دستهکتاب‌ها

اعلامیه‌ی حقوق، ماده‌ی ۵: هر موجودِ انسانی حقِ خوش‌بختی دارد

ماده‌ی ۵ هر موجودِ انسانی حقِ خوش‌بختی دارد ۱- خوش‌بختی فرد باید پایه و هدفِ هر سازمانِ اجتماعی باشد. تفسیر خوش‌بختی طلب‌شده‌ترین و کم‌قسمت‌‌شده‌ترین چیز در دنیاست. یعنی بیش‌تر از هر چیزی خواستار دارد و کم‌ترین سهم‌اش نصیبِ آدمیان می‌شود. بنیانِ خوش‌بختی تمایلِ طبیعیِ کودک به گریختن از رنج و ملال و جستنِ لذت و اعجاب [شگرفایی] است. آدم‌های خوش‌بخت به فکر آسیب و آزاررساندن به هم‌نوعان‌شان نیستند،...

اعلامیه‌ی حقوقِ موجودِ انسانی، ماده ۴ : هر موجودِ انسانى حقِ دانستن دارد

ماده‌ی ۴ هر موجودِ انسانى حقِ دانستن دارد ۱- هرکسى، خردسال یا بزرگ‌سال، حق دارد در مجموعه‌ی شناخت‌های قدیم و جدید، عملی و نظری، عینی و ذهنی، ادبی، هنری، علمی و فنی، آموزش ببیند. ۲- آموزش در همه‌جا و به هر مناسبتى بدونِ تمایزِ جنسی، سنی، توانایی فردی، ویژه‌گی جغرافیایی، به‌فراوانی ارائه خواهد شد. ترویجِ آموزش در گوناگون‌ترین حوزه‌ها از امتیازاتِ یک جامعه‌ی انسانی به شمار می‌رود. ۳- حق تدریس و...

اعلامیه‌ی حقوقِ موجودِ انسانی،ماده‌ی ۳ : هر موجودِ انسانى حقِ استقلال دارد

ماده‌ی ۳ هر موجودِ انسانى حقِ استقلال دارد ۱- نظر به این‌که زمانِ ارباب و بنده‌گی دیگر به سر آمده است، ما این را یک حقِ ویژه‌ی ابطال‌ناپذیر می‌دانیم که دیگر هرگز کسى مجبور نباشد: از دستورى اطاعت کند، در برابر مرجعِ قدرتى زانو بزند، خواه این مرجع اجتماعی، سیاسی، ایده‌ئولوژیک، مذهبی باشد، خواه اقتصادی، علمی، هنری، در برابر یک مقامِ به‌اصطلاح ارشد سر خم کند، علائم احترام از خود نشان دهد، به بنده‌گی...

حقِ تن‌آسایی، پل لافارگ،

در میان کتاب‌هایی که به زبان فرانسه خوانده‌ام و میل به ترجمه‌ی آن‌ها به فارسی از نخست و همواره در من زنده بوده و هست، برخی جایگاه ویژه‌ای برایم داشته اند. از جمله « گفتاری درباره‌ی بندگیِ خودخواسته» از اتی‌ین له بوئسی، و « حق ِ تن‌آسایی» از پل له‌فَرگ ( یا لافارگ). جای بسی خوشحالی است که از متنِ له‌بوسی تا کنون سه ترجمه به فارسی منتشر شده است. من فقط اولین ترجمه را دیده‌ام. برای اطلاع از...

اعلامیه‌ی حقوقِ ـ ماده‌ی ۲: هر موجودِ انسانی حقِ زندگی دارد

ماده‌ی ۲
هر موجودِ انسانی حقِ زندگی دارد
۱ـ زندگی نه یک داده که یک جنبش است، شَوَندى است که هرکس این اختیار را دارد که با کسبِ توان و آگاهی از زنده‌ترین بخشِ وجودِ خویش بر آن تأثیرى خجسته بگذارد. مطالبه‌ی اولویتِ زندگی نه وانهادنِ آن به تکثیریابی وحشیانه‌اش بلکه دریافتنِ زندگی است بر اساسِ چشم‌اندازى انسانی که آن را بازمی‌آفریند. خواستِ زندگی‌کردن میل به همه‌ی امیال است.

اعلاميه‌ی حقوقِ موجودِ انسانی ـ ماده‌ی یکم: هر انسانى حق دارد انسانی شود و بخواهد با او به همین سان رفتار شود

۵
حقوق
ماده‌ی یکم
هر انسانى حق دارد انسانی شود و بخواهد با او به همین سان رفتار شود
۱ـ ارزشِ انسان نه به تولدِ او، نه به قدرتِ او، نه به دارایی اوست. انسانیت‌اش یگانه ارزشِ او را می‌سازد. انسانیت کیفیتى است که همه‌ی کیفیت‌های دیگر از آن سرچشمه می‌گیرند.

اعلاميه‌ی حقوقِ موجودِ انسانی، بخش چهارم: از حقوق بدون وظایف تا آفرینشِ یک سبکِ زندگی

۴ از حقوق بدون وظایف تا آفرینشِ یک سبکِ زندگی ۱- «برای متوقف‌ساختنِ ویرانگری‌های استبداد تدوین یک اعلامیه‌ی حقوق الزامی است.» بَرناو Barnave با چنین توجیهى بر ضرورتِ اعلامیه‌ی ۲۶ اوت ۱۷۸۹، برآن بود تا شهروندان را علیه جباریتِ اشراف مسلح سازد، علیه طبقه‌ی انگلی‌یى که درآمدش را از اقتصادى زراعی کسب می‌کرد، اقتصادی که بی‌تحرکی‌اش سدِ راهِ فرایندِ توسعه‌ی تجارت و صنعت بود. از درست و به‌جابودن‌ سخنِ...

اعلاميه‌ی حقوقِ موجودِ انسانی، بخش سوم

۳
حقوقِ کسب‌شده‌یى وجود ندارد، جز حقوقى که باید فتح کرد حقوقِ دیگرى نیست
۱- بهترین نیت‌ها هیچ‌گاه، در شرایطى که خلاف‌شان عمل می‌کرده، جز نتایجی مغایر با ابتدایی‌ترین اصول‌شان به بار نیاورده‌اند. مبارزه علیه جباریت‌ها با گشاده‌دستی‌یى که لیبرالیسم پایمال‌اش کرده بر اومانیسم [انسان‌دوستی] اتکا کرده است.

اعلامیه‌ی حقوقِ موجود انسانی، بخش دوم: آزادی‌های کالایی پیش‌طرح و نافی آزادی‌های انسانی است

  آزادی‌های کالایی پیش‌طرح و نافی آزادی‌های انسانی است ۱- سرمایه‌داری زمانى به صرافت افتاد تا در اختراع‌گری فنی، که آزمندی‌اش آن را می‌طلبید، ابزارهایی بس کامل‌تر و فرمان‌بردارتر از برده‌های مزدبگیرش بیابد. آزادی‌یى که سرمایه‌داری به رعیتِ اینک پرولترشده اعطا می‌کند طبقِ قراردادى است که مقرر می‌دارد این آزادی مشروط به آن است که پیش ‌از هر چیز در خدمتِ کاردانی و مهارتِ مکانیکی صَرف شود (اصلاً در...

اعلامیه‌ی حقوقِ موجودِ انسانی ، بخش ۱: نقدِ اعلامیه‌ی حقوقِ بشر

۱ نقدِ اعلامیه‌ی حقوقِ بشر ۱- تاریخِ آزادی‌های داده‌شده به انسان، تا به امروز، یکدم از خلط‌شدن با تاریخِ آزادی‌هایی که انسان به اقتصاد واگذارده، نگسسته است. الف) جای شگفتی، برانگیختگی یا برآشفتگی نیست که آزادی‌های اعطاشده به انسان‌ها از ایشان سلب شود، و با تهی‌شدن از معناشان یا نفی‌شدن‌شان براثر کاربردی که می‌یابند، این آزادی‌ها ، حتا در اصلِ امیدی که مایه‌ی پرورشِ آن‌هاست، به‌طورعام برای انسان...

بایگانی

برچسب‌ها