چندی پیش پیش همراه با جمعی از دوستان آخرین ترانهای را که فانشون دائمر با شعری از رائول ونهگم تنظیم کرده است شنیدم. امشب بار دیگر به فایل این ترانه که فانشون فرستاده گوش کردم. حالوهوا یا تونالیتهی عاطفی امشب من مرا برانگیخت تا شعر این ترانه را به فارسی برگردانم و همراه با فایلِ صوتیاش آن را با خوانندگان وبسایتم تقسیم کنم.
جهانِ نو یا عاشقانه خواهد بود یا اصلاً وجود نخواهد داشت
در پی انتشارِ مقالهی امروز در بارهی عشق، پیامهای همدلانهای از سوی خوانندگان دریافت کردم. یکی از این دوستان در بخش نظرگاهها در ذیل متنِ افتتاح عصر زندگان، () نکتههایی شایان توجه نگاشته است. ضمن سپاس از او، من بخشی از آن متن را، که نوشتهی رائول ونهگم است در اینجا به صورت مقالهی جداگانهای دوباره منتشر میکنم،
بینالملل نوع بشر منتشر شد
من نخستین بار در تابستان ۱۳۷۱ در مقالهای با عنوان « لوح پاک » در نشریهای به نام همایش از گی دوبور، رائول ونهگم و جنبش سیتواسیونیستی نام بردم و آنها را به فارسیزبانها معرفی کردم. در پاییز همان سال برای انتشار ترجمههایم از دو کتاب جامعهی نمایش از گی دوبور، و بینالملل نوع بشر از رائول ونهگم دست به کار شدم.
بیداری ذهنیتِ رادیکال، رائول ونهگم، بخش یکم
انتشار متنِ « افتتاح عصر زندگان» از حُسن استقبال شماری از خوانندگان برخوردار شد. من به پیامهای تأییدآمیز آنها تکتک پاسخ ندادم تا فرصتِ سپاسگزاری به صورتی دیگر به دست آورم. اکنون به نشانهی قدرشناسی از آنان متن دیگری در همان حال و هوا بهطور جمعی تقدیمشان میکنم. از فوریه تا اوایل مهِ امسال در موزهی نوردبرابانت Noordbrabants Museum در هلند نمایشگاهی از آثار ژروم بوش Jérôme Bosch...
افتتاحِ عصرِ زندگان، بخش دوم
با انتشارِ بخش دوم و پایانی این متن، و در تداومِ ارائهی استنادهای نظریام به مفاهیمِ تمامیت، شعر، عشق و آزادی، جا دارد توجه خواننده را به این نکته نیز جلب کنم که طرح موضوعِ عشق و شعر در پیوند با نقدِ رادیکال و اندیشهی تغییرخواه، در آثارِ نظری و انتقادی تاریخ معاصرِ ایران تقریباً بیسابقه است. وجود این قیدِ « تقریباً» از نظرِ من، مدیونِ حضورِ استثنایی چون محمد مختاری و مقدمهای است که بر «...
افتتاحِ عصرِ زندگان، ما و تمامیت، خوشبختی، و شبهای ایستاده
آمیزهی چند موضوع انگیزهی مرکبِ من برای نوشتنِ این متن است: یکی اینکه چندی پیش یکی از خوانندگان دوستارِ این وبسایت از من در بارهی چگونه خوشبخت بودن در این جهان پُر ادبار پرسیده بود. خوانندهی دیگری نیز در پیِ مقالهی اخیر، « تونالیتهی توتالیته»، در بارهی ارتباط مفهومِ تمامیت با زندگیِ روزمرهمان پرسیده بود. از سوی دیگر، به این فکر بودم که در بارهی وضعیتِ اعتراض و مبارزهی این روزها در...
عصرِ آفرینندگان، بخش دوم
شورِ آفریدن بذری است که نه زندگی بلکه زندگیِ انسانی از آن میروید. من هنوز ناامید نشدهام از اینکه فورمولِ « هیچ کاری به قدرِ آفریدنِ جهانی که ما را از بندِ کار برهاند ارزش ندارد » مسیرش را در ذهن و تنِ معاصرانم ادامه دهد. این فورمول هنوز فوایدی دارد، خاصه از هنگامی که توتالیتاریسمِ مالی با لوحزدایی از ارزشهای قدیم آنها را با تیغهی تراشندی سوداگری بورسْ از درون تهیساخته و بقایای هر کارِ...
عصرِ آفرینندگان،رائول ونهگم
در حاشیهی مقالههای قبلیام دربارهی هنر و فراگذری از آن، نوشته بودم که در تکمیل و توضیحِ این مبحث، و بهخصوص نقدِ بینشِ توما ژانتی در پژوهشی که ارائه داده، لازم میدانم که دیدگاه و تحلیلِ رائول ونهگم را در اینباره معرفی کنم. اینک انتشارِ بخشهایی از عصر آفرینندگان، نوشتهی رائول ونهگم را، آغاز میکنم.
پیشپاافتادههای بنیادی، بندهای ۱۸ و ۱۹
۱۸ همهی تعارضهای[۱] حلنشده و پشتسرگذاشتهنشده[۲] ضعیف میشوند. این تعارضات نمیتوانند جز با محصور ماندن در اشکالِ قدیمیِ پشتسرگذاشتهنشده تحول یابند ( برای مثال هنرِ ضدفرهنگی در نمایشِ فرهنگی ). هرگونه اُپوزیسیونِ[۳] رادیکالِ ناپیروزمند یا جزئاً پیروزمند ــ که نتیجهشان یکی است ــ کمکم با تبدیلشدن به اپوزیسیونی رفورمیستی[۴] میپژمرد. اُپوزیسیونهای برخهای [ جزئیوار] همچون دندانههای...
در بارهی مفهومِ لحظه در اندیشهی هانری لوفهور
این متن ادامهی نوشتهی قبلی من ( سرنوشت و سرنوشته) است و ترجمهی بخشی از کتابی است نوشته رِمی هس، دربارهی هانری لوفهور. رمی هس از دانشجویان سابق لوفهور بوده و یکی از معتبرترین شارحان و ترویجدهندگان آثار و اندیشهی لوفهور است. در ترجمهی این متن همان مشکلی را داشتم که در معادلیابی دو واژهی سرنوشت destin و سرنوشتِ خودساخته destinée پیش آمد، این بار برای دو کلمهی تقریباً متردافِ instant و...