبان یونانی نمیدانم و ضمن بهرهبردن از دانشِ شما در این زمینه، گمان میکنم یافتنِ معادلهای دقیق برای برخی دالها با استنادِ توأمان به بافتارِ معناییِ درزمانی و همزمانیِ واژهها و مدلولهای قابلفهمِ آنها در لحظههای فرهنگیِ زبانِ مبدأ و مقصد فراهم میشود. و البته گاه هرگز دقیقاً فراهم نمیشود و مترجم ناگزیر است به برابرواژهای تقریبی بسنده کند و ذهنِ خواننده را به طیفِ معانیِ آنالوژیک آن دال ارجاع دهد.
استنادِ لهبوئسی به مدلولی مرتبط به جنگ و جنگیدن در متن ایلیاد، البته بیشتر با معادلهایی چون « سران و سرکردگان جنگی»، « فرماندهانِ لشگری و نظامی» در زبان فارسی همخوانی دارد. اما همانطور که میدانید منظور و مدلولی که او از این واژه در متن خود میکاود و بررسی میکند، نفسِ ریاست، سرکردگی و قدرت ِ جزء بر کل، و قلیل بر کثیر، است، و اینکه چرا در ترازوی اجتماعی « گرم بر کیلو تفوق دارد».
مترجم فارسی متنِ له بوئسی را از فرانسوی، و نه یونانی، به فارسی برمیگرداند. در این صورت در برابرِ کلمات maître و seigneur متداولترین و قابلفهمترین معادلهایی که مییابد « ارباب» و « سرور» است. هرچند میداند طیف معانی و دلالتیِ این واژهها در زبان مبدأ و مقصد دقیقاً با هم جفتوجور نمیشوند. و این عدم انطباقِ خاصه به علتِ ناشفافیتِ انشقاقِ واژگانی در ترکیبِ فارسی ـ عربیِ زبان ما شدیدتر است.
اما فارغ از این نکتهها و تلواسهها، قصد من از معرفیِ ترجمهی شما، و دو ترجمهی دیگر فارسی از متنِ لهبوئسی، قدرشناسی از کوششِ ثمربخشِ شما و ابرازِ خوشحالیام از وجود چنین متنی در زبان فارسی بود. بهخصوص اینکه به ندرت پیش آمده که از متنهای فرانسوی مورد علاقهام ترجمههای تر و تمیزی، مثل همین ترجمهی شما و خانم قدکپور ببینم. اگر فرصت کنم نکتههای ویرایشیِ پیشنهادیام را در مورد این دو ترجمه، با آرزوی امکان تجدیدچاپهای بعدی، در اختیار شما میگذارم. هنوز امکان تماس با خانم قدکپور را نیافتهام.
بار دیگر از پاسخ و واکنش دوستانهی شما سپاسگزارم و امیدوارم این تماس گشایندهی تبادلنظرها و همکاریهای آینده باشد.
و این پرسش: با توجه به نقش و اهمیتِ متنِ « بردگی و بندگیِ خودخواسته»، آیا انتشار فایلِ اینترنتی آن با موافقت شما و ناشرتان قابل تصور است؟
نکتهی آخر اینکه، با اجازهی شما این تبادلنظر را برای بازتاب بیشتر جداگانه منتشر میکنم.
با مهر و بهترین آرزوها،
بهروز صفدری
آقای صفدری،
با سلام و سپاس از توضیح مبسوط شما.
در نسخه ای که سیمون گویار-فابر (Simone Goyard-Fabre) منتشر کرده فعلvoir در اول شخص مفردvoi صرف شده است. گرچه voy و vois نیز در نسخه های کهن ضبط شده اند. در نسخه َAndre et Luc Breton به صورت vois ضبط شده است.
اما چرا من واژه بردگی را به بندگی ترجیح دادم؟ گرچه واژه بنده یکی از کهن ترین واژگان فارسی است و در کتیبه های داریوش اول هخامنشی هم آمده است (بندکه) ولی این واژه به مانند بسیاری از واژه های دیگردر درازنای تاریخ دچار استحاله ی معنای شده است . به گمانم “بندگی”، در کاربرد امروزی – هاله ی معنای مذهبی آن (connotation religieuse) به کنار- فاقد آن بار معنای سنگینی است که درکلمه ی بردگی هست. کلمه بردگی دربردارنده انزجار و پس زدگی است و این مفاهیم را همزمان در ذهن خواننده ایرانی متبادر می کند که کلمه بندگی نمی کند. شاید تلطیف معنایی کلمه بندگی به خاطر کاربرد مجازی فراوان آن در زبان فارسی امروز باشد. برای نمونه امروزه در زبان فارسی به جای ضمیر من، کلمه “بنده” را فراوان به کار می بریم یا برای همدردی کلمه ی “بنده خدا” را به کار می بریم.
من با انتشار فایل اینترنتی ترجمه خودم موافقم، ولی باید موافقت ناشر را هم جلب کنید.
با مهر،
حمید بیکس شورکایی
آقای بیکس شورکایی،
با سپاس مجدد از پاسخ و پیگیری شما،
درست همین درنگ بر ریزهتفاوتها ( nuances ) است که مترجم «ناقل» را از مترجم «عامل»، به قول بیژن الهی، متمایز میکند. همین تأمل و تلواسهای که شما در مورد دو گزینهی « برده» و « بنده» داشتهاید گواهِ اصالتِ رابطهی شما با امرِ ترجمه است.
توضیح شما در بارهی ترجیح دادن واژهی« برده» بر « بنده» برای ترجمهی عنوانِ متن، درست و موجه است. اما وضعیت زبانی و ترجمانی ما، همراه با رسالتی که برای اعتلای کیفیت ترجمه و نقش آن در تحول زبان و اندیشه قائلایم، میطلبد که اینگونه چرایی و چگونگیها و تجارب فردیمان در فرایند ترجمه را در صیغهی جمع نیز صرف کنیم تا پیوندِ زبان و آگاهی و ارتباط هر چه بیشتر و بهتر صیقل یابد. و نخستین عرصهی این جمع و کثرت، و مراودهی گزینهها، ذهنیتِ خودِ مترجم است.
گمان میکنم بحث در بارهی همین دو واژه میتواند موضوع یک بررسی مفصل باشد. اما به طور خلاصه در همین محدوده میتوانم به این نکتهها اشاره کنم:
به نظر من، معادلِ فارسی برای واژهی servitude آمیزهای از دلالتهای هر دو کلمهی بندگی و بردگی است. خودِ شما نیز در مقدمهی کتاب گاهی هردو کلمه را با هم به کار بردهاید. در فرانسوی نیز servitude و esclavage مترادف و در یک طیفِ آنالوژیک قرار میگیرند. تفاوتِ ظریف شاید در این باشد که، بنا به تعریف واژهنامهی لیتره، بندگی وضعیت و حالتِ برآمده از بردگی است. یعنی یوغِ بندگی بر اثر بردگی. دیگر اینکه « بردگی» معادلِ جاافتادهی فارسی برای esclavage است.
در ادامهی ارجاع شما به ریشهشناسیِ کلمهی « بنده»، وقتی به ریشهی فارسی کلمهی « برده» نگاه میکنیم، میبینیم که از « وردگ» ( فارسی میانه)، و « ورتهکه» ( ایرانی باستان) و مشتق از ریشهی «وَر var) به معنی « به دستآوردن و اسیر کردن» و سپس در برخی شاخههای فارسی به معنی « بریدن و جداکردن» است. فعل « بردیدن»، به معنی «دور شدن» نیز از همین ریشه درست شده است.
اما « بنده» و ریشهی آن « بندگ» و « بندهکه»، از ابتدا طیفِ معناییِ خادم، کنیز، عبد، اسیر و زندانی را دربرمیگیرد.
هرچند شاید صفتِ « اختیاری و خودخواستهگی» در « بندگی» تنیده و سرشته شده باشد، و عبارت « بندگیِ خودخواسته» یک حشوِ زائد تلقی گردد. اما به هرحال طیفِ معانیِ خدمت، بندگی و رعیت بودن، سرسپردگی، طاعت و انقیاد که در کلمهی «بندگی» نهفته است بیشتر میتواند معادل همین طیف معنایی در servitude و servilité به شمار آید.
یادآوریِ شما در بارهی آنچه « تلطیفِ معنایی» کلمهی « بندگی» در ذهنِ خواننده ایرانی میدانید که براثر کاربرد اصطلاحاتی چون « بنده» ( به جای ضمیر من) و « بندهخدا» پدید آمده به نظرِ من هم بهجاست. اما در زبان فرانسوی نیز حالتی مشابه پیش آمده است با گفتنِ عبارتِ « votre serviteur » یا « votre servante» به جای کاربردِ ضمیر اول شخص مفرد. در موردِ عبارتِ « بندهخدا»، آیا نمیتوانیم آن را معادلی برای عبارتِ فرانسوی « pauvre créature » محسوب کنیم؟ در این صورت آیا کلمهی « بنده» همچون مترادفی برای « مخلوق» به کار نمیرود؟ پس آیا مخلوق و « بندهی خدا» همان « بردهی خداست»؟ به نظر میرسد، در پسِ این « تلطیفِ معنایی» یک رازآمیزی mystification هم نهفته باشد و چه بسا درنگ و تأمل در معانیِ نهانی واژهی « بندگی» گشایندهی پرسشهایی در زمینهی روانشناسی زبانی و باورهای اجتماعی ما گردد.
همانطور که ملاحظه میکنید، من دیگر به موضوع املای قدیم و جدید متن فرانسوی نپرداختم، چون گمان نمیکنم مسئلهی مهمِ ما باشد.
از ابراز موافقت شما برای انتشار اینترنتی ترجمهتان قدردانی میکنم. اما جلب موافقتِ ناشرتان بیشتر در حیطهی صلاحیتِ شماست تا من. من فقط میتوانم در معرفی و توزیعِ آن ادای سهم کنم.
با بهترین آرزوها
ب.ص.