عالیجناب بدیو در تله‌ی هجو

 

badiou-alain

به منظور درکِ بهتر ماجرا، بهتر است نخست به دو نکته اشاره کنم. امروزه برای بیانِ هزل‌آمیزِ خشم و اعتراض به صاحب‌مقام‌های نامدار یا ستارگانِ عالمِ سیاست، هنر، اقتصاد، رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و غیره، دو شیوه معروف‌تر و چشم‌گیرتر شده است: یکی این‌که معترض در مجلس سخنرانی یا محل حضور صاحب‌مقامِ موردنظر حاضر می‌شود و سر بزنگاه با نزدیک‌شدن به او، بشقابی از کیکِ خامه‌ای، یا خامه‌ی هم‌زده را به سر و صورتِ طرف می‌مالاند. این عمل را در فرانسوی entartage ( از روی کلمه‌ی tarte به معنی کیک یا نان‌شیرنی) و در انگلیسیِ pieing می‌گویند. نمی‌دانم، شاید بشود آن را به فارسی « خامه‌مالی» گفت، که درست ضدِ عملِ هم‌‌وزن آن است! ولی می‌شود به معادلِ « کیک‌مالی» هم رضایت داد، و انجام‌دهنده‌ی این عمل یعنی entarteur را کیک‌مال نامید.

باری، یکی از معروف‌ترین کیک‌مالانِ قرن، بلژیکی‌تباری است به نام نوئل گودَن Noël Godin که براستی تا کنون شیرین کاشته است! معروف‌ترین شخصیتی که تا کنون بارها به دستِ نوئل گودَن کیک‌مالی شده فیلسوفِ فرانسوی برنارد هانری لِه‌وی است، اما نامداران دیگری چون بیل گیت، موریس بِژار، ژان‌لوک گُدار، نیکولا سارکوزی و بسیاری دیگر در لیستِ «قربانیان» ِ او قرار گرفته‌اند.

Noel Godin

شیوه‌ی دوم دست‌انداختن و کلک‌زدن به صاحبانِ توخالیِ اقتدار برای رو کردنِ دستِ آن‌ها، عملی است که به فرانسوی کانولار  canular گفته می‌شود، تقریباً معادلِ minion در انگلیسی. در این شیوه، نقادِ معترض، که درهای بحث و نقدِ اصولی و برابرانه را به روی خود بسته می‌بیند و صدای اعتراض‌اش هم به جایی نمی‌رسد، نقابِ طرفِ مقابل را به چهره می‌زند و به صورت « خودی» به میدانِ حریف راه می‌یابد تا از درون رشته‌ی هارت‌وپورت‌های فلسفی و علمیِ طرف را پنبه کند.

BHL

معنادارترین و معروف‌ترینِ کانولار در عرصه‌ی آکادمیک و دانشگاهی، همان اقدامِ معروفِ آلن سوکال Alan Sokal است که در سال ۱۹۹۶ موفق می‌شود در نشریه‌ی آمریکایی Cultural Studies ، یاوه‌هایی را به اسمِ پژوهشِ پسامدرن به چاپ برساند و به این ترتیب بادکنکِ مرعوب‌کننده‌ای را که عمدتاً توسط استادان اندیشه‌ی فرنچ‌تئوری هواشده است بترکاند. درباره‌ی این موضوع، می‌توان به ترجمه‌ی فارسی کتابی از آلن سوکال و ژان بریکمون با عنوان یاوه‌های مدِ روز، ( نشر بازتاب‌نگار) یا چرندیات پست‌مدرن ( نشر قفنوس) مراجعه کرد.

در سال ۲۰۱۵ هم دو جامعه‌شناس به‌نام‌های مانوئل کینون و آرنو سَن‌مارتَن یک متنِ پژوهشی قلابی با یک امضای قلابی تحت عنوان « اتوموبیلیته‌ی پسامدرن» برای نشریه‌ای به نام Sociétés که به ریاست جامعه‌شناسِ بسیار رسانه‌ای میشل مافه‌زولی Michel Mafefesoli ( که از قضا روزگاری در دانشگاه استاد خودِ من هم بوده!) فرستادند و پس از انتشارِ مقاله‌شان در آن نشریه موضوع را برملا کردند.

در اول آوریلِ ۲۰۱۶ نیز ( که تقریباً مصادف با سیزده نوروز، و همراه با رسمِ ماهیِ آوریل و مشابهِ دروغِ سیزده است) دو نفر به نام‌های آنوک باربروس ( استاد در دانشگاه پاریس) و فیلیپ هونمان ( پژوهش‌گر در مرکز ملی مطالعات اجتماعی) فاش کردند که موفق شده‌اند با امضای یک فیلسوفِ قلابی در پای متنی بسیار قلمبه‌سلمبه و توخالی، درست به سبکِ آلن بدیو، این متن را در نشریه‌ی « مطالعاتِ بدیویی» Badiou Studies (که مانند نشریه‌ی « مطالعاتِ ژیژکی» به سردبیری و سرپرستی خودِ بدیو و ژیژک اداره می‌شود) به چاپ برسانند. و به این ترتیب، دُمِ بدیو هم در تله گیر کرد، تله‌ای که با دم‌ودستگاهِ عظیمِ تبلیغاتی خودش برقرارشده است.

عنوانِ پرَ طمطراق و بسیار بدیوییِ مقاله‌ی یادشده این بوده: « اُنتُولوژی، بی‌طرفی و میل به کوییر (نه)بودن» و به امضای یک فیلسوفِ خیالی اما بسیار بدیویی و پسامدرن به نامِ جعلیِ بنه‌دتا تریپودی Benedetta Tripodi  و دقیقاً به سبک و با مضمون‌ها و واژگان بدیویی در نشریه‌ی « مطالعاتِ بدیویی» منتشر شده است.

دو پژوهش‌گری که با این تله‌گذاری توانسته‌اند بدیو و ایده‌ئولوژی بدیوئیسم را دست بیندازند گفته‌اند که قصدشان از این کار صرفاً نقدِ توفیق و اقتدارِ جریانی به‌اصطلاح علمی و فلسفی است که در حقیقت ملغمه‌ای نامفهوم از ریاضیات و فلسفه ساخته و مدعیِ بیانِ حقایقِ مقدر است.

معلوم است که این شوخی و دست‌انداختن برای همه خنده‌دار نبود، اول از همه، برای خودِ بدیو. او در فردای این افشاگری با لحنی تند و شدید به این دو پژوهش‌گر تاخت و آن‌ها را « دو دون‌پایه‌ی فلسفه‌ی آکادمیک» نامید. یکی از چهره‌های معروف، روانکاوِ لاکانی، خانم الیزابت رودینسکو هم، که به هیچ‌رو تحملِ انتقاد از چهره‌های فرنچ‌تئوری را ندارد، به دفاع از بدیو پرداخت و اقدام به کانولار و دست‌انداختن را « ناپذیرفتنی» و « احترازجویی» نامید.

دو پژوهش‌گر یادشده نیز همراه با آلن سوکال و دو جامعه‌شناسی که کارهای افشاگرانه‌ی مشابهی انجام داده‌اند، در برنامه‌ای رادیویی و نیز در روزنامه‌ی لیبراسیون به تشریحِ دلایل چنین شیوه‌ای از نقد در شرایط کنونی پرداختند.

آن‌ها از جمله چنین نوشتند :

« این سه  تله‌گذاری هجوآمیز ( کانولار) با سه شدتِ جدلیِ متغیر انجام گرفته است. اما اهدافِ مشترکِ ما چه بوده است؟ البته پرتابِ سنگِ این‌گونه هجوها به تالابِ آکادمیک جالب و سرگرم‌کننده است اما کافی نیست. این اقدام‌های هجوآمیز جرقه‌ی اولیه‌ای است برای بازاندیشی دقیق‌تر از راهِ تحلیل به‌منظور بازکردنِ دستگاهِ ادعاهای اندیشه‌ورزانه و اخلاقیِ به‌اصطلاح « اندیشمندانِ بزرگ». همیشه می‌توان، آن‌گونه که بعضی از مخالفانِ چنین اقدامی می‌کنند،  در باره‌ی انگیزه‌های آگاهانه یا ناآگاهانه‌ی این‌گونه تقلید‌های هجوآمیز یقه پاره کرد، اما بهتر است این امر بدیهی را دید: هجونویسی نوعی اهرم برای درهم‌شکستنِ گاوصندوق‌های نظریه‌بافی بوده است. وقتی مؤلفانِ موردنظر نه فقط زیر بارِ بحثِ انتقادی نمی‌روند بلکه دست به هر کاری می‌زنند تا افکارشان را شدیدتر قفل کنند، تنها سلاحِ مشروع و مؤثری  که برای گشودن بحث باقی می‌ماند دست‌انداختنِ آن‌ها ( کانولار) است. همان‌گونه که جوناتان سویفت در سال ۱۷۲۹ سیاستِ استعماری انگلیس در ایرلند را با  با دینامیتِ هجویه‌ای به نامِ مستعار و با عنوانِ پیشنهادِ متواضعانه منفجر کرد. بنابراین اقدام به کلکِ هجوآمیز به‌همراه توضیح‌نامه‌، کاملاً قطبِ مخالفِ « احترازجویی» است. وانگهی انتشارِ متنِ هجویه‌ی تقلیدی پرسشی نگران‌کننده برمی‌انگیزد: اگر مریدان و خودِ استادی که مرادِ آن‌هاست نمی‌توانند  میانِ اندیشه‌ی استاد و حرف‌های یکسره و عامداً بی‌معنا رابطه‌ای برقرار کنند، پس چه کسی می‌تواند؟»

 

شاید با پیدا کردن فرصتِ بیشتر بتوانم متن تحلیل یا دست‌کم مصاحبه‌ی تصویری این دو پژوهش‌گر را به فارسی برگردانم، اما فعلاً برای کسانی که با زبان فرانسوی آشنایی دارند، این نشانی‌ها را ذکر می‌کنم:

 

مقاله در روزنامه لیبراسیون:

http://www.liberation.fr/debats/2016/05/31/canulars-academiques-les-maitres-a-penser-demasques_1456452

مصاحبه در یوتوب:

https://www.youtube.com/watch?v=00fprsHvAUs

 

متنِ تحلیلی این اقدام:

https://zilsel.hypotheses.org/2548

 

 

 

 

 

 

2 دیدگاه

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

  • جالب است که مرحوم هدایت هم چنین تجربیاتی داشته. و مطالبی به ظاهر جدی و به واقع بی معنی، در نشریات وقت با نامهای جعلی برای هجو مدعیان پوشالی فضل و کمال منتشر می کرده.

بایگانی

برچسب‌ها