آنچه برای نژادِ انسانی لازم است، نه یک تکه نان بلکه برداشتمحصول در سرتاسرِ خرمنگاهِ جهان است، بدون استثمارگر و بدون استثمارشده.
لوییز میشل
به جلیقهزردها، به زنان و مردانی که تظاهرات برپامیکنند، که دبیرستانها و دانشگاهها را به اشغال خود درمیآورند، که دست به اعتصاب میزنند، که خود را سازماندهی میکنند. ما به عنوان کمونِ انترناسیونالیست، از روژآوا، کردستان غربی، در شمالِ سوریه، با شما سخن میگوییم:
اکنون بیشاز یک ماه است که ما وقوعِ شورشِ مردمی در فرانسه را با دقت دنبال میکنیم. آنچه ما را تحت تأثیر قرار داد هم عزمِ راسخِ تظاهرکنندگان و هم سطحِ سرکوبِ پلیسی و دولتی بود. ما با همهی کسانی که آسیبدیدگانِ این وضعیتاند اعلام همبستگی میکنیم. پایدار باد نیرویتان، مقاومتِ شما تا کنون مردمی بوده است و در اینهنگام که ما اینجا با تهدیدِ جنگِ جدیدی از سوی دولتِ ترکیه مواجهایم، همه برای مقاومت شما گسترشی خوشفرجام آرزو میکنند.
فرانسه تاریخِ دور و درازی از مقاومتها و خیزشهای مردمی داشته است که نمیتوان آن را صرفاً به انقلابِ فرانسه و مه ۶۸ فروکاست. در این تاریخ همچنین شورشهای دهقانی در قرون وسطا، همهی مقاومتهای محلی، منطقهای، استقلالطلبی علیه استعمارگری دولت، جنبشهای کارگری، مبارزاتِ زحمتکشانِ مهاجر، مبارزاتِ محلههای مردمی، مبارزهی هزاران سالهی زنان علیه نظام پدرسالاری وجود داشته است.
کمون پاریس نیز، که نمونه و الگویی از امکان کسب قدرت توسط مردم است، منبعِ الهامِ سترگی برای همهی انقلابیانِ سراسرِ دنیاست.
در همین راستا، فراخوانِ کومرسی، که ما نیز حلقهای از انتقال آن شدیم، برای ما سرچشمهی امید و نشانهای است از اینکه جنبش میتواند به آن « چیز بسیار مهم، به چیزی که جنبش جلیقهزردها به اشکالِ گوناگون آن را میطلبد و بسیار فراتر از قدرت خرید است ! » یعنی به همان « قدرتِ مردم، توسط مردم، برای مردم» بیانجامد.
و این همان چیزی است که اکنون در روژآوا تجربه میشود، جاییکه مردمان متفاوت بدون دولت ــ ملت و برمبنای مجمعهای دموکراتیکِ کمونها، در بطنِ سیستمی بهنامِ کنفدرالیسمِ دموکراتیک خود را سازمان میدهند.
البته که تجدیدِ سازماندهیِ جامعهای بدون دولت کار آسانی نیست. البته که این کار نیازمندِ زمان، ازخود مایهگذاشتن و آموزشدیدن است. اما چنین کاری در عینحال میتواند ما را سرشار از شادی کند.
در واقع باید شیوهی آزادانه زیستن بهمثابه جامعه را بازیابیم. هزاران نفر این روزهایی را که در فلکهها، جادهها، خیابانها و در مسدود کردنِ مدارس، گذراندهاند همچون روزهایی بسیار مهم و معنادار به یاد خواهند آورد. بچهها ماهها در بارهاش حرف خواهند زد. چرا؟ زیرا در این تجمعها این جامعه است که از نو سر برمیآورد. مردم ( ازنو)کشف میکنند که کمونال زندگیکردن به چه معناست.
برای به پایان رساندن این کار، آنچه بیش از هر وقتِ دیگر ضروری است درهمشکستنِ اسطورهی دولت ــ ملت و وحدتِ دروغینِ جمهوریگرا یکبار برای همیشه است. آری، باید مرزهایی که ما را ازهم جدا میسازند درهمشکسته شوند، اما همچنین باید توانِ مطالبهی کثرتمندی هویتها و مهاجران را بازیابیم و فرهنگها و زبانهای « منطقهایشده »ی خود را حیاتی دوباره بخشیم.
همچنین باید، در مقام زنانِ جامعه، آنچه را که از ما ربوده شده است دوباره به دست آوریم، صداهایمان را به گوش جامعه برسانیم و در همهی فضاهای اجتماع جا داشته باشیم.
و نیز باید سیستم اقتصادی دیگری، اقتصادی سوسیالیستی، بسازیم که توسط مردم، برپایهی تولیدی تعاونی، خودگردان و اکولوژیک، رهاشده از استثمارِ انسان و طبیعت، کنترل و اداره شود.
و سرانجام باید در مقام جوانانِ جامعه، با روحیهی مقاومتگرانهی خود، به نیروهای محرکِ جنبشی تبدیل شویم که هیچ سازشکارییی را نخواهد پذیرفت.
حالا دیگر همه فهمیدهاند که برای این جنبش « بردن و برندهشدن » به معنی کسبِ مقداری افزایش دستمزد یا بهبودهایی در قدرت خرید نیست. بردن، یعنی فراگذشتن از مرحلهی مطالبات و، با اتکا به ساختارهای بدیل و آلترناتیوِ موجود، اقدام به ساختنِ نظامی دیگرگونه، نظامِ خود ـ زمامداری. بردن، یعنی به مصافِ تضادها رفتن، سعیکردن و آزمودن، اشتباهکردن و دوباره سعی کردن. و هرگز این امید را از دست ندادن که ما میتوانیم خود را از چنگ دولت و ساختارهای ستمگرانهاش رها سازیم، میتوانیم بهسان انسانهای آزاد زندگی کنیم.
همبستگی با جلیقهزردها و همهی کسانی که، در فرانسه و در هر کجای جهان، مقاومت میکنند!
سرنگون باد فاشیسمِ تُرک!
زندهباد مقاومت در فرانسه! زندهباد مقاومت در روژآوا!
زن، زندگی، آزادی!
ترجمهی دیگری از همین متن به قلم نادر تیف: