نوشتهی: برونو دوبوک تلخیص، اقتباس و ترجمه: بهروز صفدری این مقاله بر پایهی کتابِ « جامعهی اطلاعمحور، ایدههایی برای خودگردانی» نوشتهی هانری لهبوری، تدوین شده است. شاید درستتر باشدکه که عنوانِ این نوشته را « سیستمِ عصبی: منبعِ الهامی برای ایدههای لیبرتر» بگذاریم، زیرا تأملاتی که در این مقاله در بارهی مجموعهی اجتماعی، بر اساسِ این کتابِ هانری لهبوری، خواهد آمد بههیچ رو یک الگوی اجتماعی...
مارکس، تئوریسینِ آنارشیسم، بخش یکم
از سرسریخوانان بیزار ام. « نیچه، چ.گ.ز» گاه و بیگاه در نوشتههایم اشاره کردهام که من زیر پرچم هیچ ایسمی سینه نمیزنم، ایسمها و ایدهئولوژیها را ساختارهایی علیه آگاهی میدانم. میکوشم زنبوروار، با نگاهی مرکب به کثرتِ کششها، از گلوگیاهانی که مرا به سوی خود میکشند، در شانهای ذهنیتِ خویش عسلی فراهم سازم، رهتوشهی لحظاتِ سفر زندگیام. اما معنایی که برای کثرت قائلام، با تکثیرِ...
گفتار دربارهی بندگیِ خودخواسته
در یکی از یادداشتهای گذشتهام به کتاب بسیار ارزشمند و بنیادیِ له بوئسی به نام گفتاری در بابِ بندگی اختیاری اشارههایی کردم. نخستین ترجمهی فارسیِ این اثر را علی معنوی از روی نسخهی انگلیسی آن انجام داده که چاپ اول آن در سال ۱۳۷۸ در نشر نی با عنوان سیاست اطاعت: رساله در بارهی بردگی اختیاری، منتشر شده است. دو ترجمهی فارسی دیگر از این اثر چندی پیش به لطف دوستان به دستم رسید: گفتاری دربارهی...
مصاحبهای در بارهی جایگاه محیط زیست در نقد رادیکال و جنبش سیتواسیونیستی
نوشتهی: سمیه خواجوندی گفتگو با بهروز صفدری بهروز صفدری عمدتاً به خاطر تلاشهایاش در ترجمه و معرفی جنبش سیتواسیونیستی به زبان فارسی، به ویژه جامعهی نمایش اثر گی دوبور (تهران، نشر آگه) شناخته شده است. از میان دیگر ترجمههای وی میتوان به رسوایی شاعران، اثر بنژامن پره، شاعر سوررئالیست، اینک آن انسان، و شرحی بر چنین گفت زرتشت نیچه ( تهران، نشر بازتابنگار)، در ستایش تنآسایی، شامل متن معروف پل...
یک جای خالی دیگر: گونتر آندرس، نقادِ عصر جدیدِ مرگمحور
۱- علتِ نوشتنِ یادداشت پیشین در بارهی ایجاد گروه ترجمه این بود که امروز میخواستم اندکی دربارهی مسئلهی تسلیحات و اسلحهفروشهای جهان بنویسم. موضوعی که چند سال پیش، افشاگری و اعتراض من به آن، بهخصوص در مورد فروش اسلحه از سوی فرانسه، به بهای از دست دادن کارِ معاشیام تمام شد، آن هم در مؤسسهای که خود را طرفدار اقدامات اومانیستی و مسؤولیتهای انسانی و نشرِ مستقل میداند! روزی این ماجرا را...
هانری لوفهور: نیچه و عقلستیزیِ آلمانی؛نیچه و فاشیسمِ هیتلری
نیچه و عقلستیزیِ آلمانی شلینگ در جستاری دربارهی اسطورهشناسی، تفسیری رومانتیک از اساطیر پیش نهاده بود. به نظر او، این اساطیر نه افسانهاند، نه فانتزیهای تخیل، نه حکایتهایی تحریفشده، نه نمادهایی انتزاعی، نه ابداعاتِ اولیای دین، و نه سرانجام پیشطرحهای یک اندیشهی عقلانی، بلکه تبیینهایی از یک اندیشهاند که بهطور کیفی متفاوت از اندیشهی مفهومی است. در این نظریه، اسطورهها بیانِ مستقیمِ...
نیچهی لوفهور در مقابلِ نیچهی لوکاچ
فاشیستشدنِ نیچه، برای بار دوم! هر اثری را که دوست داشتهام، از ادبیات، شعر، رمان، نقاشی گرفته تا سینما و تئاتر و موسیقی، و حتا آثارِ روانکاوی چون اوتو رانک، آفرینندگانشان دوستدار و شیفتهی نیچه بودهاند. حتا آنانی که ناقدِ این یا آن جنبه از افکار و این یا آن عبارتِ نیچه بودهاند. برای مثال رائول ونهگم، که با شیوههایی از بیان نیچه مخالف است، اما نخستین کتابش « رسالهی زندگیدانی» سراسر حال و...
ویلهلم رایش؛ لیبیدو و انقلاب
به باور من، اگر روزی این پرسش که چرا در میان روشنفکران، اهل نقد و نظر و فعالانِ مبارزهی سیاسی ـــ اجتماعی در ایران، اندیشمندی چون ویلهلم رایش اینچنین ناشناخته مانده است، نمیگویم پاسخی بیابد بلکه دستکم طرح شود، آنگاه بهیقین گام مؤثری به سوی واژگونی چشمانداز برداشته شده است. شیفتگی و افسونشدگی روشنفکران ایرانی به آرای کسانی، برای مثال، چون هایدگر، بدیو، ژیژک، و آماسِ نظریِ استناد به آنها،...
دروغِ بولشوِیستی؛ بخش ۱: لیبرترها و انقلاب روسیه
دروغِ بولشوِیستی نوشتهی: ژ. شازوف J. Chazoff ژول شازانوف، معروف به شازوف، Jules Chazanoff, dit Chazoff ، در ۱۸۹۱ به دنیا میآید، در ۱۹۱۲ منشیِ گروهِ « جوانان آنارشیست» و عضوِ « کانون مردمیِ محلهی بلویل» است.پس از جنگ با نشریهی لیبرتر همکاری میکند. در ۱۹۲۴ در بازگشت از روسیه، دروغ بولشویستی را مینویسد. در ۱۹۲۶ به جرمِ برانگیختنِ نظامیان به نافرمانی به هشت ماه زندان محکوم میشود. درخواستِ...
حقِ تنآسایی، پل لافارگ،
در میان کتابهایی که به زبان فرانسه خواندهام و میل به ترجمهی آنها به فارسی از نخست و همواره در من زنده بوده و هست، برخی جایگاه ویژهای برایم داشته اند. از جمله « گفتاری دربارهی بندگیِ خودخواسته» از اتیین له بوئسی، و « حق ِ تنآسایی» از پل لهفَرگ ( یا لافارگ). جای بسی خوشحالی است که از متنِ لهبوسی تا کنون سه ترجمه به فارسی منتشر شده است. من فقط اولین ترجمه را دیدهام. برای اطلاع از...