اشاره: جا دارد اشاره کنم، که به هنگام ترجمهی متن حاضر، پی بردم که ترجمهای به فارسی از متنِ بسیار مهمِ گی دوبور، « گزارش دربارهی ساختنِ موقعیتها» روی اینترنت منتشر شده است. زحمتِ این ترجمه را نیز ایمان گنجی کشیده و روی همان سایت عصبسنج منتشر کرده است. من قبلاً ترجمهی ایمان گنجی از متن دیگری از سیتواسیونیستها ( تزهایی دربارهی کمون پاریس ) را در همین وبسایتام بررسی و نقد کردم و از...
جغد و آینه
چندی پیش در سفری به بلژیک در نزدیکیهای شهرِ بروژ به پیشنهادِ رائول ونهگم همراه با چند نفر از دوستان سری به شهرِ کوچک Damme ( دامه به تلفظ فلامان و دام به تلفظ فرانسوی) زدیم. رائول از من پرسید آیا کتابِ افسانهی اولن اشپیگل به فارسی ترجمه شده است. گفتم که نمیدانم و آن را نخواندهام. گفت حیف است چنین کتاب خوب و مهمی به فارسی ترجمه نشود. بعد، از نویسندهی این کتاب شارل دوکوستر Charles De...
چیاپاس در گذرگاه زبان فارسی
این اواخر فرصت دیدار و گفتشنودی برایم فراهم شد با ژروم بَشه Jérôme Baschet، روسیو مارتینز Rocio Martinez، و مارک تومسن Marc Tomsin که هر سه به یمنِ مشارکت و پیوندشان با جنبش زاپاتیستها در چیاپاس، شناختی انضمامی از آن دارند. در همین دیدار طرح ترجمهی کتابی از ژروم بشه در ذهنم نقش بست که عنوانِ اصلیِ آن، وداع با سرمایهداری، و زیرعنوانِ آن، خودمختاری، جامعهی خوبزیستی و کثرتِ جهانها است[1]...
جودیت باتلر ِ آشفته در ترجمهای مغشوش، نگاه مرکب یا جهلِ مرکب
در سایت پروبلماتیکا متنی از جودیت باتلر، به ترجمهی سمیرا رشیدپور منتشر شده است. من سه سال پیش به دنبال آشنایی از طریق تبادل چند ئیمیل، در سفری به تهران با سمیرا رشیدپور دیدار کردم. او و چند تن از دوستانش با صمیمت و مهربانی از من برای شرکت در جلسهای برای گفتگو در بارهی کتاب جامعهی نمایش و جنبش سیتواسیونیستی دعوت کردند. چندی پس از آن همین دوستان سایتی به نام پروبلماتیکا راهاندازی کردند...
زبان، آگاهی، سبک، ترجمه؛ بخش اول : مقدمات
در بارهی نثر و سبکِ نوشتارِ سیتواسیونیستها ( بهخصوص گی دوبور، رائول ونهگم و مصطفی خیاطی) در زبان فرانسوی، گاهی به اشاره گفتهام که صلابت و غرابتِ خاصِ این متنها خواندنشان را برای خوانندهی فرانسویزبان نیز نامأنوس و ناآسان میسازد. بسیاری از سطرها، عبارات و پاراگرافها مستلزم درنگ کردن و چندبار خواندن است. بنابراین طبیعی است که برگردانِ فارسیشان نیز، تا آنجا که امکانات نثرِ کنونی...
تزهایی در بارهی کمون پاریس و نقدی بر ترجمهی فارسیاش
جهان آکنده از اموری است که ما را به نفی کردن و نه گفتن وامیدارد و از لذتِ آری گفتن، و تصدیق و تأیید محروممان میکند. بسیاری وقتها به یادِ این جملهی آنی لوبرن میافتم: « هستند کتابهایی که ای کاش آدم مجبور نبود بنویسدشان». این را در مورد بعضی نوشتهها نیز میتوان گفت. از جمله همین متنی که دارم مینویسم. در آستانهی یکساله شدنِ این وبسایت میخواستم مطلبی در بارهی مسئلهی نثر فارسی در...
مقالهای از روزنامهی لوموند: ما بهای نسنجیدگیهای سیاستِ فرانسه در خاورمیانه را میپردازیم
واقعبین باشیم و خواهانِ ناممکن، این شعاری بود که اوتوپیستهای ماه مهِ ۱۹۶۸ در خیابانهای پاریس سرمیدادند. واقعبین بودن امروزه در این است که از زمامدارانِ حکومت بخواهیم به ریشههای این شّر و بلا بپردازند، شر و بلایی که در ۱۳ نوامبر جان دستکم ۱۲۹ نفر را در پایتختِ فرانسه گرفت.
برخه و برخی
در یکی از زیرنویسهای ترجمهی جامعهی نمایش نوشته بودم:
« در این متن واژهها از منطقِ اشتقاقِ ساختارمندی پیروی میکنند که همگونیِ شکیلی به کاربردِ مشتقاتِ فعلی میبخشد. این امکان را زبانِ کنونیِ فارسی به ما نمیدهد.
گداری در میان ترجمه
با خواندن پانزدهمین بند از پیشپاافتادههای بنیادی، نیمی از این متن را، که شامل سی بند است، خواندهاید. گمان میکنم بیفایده نباشد در میانهی این رود خروشان به خوانندگانِ این متن راهنشانههایی پیشنهاد کنم، نکتههایی که شاید بتوانند همچون جاپاهایی محکمْ کارکردِ گداری را داشته باشند بر این سیالهی سرکشی که بیدقت و بیگدار نمیتوان به ژرفا و گسترهاش پی برد.
مشقتِ مشتق
یک زیرنویسِ پیشاپیش هنگام ویراستن ترجمهام از متن «پیشپاافتادههای بنیادی»، در بند ۵ باز به آن مانع همیشگی برمیخورم در انتقال سامانهی اشتقاقیِ واژگانی و نحو و نثر از زبانِ مبداء به زبان مقصد. در این بند، رائول ونهگم، به نقد و تحلیلِ تاریخیِ مفاهیمِ propriété مالکیت، مِلک؛ appropriation تملّک؛ possédant صاحب؛ possession تصاحب، پرداخته است، و واژهی non-possédant ( تحتالفظی: ناصاحب، کسی که...