برای پایان‌دادن به مفهوم امپریالیسم

music-spiral-jpg

به روال همیشه، این‌بار نیز برای بافتارمندسازی [ contextualisation ] متنی که ترجمه‌ی فارسی‌اش را در این مقاله آورده‌ام و پژواک‌های گوناگون آن با احوال و افکار و زیسته‌های شخصی‌ام، قطعه‌وار به نکته‌هایی اشاره می‌کنم.

ــ‌ با گذشت زمان و مسّن‌تر شدن، رویدادها طنینی تاریخی در ذهن آدم می‌یابند. در چند مقاله‌ای که اخیراً در زمینه‌ی شناخت جنبش ماه مه ۱۹۶۸ و علل ناشناخته‌ماندن آن در ایران منتشر کردم، به ویژگی‌های ذهنیتِ مبارزاتی در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی اشاره‌هایی کردم تا مقایسه‌وار بر تفاوتِ معناییِ تقریباً مطلق میان اندیشه و آرمانِ‌ِ مبارزاتیِ ناقدان و کوشندگان سیاسی ایرانی در آن دوره و نقد و اندیشه‌ی رادیکالِ دوران مدرن تأکید بوَرزم.

آن‌چه به‌آسانی از این مقایسه برمی‌آید غیابِ بارزِ مفاهیم نقدِ رادیکال مدرن در حوزه‌ی نظریِ تقریباً همه‌ی جریان‌های منتسب به مارکسیسم، ــ  و به‌واقع ملغمه‌ی مارکسیسم ـ‌لنینیسم، استالینیسم ـ مائوئیسم ــ است. از مفاهیمی چون نقدِ ایده‌ئولوژی، ازخودبیگانگی، سرمایه‌داری به‌مثابه رابطه‌ی اجتماعی، سلسله‌مراتب، اقتدار، خودگردانی، از افکار و آثار جریانِ موسوم به فرویدی ـ مارکسیستی، از تجارب جنبش‌هایی چون کمون پاریس، قیام کرونشتات در مقابله با بلشویسم، انقلاب خودگردانی‌محور در اسپانیا، و به‌طور کلی از معنای رویکردِ لیبرتری در مبارزات طبقاتی و اجتماعی خبری نیست.

در عوض مفاهیمی چون « جبهه‌ی متحد خلق » در « مبارزه‌ علیه دیکتاتوریِ شاه » به عنوان « سگ زنجیریِ امپریالیسم » و سلطه‌ی معیار موهومِ « ضد امپریالیسم » در تشخیص و تدوین نظریِ جایگاه طبقات، لایه‌ها و افراد در مبارزه‌ی اجتماعی، با استنادِ ایده‌ئولوژیک به مواضع « اردوگاه » های سوسیالیسم ( شوروی، چین، آلبانی، … ) و « احزابِ برادر » از سوی نیروها و سازمان‌های چپ‌از یک‌سو، و قرینه‌ی همین مفاهیم به‌صورت « استکبار »، « طاغوت »، « شیطان بزرگ » و … در جریان‌های « ملی ـ مذهبی » و همان آمیزه‌ی معروفِ « مارکسیسم ـ لنینیسم و شریعت عالیه‌ی اسلام » سرانجام در « پیروزی انقلاب ۵۷ » و چهل‌ساله‌ی پس از آن ثمر داد.

سال‌های آزگار، شعار « مرگ بر آمریکا »، « مرگ بر امپریالیسم » به تراژیک‌ترین گونه شعار مشترکِ « قاضیان شرعِ » حاکم و « محاربان » محکوم بوده است.

همین وضع در مورد همه‌ی جنبش‌های موسوم به « رهایی‌بخش ملی » و « ضد امپریالیستی » صدق می‌کرده است.

در ایران، صدای افراد و نیروهای اندک‌شماری که به نقد این رویکرد پرداختند و امپریالیسم را نه غولِ دشنه به دندان و بی‌شاخ و دمی در خارج از مرزهای ملی بلکه رابطه‌ای از سلطه‌ی سرمایه در درون مرزهای ملی می‌دانستند، ناشنیده ماند و در « طوفان خنده‌ها » غرق شد.

اکنون پس از چهار دهه در ایران شعارِ « دشمنِ ما همین جاست »، و روایت‌های مشابه‌اش در نیکاراگوئه، ونزوئلا، و … به گوش می‌رسد.

از سوی دیگر، از دل همان چپ‌های مدافعِ « جبهه‌ی متحد خلق علیه امپریالیسم » کسانی پرورده شدند که اکنون سال‌هاست به‌طور علنی یا در « اپوزیسیون » به « لابی‌گری » در دم و دستگاه‌های قدرت در واشنگتن، لندن، و غیره « مبارزه » می‌کنند  و یا در جبهه‌ی مقابل در « پوزیسیون » به توجیه و دفاع از قدرت حاکم و  «حاکمیت ملی » مشغول‌اند.

 

ــ این روزها به فکر ترجمه و معرفی دیدگاه‌هایی در نقد مفهومِ سنتی و سترون امپریالیسم بودم. دو متن به یادم آمد، که از قضا نویسندگان‌اش هر دو از دوستان من‌اند. پیش‌تر در نوشته‌هایی در این وب‌سایت از ایو رنِو، از همراهانِ جنبش سیتواسیونیست‌ها، نام برده‌ام. او در چند کتاب، و به‌ویژه در چشم‌انداز تداوم نقدهای گی دبور در جامعه‌ی نمایش و تفسیرهای آن، جهان کنونی سرمایه‌داری را نه در چنگال « امپریالیسم جهان‌خوار »، بنا بر تصورِ سنتی از آن ، بلکه زیر سیطره‌های مافیاهای رقیب و شریک می‌داند، و روند این سیطره‌یابی را از پیش از جنگِ جهانی اول تا کنون تحلیل کرده است. خلاصه‌ای از این تحلیل را اگر وقت کنم در فرصتی دیگر ترجمه و منتشر خواهم کرد.

متن دوم، نوشته‌ی اَلَن بیر Alain Bihr است. او سال‌هاست با دانشی گسترده و کوششی پیگیرانه به‌ویژه در باره‌ی نئولیبرالیسم و سرمایه‌داری به پژوهش مشغول است. هیچ‌یک از کتاب‌های او به فارسی ترجمه نشده. آخرین پژوهش او به صورت کتابی چند جلدی در باره‌ی روند استیلای سرمایه‌داری در جهان به‌زودی منتشر خواهد شد. او از من خواسته بخش مربوط به ایران در دوران صفویه را در این پژوهش بازخوانی کنم. شاید ترجمه‌ی فارسی این فصل را نیز روزی بتوانم در اختیار خوانندگان بگذارم.

« برای پایان دادن به مفهوم امپریالیسم » عنوان مقاله‌ای است که او در چهارمین کنگره‌ی بین‌المللی مارکس در پاییز ۲۰۰۴ در پاریس به‌صورت سخنرانی ارائه کرده است. ترجمه‌ی فارسی این متن را در گرامی‌داشت و به‌فال نیک گرفتنِ ظهور صداهای اخیرِ آگاهی در گوشه و کنار جهان به خوانندگان تقدیم می‌کنم.

متن پی‌دی‌اف این مقاله:

برای پایان دادن به مفهوم امپریالیسم

 

یک دیدگاه

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • به نظرم این متن نه رد مفهوم امپریالیسم بلکه شرحی بر ضرورت بسط این مفهومه.
    فقط اونجایی خصلت ردیه میگیره که روی «بالاترین مرحله سرمایه داری» بودن امپریالیسم جدل میکنه.
    عروج دوباره راستگرایی و ملیگرایی در کشورهای توسعه یافته (و به تبع اونها در جاهای دیگه) و پدیده چین و مسیر رشد و توسعه ش که در تقابل با امریکا و روسیه به مراحل نظامی و جغرافیایی کشیده به ما میگه که گرچه مفهوم امپریالیسم نیاز به بسط داره اما از کارکرد ساقط نشده. بنا به گفته خود متن، اونچه در ابتدای قرن بیستم ذیل بالاترین مرحله سرمایه داری ، امپریالیسم نامیده شده همچنان وجود داره و به بلوغ بیشتری رسیده در نتیجه اهرمهای اجرایی ابتدایی خودش رو نداره اما همون خصلتها رو با اهرمهایی امروزین حفظ کرده. مثالهای بسیار در جهان امروز گویای این واقعیته که در تقسیم کار جهانی سرمایه، نهادها و نیروها و اهرمهای معاصر سرمایه، در مقابل اراده جوامع برای بیرون زدن از این نقشها نه تنها سکوت نمیکنه بلکه از هر ابزاری (تحریم، کودتا، حمله پیشگیرانه، اشغال نظامی، دخالت به کمک نهادهای مالی جهانی و دخالت نامحسوس به کمک تربیت کارشناسان و سیاستمداران نولیبرال و…) برای حفظ اون چیزی که زمانی به کمک استعمار مستقیم حفظش میکرد، استفاده میکنه.
    در نتیجه، شاید ما در دورانی هستیم که سرمایه نیازی به استعمار نداره ولی خود وضعیت امپریالیستی (حتی به گواه همین متن) در ابعاد گسترده تر و بی نیاز به روش استعمار همچنان حکمفرماست و درنتیجه ما در دوران بلوغ چیزی هستیم که لنین در دوران کودکیش بهش عنوان «بالاترین مرحله» داده بود.
    درواقع در همین مسیر، مارکسیستهای زیادی بدون اینکه روی رد مفهوم امپریالیسم یا رد لنین اصرار خاصی داشته باشن، به نقصهای مشخصی در تعاریف قرن بیستمی امپریالیسم اشاره کردن از جمله آواکیان یا سمیر امین که درباره توسعه و عقب ماندگی نظرات دیالکتیکی جالبی مطرح کرد.
    اون تصور ایستا و تکسویه از امپریالیسم که ذیل نگاه ضدامپریالیستی منجر به اشتباهات بزرگی شد، بار دیگر نیاز به بازخوانی انتقادی داشت و داره مخصوصا در جهان امروز که ما با قدرتهای جدیدی طرفیم که مسیر بدل شدن به قدرتهایی امپریالیستی رو طی میکنن و حتی (در مورد چین) نهادهای مالی جهانی خودشون رو دارن به وجود میارن و در کشور ما هم نقش آفرینی میکنن (چین و روسیه).
    جنگی که سالهاست به جان مردم خاورمیانه افتاده به نوعی زمین بازی این جنگ قدرت هم هست و باید اون رو دید.
    ممنونم از شما که این متون رو ترجمه میکنید. کاش اون دومی رو هم ترجمه کنید.

بایگانی

برچسب‌ها