پس از سه ماه وقفه و تعویق، در این نخستین روز سال نو، فعالیت این وبسایت را از سر میگیرم. با سپاس از دوستانی که در این مدت از سرِ مهر، نگران و جویای احوال من و دلایل این وقفه شدند، در بارهی عللِ این تعویق در فرصتهای بعدی خواهم نوشت.
فعلاً رویارویی با سیمای دیگری از همان هیولای دیرینهی زندگیکُش، پرداختن به مسئلهی کورونا ویروس را به دغدغهی روزمرهی ما تبدیل کرده است. سعی میکنم متنهایی را در این باره ترجمه و منتشر کنم، و در این اولین اقدام متنی از رائول ونهگم را در اختیار شما میگذارم.
یکی از دوستان در صفحهی فیسبوک خود بهزیبایی نوشته است:
«با خودم میگویم سختتر از اینهایش را از سر گذراندهایم، این را هم از سر میگذرانیم. از آبان به دی از دی به اسفند به نوروز. شاید، شاید توانستیم این نوروز را بالأخره به «نوروز» پیوند بزنیم. به امید نوروز و سالی به از پار و پیرار و پیرسالهای دیگر.»
و دوست دیگری در پیامی این را:
« خلاصه نباید خودمان را زیاد دست «سالی که نکوست از بهارش پیداست» بدهیم و بیشتر باید به «جوجههای آخر پاییز» فکر کنیم.»
با آرزوی سالی سرشار از پیوندهای زندگیآفرین برای شما، دوستان و دوستدارانِ این سایت.
کورونا ویروس
نوشتهای از رائول ونهگم
خطرِ کورونا ویروس را منکرشدن بهیقین کاری مهمل است. اما، آیا به همان اندازه مهمل نیست که اختلالی در روالِ معمولِ بیماریها موضوعی شود برای چنین بهرهبرداریِ عاطفییی و همان بیصلاحیتیِ متکبرانهای را گسیل دهد که زمانی ابرهای چرنوبیل را در بیرون از مرزهای فرانسه متوقف کرد؟ آری، میدانیم که شبحِ آخرزمان از جعبهاش بیرون میآید تا به محض رخدادنِ فاجعه، تصوراتِ طوفانِ نوحی عالمگیر را وصلهپینه کند و خیشِ احساسِ گناه را بر خاکِ سترونِ سودوم و گومورا فروبَرَد.
لعنت و نفرین خدایی همیشه دستیار قدرت بوده. لااقل تا هنگامِ زلزلهی لیسبون در ۱۷۷۵، آنگاه که مارکی دو پومبال، دوست وُلتر، با بهرهجستن از زمینلرزه به کشتارِ ژزوئیتها پرداخت، شهر را بر پایهی برداشتهای ذهنیِ خودش بازسازی کرد، و با راهانداختنِ محاکماتی که « پروتو استالینی»، (اشکالِ آغازین محاکمه به سبک استالین) بودند، رقیبانِ سیاسیاش را باچالاکی سر به نیست کرد.به مارکی دو پومبال، با همهی ننگین بودنِ چهرهاش، توهین نکردهایم اگر چیرهدستیِ دیکتاتورانهاش را با تدابیرِ فلاکتباری مقایسه کنیم که توتالیتاریسمِ دموکراتیک در موردِ همهگیریِ کورونا ویروس بهطور جهانی به کار بسته است.
منسوب کردن شیوعِ این بلا به نابسندگیِ اسفبارِ امکاناتِ پزشکیِ به کارگرفتهشده نوعی کلبیمنشی است! اکنون دهههاست که خدماتِ همگانی در وضعیتِ بدی قرار داده شده و بخش بیمارستانی بهای سنگینِ سیاستی را میپردازد که در راستای منافعِ مالی و به زیانِ سلامتِ شهروندان اتخاذ شده است. برای بانکها مدام پولْ بیشتر و تعدادِ تختها و بهیاران برای بیمارستانها مدام کم و کمتر شده است. چه لودهگریهایی میتواند این موضوع را لاپوشانی کند که مدیریتِ فاجعهبارِ فاجعهگرایی در سرشتِ سرمایهداریِ مالی است که سلطهای در گسترهی جهان دارد، و امروزه به نامِ زندگی، سیاره و نجاتِ انواع حیات، در گسترهی جهانی نیز با آن مبارزه میشود.
بی آنکه به دامِ آن نشخوار قدیمی در بارهی جزای الاهی بیفتیم که بر مبنای آن «طبیعت» از شرِ « انسان» همچون کرموارهای مزاحم و زیانبار خلاص میشود، بد نیست یادآوری کنیم که هزاران سال استثمار و بهرهکشی از طبیعتِ انسانی و طبیعتِ زمینی، دُگمِ ضدطبیعت، anti-physis ، را چیره ساخته است. کتابی از اریک پوستر، به نام بیماریهای همهگیر در قرن بیست و یکم، که در سال 1997 منتشر شده، بر پیامدهای مصیبتبارِ طبیعتزداییِ مستمر، که من نیز دهههاست آن را افشا میکنم، تأکید میورزد. او با اشاره به درامِ « جنونِ گاوی» (که رودولف اشتاینر از سال 1920 وقوعِ آن را پیشبینی کره بود) یادآوری میکند که ما علاوه بر اینکه در برابرِ بعضی از بیماریها خلعسلاحشدهایم، به این موضوع هم آگاه شدهایم که خودِ پیشرفتِ علمی هم میتواند مسببِ وقوع بیماریهایی شود. این نویسنده در دفاعیهاش از رویکردی مسئولانه به بیماریهای همهگیر و راهِ درمانِ آنها، انگشتِ اتهام را به سوی آن چیزی نشانه میگیرد که دیباچهنویس کتاب، کلود گودَن، آن را « فلسفهی کاسبکارانه» مینامد. وی این پرسش را مطرح میکند که « آیا سلامتِ مردم را تابعِ قوانین سود قراردادن تا جایی که جانورانِ علفخوار به گوشتخوار تبدیل شوند، این خطر را در بر ندارد که فجایعِ محتومِ مرگباری برای طبیعت و بشریت رقم زند؟» همانطور که میدانیم حالا دیگر پاسخ حکومتگران به این پرسش به اتفاق آرا آری است. اما این تأیید چه اهمیتی دارد وقتی نه گفتنِ مراجع و منافعِ مالی همچنان کلبیمسلکانه سلطه میراند؟
آیا میبایست کورونا ویروسی به وجود آید تا به کوتهبینان ثابت شود که طبیعتزدایی به دلایلِ سودجویی پیامدهایی پُرآفت بر بهداشت و سلامت جهانیان دارد ــ سلامت و بهداشتی که یک سازمان جهانی مدیریتاش را در چنگ خود گرفته و آمار و ارقام پُر ادا و اطوارش پشتوانهی از میان بردنِ بیمارستانهای عمومی است؟ میانِ کورونا ویروس و فروپاشیِ سرمایهداری جهانی رابطهی متقابلِ آشکاری هست. همزمان، این موضوع نیز به هماناندازه بدیهی است که آنچه همهگیریِ کورونا ویروس را فراگرفته و فراپوشانده است، یک طاعونِ عاطفی است، یک ترس هیستریک و وحشتزدگی همگانی که هم نقایص و کمبودهای شیوهی درمان را لاپوشانی میکند و هم با سرآسیمه کردنِ بیماران درد را استمرار میبخشد. به هنگام وقوع همهگیریِ طاعون در زمانهای گذشته، مردم با اجرای مراسم ندبه و شلاقزدن بر سر و روی خویش ابراز گناه و تقصیر میکردند. آیا مدیرانِ انسانیتزداییِ جهانی در این زمانه به نفع خود نمیبینند که مردم را متقاعد سازند که هیچ راه برونرفتی از سرنوشتِ فلاکتبارشان وجود ندارد؟ که جز پذیرفتنِ تازیانهی بندگیِ خودخواسته چارهی دیگری ندارند؟ دم و دستگاهِ عریض و طویلِ رسانهها کاری نمیکنند جز تکرار همان دروغِ قدیمیِ حکمِ آسمانی، مکتوم و ناگزیر، تنها با این فرق که اکنون پول جنونگرفته جایگزین خدایانِ خونریز و هوسبازِ گذشتهها شده است.
لگامگسیختگیِ بربریتِ پلیسی علیه تظاهرات مسالمتآمیز در سطحی گسترده نشان داد که تنها چیزی که کارآمدی مؤثر دارد قانونِ نظامی و ارتشی است. همان قانون امروزه هم مردم را، اعم از زن و مرد و کودک، حصر خانگی و قرنطینه میکند. بیرون، تابوت؛ درون، تلویزیون؛ پنجرهای باز به روی جهانی بسته! این است آن شرطیسازییی که میتواند، با داوگذاری روی عواطفِ جریحهدارشده، و با تشدیدِ کوریِ خشمِ عاجزانه، احساس عذابِ وجودی را وخیمتر کند.
اما حتا دروغ نیز تسلیمِ همین فروپاشیِ عمومی است. کودنسازیِ دولتی و پوپولیستی به مرزِ نهایی خود رسیده و دیگر نمیتواند انکار کند که تجربهای در جریان است. نافرمانیِ مدنی اشاعه مییابد و رؤیای جامعهای بهطور ریشهای نوین، زیرا بهطور ریشهای انسانی، را در سر میپرورد. همبستگیْ افراد را از پوستِ گوسفندِ فردگراییشان آزاد میکند تا دیگر از اندیشیدن با اتکا به خویش نهراسند.
کورونا ویروس به عاملِ برملاکنندهی ورشکستگی دولت تبدیل شده است. این دستکم میتواند برای قربانیانِ در خانه ماندنِ اجباری موضوعی برای اندیشیدن باشد. به هنگام انتشار یکی از کتابهایم، پیشنهادهایی ناچیز به اعتصابگران، دوستانی دشواریِ روآوردن به امتناعِ جمعی در پرداختنِ مالیات، عوارض و برداشتهای مالیاتی را، که من توصیه کرده بودم، به رخام کشیدند. اما اکنون هویداشدنِ ورشکستگیِ دولتِ کلاهبردار بهخوبی گواهِ خرابی وضعِ اقتصادی و اجتماعییی است که کارخانهها و شرکتهای کوچک و متوسط، کسبوکارهای محلی، کمدرآمدها، خانوارهای کشاورز و حتا دارندگان مشاغل معروف به آزاد را ناتوان از پرداخت ساخته است. فروپاشی لِویاتان سریعتر از تصمیمهای ما موفق شده بسیاری را برای از پا افکندناش مجاب سازد.
کورونا ویروس پیامدی بهتر از این هم داشته است. توقفِ زیانمندیهای حاصل از تولیدگراییْ میزان آلودگی جهان را کاهش داده و میلیونها نفر را از چنگ یک مرگِ برنامهریزیشده رهانیده است، طبیعت دوباره نفس میکشد، دولفینها جستوخیزکنان به آبهای سواحل ساردنی بازگشتهاند، آبراههای شهر ونیز پاکشده از توریسمِ تودهای بار دیگر آبی زلال پیداکردهاند، بازارهای بورس سقوط میکنند. اسپانیا بر آن شده تا بیمارستانهای خصوصی را ملی کند، انگار دارد بیمهی اجتماعی را از نو کشف میکند، انگار دولت دارد خاطرهی دولتِ رفاه را، که خودش آن را ویران کرده، به یاد میآورد.
هیچچیزْ کسبشده نیست، همهچیز آغاز میشود. اتوپیا هنوز چهار دست و پا راه میرود. میلیاردها اوراقِ بانکی و عقایدِ توخالی را، که بر گردِ سرمان میچرخند، به حال خود در پوچیِ آسمانیشان وانهیم. مهم این است که «خودمان رشتهی امورمان را به دست گیریم» و بگذاریم حبابهای معاملهگری وا روند و بترکند. زنهار از کمبود شجاعت و اعتماد به نفس!
حال حاضر و اکنونِ ما این حصر خانگی نیست که زندهمانی و بقا بر ما تحمیل میکند، بلکه گشودگی به روی ممکنهاست. بر اثرِ وحشتزدگی همگانی است که دولتِ اولیگارشیک مجبور شده است تدابیری اتخاذ کند که تا همین دیروز حکم به ناممکنبودشان میداد. اما پاسخ ما در راستای فراخوانِ زندگی و زمینی است که باید ازنو احیا کنیم. قرنطینه زمینهی مساعدی برای بازاندیشی فراهم کرده است. در خانه ماندن به معنی الغای حضور خیابان نیست، ازنوآفریدنِ آن است. با اجازهی شما و با اندکی چاشنی طنز، من فکر میکنم که خیزشِ زندگیِ روزمره خواصِ درمانییی دارد که حدساش را هم نمیتوان زد.
رائول ونهگم،۱۷ مارس ۲۰۲۰
تبرداران پیوندها را بریده می خواهند؛ ما اما به اعجاز کلماتی که از بطن و متن زیستن میجوشند بر پراکندگی ذهن و ضمیرمان فائق خواهیم شد.
جناب بهروز جان صفدری ؛
ما قبلا در همین وبسایت بارها مقاله های شما و دوستانتان در مورد تهدیدات زیست محیطی ناشی از فعالیت های نابخردانه و سود محور بورژوازی را خوانده بودیم و این بار هم منتظریم تحلیل تخصصی و نقد وضعیت موجود را به قلم شما و سیتواسیونیست ها بیشتر و کاملتر بخوانیم .
سلام و درود بهروز جان
بیماری نیامده است، بیداری آمده است.
من اسم این ویروس (کرونا) رو دوست دارم بزارم اسرافیل ، شاید این بیماری حامل بیداری هم برای مردم سرزمینم باشه
شهر ب شهر و خاک ب خاک و اقلیم ب اقلیم میرود و در صورش میدمد تا بیدار شوند مردگانی ک نامشان زندگان بود
من بهارم را در پستوی خانه نهان کردم
اما بهار چ در نهان و چ در آشکار دوای درد زمستان ،مرهم اندوه های مزمن است
بهار را روی اندوهم میگذارم و شفا میگیرم
تو هم بهار نهانت را بر اندوهت بگذار
نوروزت خجسته باد